. . .

شعر غزلیات وحدت کرمانشاهی

تالار متفرقه ادبیات

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #51
ز خود گذشتم و گشتم ز پای تا سر او

شد از میان منی و جلوه کرد نحن هو

من از میان چو شدم دوست در میان آمد

مه آشکار شود ابر چون شود یک سو

زیمن عشق شبم را نمود چون شب عید

هلال‌وار چو بنمود گوشه ابرو

بیا بیا که ز یاد تو آنچنان مستم

که م×س×ت می‌شود از من شـ×ر×ا×ب و جام و سبو

به خویش هرچه نظر می‌کنم تو می‌بینم

که خالی از تو نبینم به خویش یکسر مو

فضای سینه شد از سر غیب مالامال

ولی به کس نتوان گفت رازهای مگو

به حسن خلق بیارای خود که ره ندهند

به کوی دوست کسی را که نیست خلق نکو

به نیش هجر گرت سینه چاک گشته منال

که عاقبت شود از رشته وصال رفو

بیان عشق ز یک نکته بیشتر نبود

رضای دوست چو خواهی مراد خویش مجو

حقیقت ار طلبی خواجه در طریقت کوش

ولی خلاف شریعت مپوی یکسر مو

قدم ز وادی کثرت کسی نهد بیرون

که سوی کعبه وحدت چو وحدت آرد رو
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #52
به عقل غره مشو تند پا منه در راه

بگیر دامن صبر و ز عشق همت خواه

عیان در آینه کائنات حق بینید

اگر به چشم حقیقت در او کنید نگاه

به غیر پیر خرابات و ساکنان درش

ز اصل نکته توحید کس نشد آگاه

رسد به مرتبه‌ای خواجه پایه توحید

که عین شرک بود لا اله الا الله

گر آفتاب حقیقت بتابدت در دل

دمد ز مشرق جانت هزار کوکب و ماه

ز روی زرد و لب خشک و چشم تر پیداست

نشان عشق چه حاجت به شاهد است و گواه

به کیش اهل حقیقت جز این گناهی نیست

که پیش رحمت عامش برند نام گناه

مگر به یاری عشق ای حکیم، ور نه به عقل

کسی نیافته بر حل این معما راه

چرا مقیم حرم گشت شیخ جامه سفید

شد از چه معتکف دیر رند نامه سیاه

گرت هواست که بر سر نهند افسر عشق

گدائی در میخانه کن چو وحدت شاه
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #53
از آن می شفقی رنگ یک دو جامم ده

دمی خلاصی از این قید ننگ و نامم ده

دوام دور فلک بین و بی‌وفایی عمر

بیا و یک دو سه دوری علی الدوامم ده

ز دور صبح ازل تا دوام شام ابد

علی الدوام شب و روز و صبح و شامم ده

از آن می‌ای که کسب کند ماه و مهر نور از او

به روز روشن و هم در شب ظلامم ده

اگرچه از نگه چشم م×س×ت مخمورت

مدام م×س×ت و خرابم تو هم مدامم ده

نه بیم از عسس و نی ز شحنه‌ام خوف است

بیار باده و در بزم خاص و عامم ده

اگرچه باده حرام است و مال وقف حلال

من این حلال نخواهم از آن حرامم ده

من خراب کجا و نماز و روزه کجا

سحر صراحی می در مه صیامم ده

ز داغ دل دگر از عشق غم فزایم کن

ز درد سر دگر از عقل ناتمامم ده

شب است و وجه میم نیست لطفی کن

به رسم نذر و تصدق چو نیست وامم ده
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #54
رخی چو لاله و زلفی چو مشک تر داری

لبی چو غنچه دهانی پر از شکر داری

ز تنگی دهن غنچه عقل حیران است

ولی ز غنچه دهانی تو تنگ‌تر داری

تو را که گوش به نای نی است و نغمه چنگ

چسان ز ناله شب‌های من خبر داری

به دست هجر سپردی مگر عنان وصال

که رنگ زرد و لب خشک و چشم تر داری

به راه عشق سبکبار باش کاندر پیش

هزار وادی پر خوف و پر خطر داری

چو سالکان طریقت به کوی عشق درآی

به دل اگر نه غم از ترک پا و سر داری

به امر دوست اگر سر نهی به حکم قضا

برون ز عالم جان عالمی دگر داری
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #55
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری

می‌کند زین دو یکی در دل جانان اثری

خرم آن روز که از این قفس تن برهم

به هوای سر کویت بزنم بال و پری

در هوای تو به بی پا و سری شهره شدم

یافتم در سر کوی تو عجب پا و سری

آنچه خود داشتم اندر سر سوادی تو رفت

حالیا بر سر راهت منم و چشم تری

سال‌ها حلقه زدم بر در میخانه عشق

تا به روی دلم از غیب گشودند دری

هرکه در مزرع دل تخم محبت نفشاند

جز ندامت نبود عاقبت او را ثمری

خبر اهل خرابات مپرسید از من

زان که امروز من از خویش ندارم خبری

از همه چیز گذشتم که ببینم رخ دوست

وحدت آن روز که کردم سر گویش گذری
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #56
ز نام بهره نبردیم غیر بدنامی

ز کام صرفه نبردیم غیر ناکامی

شکست شیشه تقوی ز سنگ رسوایی

گسست سجه طاعت به دست بدنامی

بیار باده که این آتش سلامت‌سوز

برون کند ز تن مرد علت خامی

مپرس جز ز خراباتیان بی سر و پا

رموز عاشقی و م×س×ت×ی و می آشامی

زبان عشق زبانی‌ست که اهل دل دانند

نه تازی است و نه هندی نه فارس نه شامی

ز دست عشق روان گیر جام جمشیدی

به پای عقل درافکن کمند بهرامی

گل اناالحق و سبحانی ای عزیز هنوز

دمد ز تربت منصور و شیخ بسطامی

به قصد قتل دلم ترک چشم مخمورش

نمود تکیه بر آن ابروان صمصامی

بپوش چشم دل از غیر دوست وحدت‌وار

به گوش هوش شنو نکته‌های الهامی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #57
یار اگر با ما ز راه لطف بنشیند دمی

در جوارش در شود شادان که دارد همدمی

همچو غمگینی که بهر خویش خواهد غمگسار

دل ز هجر یار مجروح است و جوید مرهمی

اهل رازی کو که با او باز گویم راز دل

می‌روم هر دم به سویی تا بجویم محرمی

شانه‌ام خم گشت زیر بار غم‌ها باز هم

هر دم از هر سوی آید روی غم‌هایم غمی

آتش دل را نشاند قطره اشکی بلی

گل شود شاداب و خندان در چمن از شبنمی

بر کشد از دل خروش از موج اشکم وحدتا

گر کسی دیده‌ست امواجی خروشان از یمی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #58
صحبت دوستان روحانی

خوش‌تر از حشمت سلیمانی

جان جان‌ها و روح ارواح است

لعل ساقی و راح ریحانی

با گدایان کوی عشق مگوی

سخن از تاج و تخت سلطانی

بگذر از عقل و دین که در ره عشق

کافری بهتر از مسلمانی

حلقه کن گیسوی پریشان را

وارهان جمعی از پریشانی

خیز و ملک بقا به دست آور

پشت پا زن به عالم فانی

تا رسد بر سریر مصر وجود

آخر از چاه ماه کنعانی

بلبل از فیض عشق گل آموخت

آن سخن‌سنجی و نواخانی

بی تو خون باردم ز دیده که نیست

عاشقان را جز این گل‌افشانی

وقت آن شد که بایزید آسا

بر فرازم لوای سبحانی

تا شوم م×س×ت و پرده بردارم

یک سر از رازهای پنهانی

فاش منصوروار بر سر دار

می‌سرایم اناالحق ار دانی

در دبستان عشق او آموخت

وحدت این درس و مشق حیرانی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #59
رسید موسم پیری گذشت دور جوانی

چه خواهی ای دل غافل از این سراچه فانی

به هوش باش که دنیا پلی‌ست در ره عقبا

در این رهند همه رهگذر ز عالی و دانی

به دور زندگی و گردش زمانه به گیتی

کسی نباشد ایمن ز حادثات جهانی

ز هرچه هست در ایجاد ای پسر به حقیقت

تو برتری و دریغا که قدر خویش ندانی

به خویش آی و بیندیش ای سلاله انسان

که در جهان همه باشند همچو جسم و تو جانی

در این دو روزه عمر ای پسر به خدمت مردم

بکوش و خادم همنوع باش تا بتوانی

بکن هر آنچه که باشد به خیر جامعه وحدت

که عنقریب بگویند درگذشت فلانی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #60
به من فرمود پیر راه بینی

مسیح آسا دمی خلوت گزینی

که از جهل چهل سالت رهاند

اگر با دل نشینی اربعینی

نباشد ای پسر صاحبدلان را

به جز دل در دل شب‌ها قرینی

شبان وادی دل صد هزارش

ید بیضا بود در آستینی

سلیمان حشمتان ملک عرفان

کجا باشند محتاج نگینی

بنازم ملک درویشی که آنجا

بود قارون گدای خوشه‌چینی

مگو این کافر است و آن مسلمان

که در وحدت نباشد کفر و دینی

عجب نبود اگر با دشمن و دوست

نباشد عاشقان را مهر و کینی

خدا را سر حکمت را مگویید

مگر با چون فلاطون خم نشینی

نروید لاله از هر کوهساری

نخیزد سبزه از هر سرزمینی

برو وحدت اگر ز اهل نیازی

بکش پیوسته ناز نازنینی
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین