. . .

شعر غزلیات حکیم سبزواری

تالار متفرقه ادبیات

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #61
چون دست قضا رشته اعمار برشت
بگسیختنش خامهٔ تقدیر نوشت

از حکم ازل نه رسته برناونه پیر
وز دام اجل نجسته زیباونه زشت

افشاند در این مزرعه هر کس تخمی
ناچار بباید دِرَوَد حاصِل کشت

امروز بپای خم می سر م×س×ت×ی
فرداست که بر تارک خم باشی خشت

یکچند اگر گسیخت پیوند ازل
در عاقبت انجام بآغاز سرشت

بردار دل ار چه مُلک دارا داری
کین دار فنا بباید از دست بهشت

برگشت باو هرچه از او گشت پدید
گر ز اهل کلیسیاست و از اهل کنشت

با دوستی پنج تن از کاخ سپنج
اسرار رواین پنج به از هشت بهشت
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #62
زیبی که بشکل هرنگار است
در هیبت خوبت استوار است

امنیت حسن آفتابی است
کش دایرهٔ رخت مدار است

مو چون شب وروچوروز ابروت
قوسی ز معدل النهار است

خطّت خط استوا و خالت
چون نقطه بسطح آن عذار است

تن همچو هلال در ریاضت
ز ابروی مهندست نزار است

تعلیم سخنوری به اسرار
از لعل شکر فروش یار است
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #63
جام جم مظهر اعظم دل درویشان است
نخبهٔ جملهٔ عالم دل درویشان است

طاعت و زهد ریائی همه بیحاصلی است
بجز از عشق که او حاصل درویشان است

نقد عالم همه قلب است ولی نقد صحیح
کیمیای نظر کامل درویشان است

بی نیاز از دو جهان زندهٔ جاوید شود
هر که از فقر و فنا بسمل درویشان است

رجعت آل چو قائم به فنا در آل است
جذب این سلسله بر کاهل درویشان است

بگذر از مرحله ریب و ریا ای سالک
رو بصدق آر که سر منزل درویشان است

آن مغاکی که بود کوی خموشان نامش
دانی البته که او محفل درویشان است

آتش آن نیست که در وادی ایمن زدهاند
آتش آنست که اندر دل درویشان است

باید اسرار گهر سفت و دُرر ّبهر نثار
که نه هر سنگ و گلی قابل درویشانست
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #64
ساقی قدحی در ده تقریب و تعلل چیست
ایام بهار آمد بی باده نشاید زیست

در فصل گل سوری رایج شد می هر چند
این جنس بود ممتاز مخصوص بفصلی نیست

مستند ز لعل او کل خاصه بنی آدم
از جام شهود آنکس کو بهره ندارد کیست

نی رجعت و نی تکرار هم رجعت و هم تکرار
بسیار بود صورت لیکن همه یک معنی است

خود عاشق وخودمعشوق ازروز نخستین است
حسن ازلی اسرار از عشق تو مستغنی است
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #65
ای نقش چکل چوگل محدث
لم تحلف ان تفی و تحنث

از هجر رخ تو تلخ کامم
عن منطق المنی تحدث

تنیت لی الشباب عمری
لوفزت بشعرک المثلث

ای آنکه قیامتی ز قامت
من هجرک کم اموت ابعث

عاید بتو است هر ضمیری
ان ذکر لهجنا وانث

هرچند مقصریم رحم آر
حتی تم علی الفراق امکث

هنگام تفرج است برخیز
الریح مع الغصون یعبث

پیمان شکن است یار اسرار
بالوصل معاهد و نیکث
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #66
دل را به تمنّا ز تو دیدار و دگر هیچ
قانع بتماشاست ز گلزار و دگر هیچ

دارم ز تو امید که از بعد وفاتم
آئی بمزارم همه یک بار و دگر هیچ

بس ناوک دلدوز تو آمد بمن ای گل
خواهد دمد از تربت من خار و دگر هیچ

ای مرغ چگویم که بگوئیش غرض فهم
حسرت زده بنشین لب دیوار و دگر هیچ

در لوح وجود از همه نقشی که نگارند
بینم الف قامت دلدار و دگر هیچ

بلبل بچمن خوش دل و قمری بسر سرو
در هر دو جهان ما و غم یار و دگر هیچ

بیجاست مداوای طبیبان بچشانم
یک شربت از آن لعل شکر بار و دگر هیچ

مهر تو کجا وین دل چون ذره به تمثیل
تو یوسف و ما زال خریدار و دگر هیچ

پندی شنو از بنده و بر خور ز خداوند
هرگز دلی از خویش میازار و دگر هیچ

گر هست هوایت که خوری آب حیاتی
بر باد ده این پردهٔ پندار و دگر هیچ

اسرار اگر محرم اسرار نهانی
در کـ×و×ن و مکان یار ببین یار و دگر هیچ
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #67
جستهام شیرین سخن یاری فصیح
شور شهری خسروی شوخی ملیح

پیش آن بالا بلند شمشاد پست
نزد آن وجه حسن خوبان قبیح

لعل میگونش بگفتار بلیغ
زنده سازد مرده را همچون مسیح

حسن صدغ موثق قلبی الضعیف
فیه ما یروی من العلیا صحیح

تا بکی در پرده باشم نغمه سنج
عشق خوبان دین من باشد صریح

من بظلمی یافتی اقبالکم
مِمَّ قی شرع الهوی قتلی تبسیح

یک نظر کن ای که مغروری بحسن
فی شواطی خطوکم قلبی الطریح

می بجامم گر نباشد گو مباش
راح روحی روح ذوالوجه الصبیح

نه همین اسرار قربانی او است
هست در هر گوشه او را صد ذبیح
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #68
دل و دین می کنی یغما بدین رخ
جهان گشتم ندیدم اینچنین رخ

چه آتش پارهٔ بگرفته مأوا
بکانون دلم ز آن آتشین رخ

بشکر خنده زد آن انگبین لب
بنسرین طعنه زد آن یاسمین رخ

نیاز آرند خیل نازنینان
بر آن سرو ناز نازنین رخ

نهند بر آستان سر منکرانت
ید و بیضا چو آرد ز آستین رخ

ز خط خضر بود آب بقانوش
ز لب عیسی دم گردون نشین رخ

از آن زلف و جبین در مجمع حسن
نموده کفر و دین باهم قرین رخ

سوی صورتگر چین گر خرامی
بگوید مرحبا حسن آفرین رخ

چو اسرار الهی پرده پوش است
مگر مرآت حق بینی است این رخ
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #69
تا کی ز غمت ناله و فریاد توان کرد
ز افتاده به کُنج قفسی یاد توان کرد

آغوش و کنار از تو نداریم توقع
از نیم نگاهی دل ما شاد توان کرد

رخش ستم این قدر نباید که بتازی
گیرم که بما این همه بیداد توان کرد

زاهد چه دهی پند که ما از می لعلش
نی همچو خرابیم که آباد توان کرد

ای آن که بدست تو سررشتهٔ خلقی است
یک رشته به پا طایری آزاد توان کرد

ای نور خدا گویم اگر سوء ادب نیست
دیگر ز کجا مثل تو ایجاد توان کرد

جانی و دلی روح روانی همه آنی
از مشت گلی این همه بنیاد توان کرد

آورد هجومی بسرم خیل همومی
ساقی به یکی ساغرم امداد توان کرد

یک ره ننمودی نظر اسرار حزین را
گم کرده رهی رابره ارشاد توان کرد
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #70
ترادوشینه بر لب جام و غیر اندر مقابل بود
مرا از رشک بر لب جان و می خونابهٔ دل بود

ز کنج بیضه تا رفتم پرم در دام افتادم
بعمرم گر پرافشاندم همان در وقت بسمل بود

بگشتم صفحهٔ روی زمین هر خطه پیمودم
بغیر از نقش زیبای تو یکسر نقش باطل بود

همانا از تو نوری تافت بر آدم که شد مسجود
وگرنه کی چنین تعظیم بهر قبضهٔ گل بود

من ارخارم ولی چون تو گلی دارم که گل دارم
من ار قلبم ولی اسرار قلب اکسیر کامل بود
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین