. . .

شعر غزلیات شاه نعمت‌الله ولی

تالار متفرقه ادبیات

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #141
با محیط عشق او دنیا بر ما شبنمی است
چشمهٔ آبی چه باشد هفت دریا شبنمی است
موج و دریا و حباب و جو به عین ما نگر
تا روان بینی در آن دریا که آنها شبنمی است
عارف دریا دلی گر دم ز دریا می‌ زند
هست دریای خوشی اما از آنجا شبنمی است
ژاله‌ای بر عارض لاله نشیند در نظر
گر چه سیراب است اما جان ما را شبنمی است
ای که می ‌‌گوئی که آب روی دریا دیده ‌ام
آبرو داری ولی در دیدهٔ ما شبنمی است
چیست عالم شبنمی از بحر بی‌ پایان ما
آبرو از ما بَرد ، گر قطره‌ای یا شبنمی است
چشم ما بحر محیطی در نظر دارد مدام
غیر این دریای ما در چشم بینا شبنمی است
نعمت‌الله خوش در این دریای بی‌ پایان فتاد
در چنین دریا چه باشد قطره‌ای یا شبنمی است
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #142
جان ما با ما در این دریا نشست
یار دریا دل خوشی با ما نشست
از سر هر دو جهان برخاست دل
بر در یکتای بی‌ همتا نشست
در خرابات مغان ما را چو یافت
مجلسی خوش دید خوش آنجا نشست
چون سر دار فنا دار بقا است
بر سر دار آمد و از پا نشست
ما و ساقی خوش به هم بنشسته ‌ایم
خوش بود با مردم دانا نشست
زاهد مخمور زیر افتاد و شد
عاشق م×س×ت آمد و بالا نشست
سید ما نور چشم مردم است
لاجرم بر دیدهٔ بینا نشست
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #143
از جور و جفای بی وفا دوست
چون شد دل خستهٔ بلا دوست
مائیم غلام و یار مولا
مائیم گدا و پادشا دوست
بیگانه ز هر دو کـ×و×ن گشتیم
دردا که نگشت آشنا دوست
در بند بلا چو بسته پائیم
دیگر چه کند به جای ما دوست
از دوست وفا طلب نمودیم
هر چه نکند وفا به ما دوست
از دردسر طبیب رستیم
هم درد من است و هم دوا دوست
سید نکند ز عشق توبه
گر جور کند و گر جفا دوست
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #144
چشم ما روشن به نور روی اوست
لاجرم من دوست می‌بینم به دوست
رند م×س×ت از گفت و گو ایمن بود
هر که مخمور است او در گفتگوست
عشق را با رنگ و بوئی کار نیست
عقل دایم در هوای رنگ و بوست
صد هزار آئینه گر بینم به چشم
در همه آئینه‌ ها چشمم بر اوست
موج در دریا روان گردد مدام
آب جوید همچو ما در جستجوست
هیچ بد خود دیدهٔ سید ندید
آفرین بر دیدهٔ بینای اوست
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #145
قطره‌ای کو به بحر ما پیوست
عین دریا بود به ما پیوست
زندهٔ جاودان بُود به خدا
روح پاکی که با خدا پیوست
نکند میل خویش و بیگانه
آشنا چون به آشنا پیوست
در دو عالم به جز یکی نبود
آن یکی با یکی کجا پیوست
نتواند برید پیوندش
آنکه با اصل خویش واپیوست
در دو عالم ولی والا شد
هرکه با شاه اولیا پیوست
بزم عشق است و عاشقان مستند
ذوق داری به ما بیا پیوست
لطف ساقی نگر که جام شـ×ر×ا×ب
می‌دهد او به دست ما پیوست
نعمت‌الله گنج سلطانی
می‌کند صرف هر گدا پیوست
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #146
ختم رسل که سید اولاد آدم است
آخر بود به صورت و معنی مقدم است
جام جهان نما به کف آور بنوش می
جامی چنین که دید که هم جام و هم جم است
هر صورتی در آینه اسمی نموده اند
خوش صورتی که معنی آن اسم اعظم است
آب حیات از نفس ما بود روان
با ما مدام ساغر پر باده همدم است
هرگز نکرده ایم گدائی ز هیچ کس
الا ز حضرتی که خداوند عالم است
مائیم آن فقیر که سلطان گدای ماست
آری به فقر سلطنت ما مسلم است
شادم از آن سبب که غم عشق می خورم
هر چند سیدم ز غم بنده بی غم است
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #147
نقش خیال اوست که گویند عالم است
این صورتست و معنی آن اسم اعظم است
اسمی که هست جامع اسما به نزد ما
آن اسم اعظمست و بر اسما مقدمست
جام جهان نماست پر از می بیابگیر
شادی ما بنوش که جام می جم است
سردار عاشقان به سر دار پا نهاد
دعوی که می کند بر یاران مسلم است
خمخانه ایست پر می و ساقی ما کریم
رندان کم اند خواجه نگوئی که می کم است
از زخم عشق گرچه دلم ریش شد ولی
ناله نمی کنم که چنان ریش مرهم است
با جام می دمی چو بر آریم خوش بود
خاصه دمی که سید سرمست همدمست
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #148
گر تو را عزم عالم قدم است
سر فدا کردن اولین قدم است
درد می نوش و درد دل میکش
زانکه این درد و آن دوا به همست
می خمخانه را گرانی نیست
رند سرمست باده نوش کم است
جرعه ای از می محبت او
خوشتر از صد هزار جام جمست
گر حضوری و خلوتی خواهی
بهترین مقامها عدم است
لطف او گر جفا کند با ما
او وفا می کند همه کرم است
می به شادی نعمت الله نوش
غم مخور خوش بزی چه جای غم است
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #149
ای عاشقان ای عاشقان معشوق با ما همدم است
با ما حریفی می کند یاری که با ما محرم است
م×س×ت شـ×ر×ا×ب عشق از ذوق خوشی دارد مدام
یک جرعه ای ازجام او خوشتر ز صد جام جم است
ما در خرابات مغان رندانه خوش می می خوریم
شادی م×س×ت عاشقی کز جمله عالم بی غم است
دارم دلی چون آینه دلدار دارد در نظر
در آینه پیدا شده حسنی که اسم اعظم است
نور دو چشم عالم است نقش خیال روی او
نقش خیال روی او نور دو چشم عالمست
در مجلس سلطان ما نقل و شـ×ر×ا×ب بی حد است
دُردی درد او که آن در بزم این سلطان کمست
گر یک دمی همدم شوی با سید سرمست ما
در جام می بنمایدت ساقی که با ما همدمست
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #150
تا مرا عین عشق مفهوم است
سر علمم به عشق معلوم است
تا رموز وجود شد مفهوم
هر وجودی که هست مفهومست
خادم خلوت دلم آری
بنگر آن خادمی که مخدومست
شمع روشن ضمیر مجلس ماست
دل پروانه ای که چون موم است
باز سرمست شد دل مخمور
لیکن از خمر غیر معصوم است
قسمتم عشق بود روز ازل
آری خوش قسمتی که مقسومست
چون که شد سید از خودی فانی
نزد عشاق حی قیوم است
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین