. . .

شعر غزلیات صامت بروجردی

تالار متفرقه ادبیات

Alex

رمانیکی کهکشانی
محروم
شناسه کاربر
498
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-28
آخرین بازدید
موضوعات
291
نوشته‌ها
4,597
راه‌حل‌ها
61
پسندها
13,943
امتیازها
1,409
سن
23
محل سکونت
آسمون هفتم

  • #21
جلوه گر گردد چو حسن او را جفایی لازمست
عشق چون شد پرده در او را وفایی لازمست
منع دل ای همسفر از ناله بی‌جا مکن
کاروان عشق را بانگ درائی لازمست
در طریق دل رفیقی بهتر از توفیق نیست
پیچ در پیچ است این ره رهنمایی لازمست
گر روزی اندر دهان مار بی‌همت مرو
هر کجا باشی در آنجا آشنایی لازمست
کار در دست نگار تندخوی مهو شیست
(صامتا) سرپنجه مشکل‌گشایی لازمست
 

Alex

رمانیکی کهکشانی
محروم
شناسه کاربر
498
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-28
آخرین بازدید
موضوعات
291
نوشته‌ها
4,597
راه‌حل‌ها
61
پسندها
13,943
امتیازها
1,409
سن
23
محل سکونت
آسمون هفتم

  • #22
در سر کوی وفا عشاق را منزل یکی‌ست
گر کم و بیشت تخم معرفت حاصل یکی‌ست
کن گذر در قتلگاه عشق او بنگر به خون
هر قدم بس کشته‌ها افتاده و قاتل یکی‌ست
ناله گوناگون گر از دل می‌رسد نبود عجب
هر سو موش ز تیری نالد و بسمل یکی‌ست
گوی آن دلداده را کوغریب عشق اوست
ره به پیش و پس مبر کاین بحر را ساحل یکی‌ست
جستجوی کعبه و بتخانه را مقصد تویی
ساکنان مسجد و میخانه را مشکل یکی‌ست
هر که بینی نخل آهی کرده بر کیوان بلند
بر سر کویت نپنداری که پا در گل یکی‌ست
چند گویی بس نما افسانه عاشق نیستی
در تمنای تو (صامت) را زبان با دل یکی‌ست
 

Alex

رمانیکی کهکشانی
محروم
شناسه کاربر
498
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-28
آخرین بازدید
موضوعات
291
نوشته‌ها
4,597
راه‌حل‌ها
61
پسندها
13,943
امتیازها
1,409
سن
23
محل سکونت
آسمون هفتم

  • #23
کشتن منصور نزد عاشقان دشوار نیست
چو نکند عاشق که در این دوره دیگر دار نیست
در قفس مردن بود خوشتر چه از جور و رقیب
فرصت نالیدنی دیگر در این گلزار نیست
با خیال دوست بودن عین وصلست و نشاط
گو بپوشد رخ که دیگر حاجات دیدار نیست
با زلیخا کاش کس می‌گفت رسم عشق دوست
کشف سر خویش کردن در سر بازار نیست
نازم آن سابقی که هر کس را نمودار باده م×س×ت
درد نوش ساغر وی تا ابد هشیار نیست
مشکل آن باشد که بینی یار را با دیگران
ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
(صامتا) گر پیش چشم دوست بی قدری چه باک
هر که اندر عشق جانانان خوار گردد خوار نیست
 

Alex

رمانیکی کهکشانی
محروم
شناسه کاربر
498
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-28
آخرین بازدید
موضوعات
291
نوشته‌ها
4,597
راه‌حل‌ها
61
پسندها
13,943
امتیازها
1,409
سن
23
محل سکونت
آسمون هفتم

  • #24
مرد خدا فریفته مال و جاه نیست
در بند مال و دولت و تاج و کلاه نیست
جان بردن از مهالک اسباب دنیوی
الا بعون و رایت فضل الله نیست
هرگز ز ظلم خلق مبر بر کسی پناه
الا خدا که غیر خداد دادخواه نیست
تا او نسازد از خم ابروز اشاره
کس را ز حادثات دو گیتی پناه نیست
تشویش چوب حاجب و دربان چه می‌کنی
رسم ملوک بر در این بارگاه نیست
راهی نرفته‌ای که بری پی به منزلی
جز یک قدم به منزل جانانه راه نیست
منع نظاره از رخ خود کی نموده است
گر بی‌بصیرتی تو کسی را گناه نیست
سوءالسریره باعث تحریک شبهه است
ورنه میان باطل و حق اشتباه نیست
از انقلاب ماهیت خود بپوش چشم
(صامت) رهی به چهاره بخت سیاه نیست
 

Alex

رمانیکی کهکشانی
محروم
شناسه کاربر
498
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-28
آخرین بازدید
موضوعات
291
نوشته‌ها
4,597
راه‌حل‌ها
61
پسندها
13,943
امتیازها
1,409
سن
23
محل سکونت
آسمون هفتم

  • #25
به غیر جلوه رویت مرا بهاری نیست
دگر مرا به خزان و بهار کاری نیست
فدای بازوی صید افکنت که در آفاق
نگشته زخمی تیر غمت شکاری نیست
کشیدم از همه کاری به غیر عشقت دست
چو دیدم آنکه به از عشق هیچ کاری نیست
به اختیار کند هر که می‌کند کاری
به جز مرا که در این کار اختیاری نیست
کنون که گشتم و دیدم شده است معلومم
که از تو خوب‌تر اندر جهان‌نگاری نیست
مسلم است بر اهل هر دیار امروز
که در دیار محبت به جز تو یاری نیست
بنای کار تو در دوستی است آخر کار
به صلح و جنگ تو امروز اعتباری نیست
تو یک دم از من بی‌خانمان نه‌ای غافل
مرا به کوی تو از سرکشی گذاری نیست
 

Alex

رمانیکی کهکشانی
محروم
شناسه کاربر
498
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-28
آخرین بازدید
موضوعات
291
نوشته‌ها
4,597
راه‌حل‌ها
61
پسندها
13,943
امتیازها
1,409
سن
23
محل سکونت
آسمون هفتم

  • #26
جز مهر تو ای مه سروکارم به کسی نیست
جز خاک سر کوی تو بر سر هوسی نیست
شد لال جرس در ره عشق تو چو داند
خوشتر ز فغان دل پر خون جرسی نیست
روزی تو کنی یاد اسیران که چو بینی
از ما به جز از مشت پری در قفسی نیست
گفتی که به بالین تو آیم دم مردن
افسانه اگر نیست مرا جز نفسی نیست
سر رشته کار دو جهان رفته ز دستم
زانرو که به زلفین توام دسترسی نیست
پنداشتم آن دانه خال است به دام است
اکنون شدم آگه که ره پیش و پسی نیست
بینید غرورش که پس از کشتن(صامت)
می‌گفت منم قاتل و کاری به کسی نیست
 

Alex

رمانیکی کهکشانی
محروم
شناسه کاربر
498
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-28
آخرین بازدید
موضوعات
291
نوشته‌ها
4,597
راه‌حل‌ها
61
پسندها
13,943
امتیازها
1,409
سن
23
محل سکونت
آسمون هفتم

  • #27
فلک همان نه تو را مهربان به ما نگذاشت
به هیچ دور دو دل با هم آشنا نگذاشت
به وادی طلبت عاقبت به خیر نشد
کسی که عاقبت کار با خدا نگذاشت
کسی که آب و گلت را سرشت سنگدلیست
که در دلت اثر از مایه وفا نگذاشت
کسی به مملکت عشق گشت خانه به دوش
که قیمت کفنی بعد خود به جا نگذاشت
دو چشم به هر نگاهت به خصمی اند عجب
که خاک پای تو اندر میانه پا نگذاشت
صفای عشق طلب کن که نقشبند وجود
برای خوردن و خوابیدن این بنا نگذاشت
نخواست دولت وصلت به (صامت) ارزانی
زمانه بی‌سبب از من تو را جدا نگذاشت
 

Alex

رمانیکی کهکشانی
محروم
شناسه کاربر
498
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-28
آخرین بازدید
موضوعات
291
نوشته‌ها
4,597
راه‌حل‌ها
61
پسندها
13,943
امتیازها
1,409
سن
23
محل سکونت
آسمون هفتم

  • #28
مرد عاشق پیشه از کفران نعمت ننک دارد
هرچه معشوق از تغافل کار بر وی تنگ دارد
توشه راه محبت نیست جز بار توکل
رهرو این ره چه غم از دوری فرسنگ دارد
نیک بستا نیست اما بوی عشق از وی نیابد
کیست تا پای طلب از حب دنیا لنک دارد
ای که داری چشم یکرنگی از این اوضاع گیتی
بر کف از خون بسی امید و اران رنگ دارد
پرکن از صهبای وحت هر سحر جام صبوحی
می مترس از محبت کو بر کف خود سنگ دارد
نفس سرکش را عنان گیری نماوقت ضرورت
کایمن از جان نیست هر پر دل که بر سر جنگ دارد
گر دل (صامت) نگردد صاف با دنیا چه باشد
صحفه آئینه دایم احتراز از زنگ دارد
 

Alex

رمانیکی کهکشانی
محروم
شناسه کاربر
498
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-28
آخرین بازدید
موضوعات
291
نوشته‌ها
4,597
راه‌حل‌ها
61
پسندها
13,943
امتیازها
1,409
سن
23
محل سکونت
آسمون هفتم

  • #29
خوش آن تنی را که مو به موی شکنج زلفت بتاب دارد
خوش آن دلی را که آرزوی خیال رویت کباب دارد
سواد زلفت که جز دل آزاری از خم وی کسی ندیده
مگر نداند که بر غریبان پناه دادن ثواب دارد
گناه ما را چرا نپرسی بتاز چابک سوار نازت
که بهر قتل ضعیف حالان همیشه پا در رکاب دارد
دلم ننالد ز غمزه او وزان ستمهای بی‌حسابش
تو خود بگویش که ای ستمگر ستم هم آخر حساب دارد
سرشک چشمان گواه عاشق اگر نباشد بگو نباد
کسی شد تشنه محبت کی التفاتی به آب دارد
هزار قاصد ز چشم پر تب برت فرستم ز آه شب
دمی نگویی سیاه روزی ز من امید جواب دارد
بهر که دیدم ز باغ وصلت گل مرادش به جیب دامن
به غیر(صامت) که از فراقت مدام چشم پرآب دارد
 

Alex

رمانیکی کهکشانی
محروم
شناسه کاربر
498
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-28
آخرین بازدید
موضوعات
291
نوشته‌ها
4,597
راه‌حل‌ها
61
پسندها
13,943
امتیازها
1,409
سن
23
محل سکونت
آسمون هفتم

  • #30
ای دل از این ناله گر تاثیر می‌خواهی ندارد
با دمی زان لعتب کشمیر می‌خواهی ندارد
سرنوشت ما شده روز ازل در نامرادی
گر تو از حکم قضا تغییر می‌خواهی ندارد
یار چون رفت از برت ای جان به رفتن شو مهیا
بعد از این از عمر گر تخیر میخواهی ندارد
یا زخم گیشو و چشم و رخش قطع نظر کن
یا که راحت گر که از زنجیر می‌خواهی ندارد
کشته ابروی چالاکش برد فیض شهادت
درک این لذت گر از شمشیر می‌خواهی ندارد
سینه را بنما هدف در نزد این ابر و کمانها
گر تو از کیش و فاجز تیر می‌خواهی ندارد
دیده باید بست از اول تا دل خود را نبازی
چون نبستی (صامتا) تدبیر می‌خواهی ندارد
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
57
بازدیدها
1K

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 2, کاربران: 0, مهمان‌ها: 2)

بالا پایین