. . .

شعر غزلیات حکیم سبزواری

تالار متفرقه ادبیات

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #101
ای شعله رخ آتش بدلم در زدهٔ باز
یاقوت لب از خون که ساغر زدهٔ باز

زینسان که تو طرف کله از ناز شکستی
بر افسر خورشید فلک برد زدهٔ باز

دیگر چه خطا دیدهٔ ای آهوی چین چون
وحشی صفت از سرزدهٔ سرزدهٔ باز

تر کردهٔ از خون شهیدان لب لعلت
داغی بدل لالهٔ احمر زدهٔ باز

زان آتش رخسار و زان غالیهٔ زلف
آتش بدل و عود بمجمر زدهٔ باز

ای آنکه تو بر تارک اخترزدهٔ گام
بر لطف تو است دیدهٔ اختر زدهٔ باز

بر همزدهٔ رشتهٔ جمعیت دلها
چون شانه بر آن زلف معنبر زدهٔ باز

شیرین ز شکرخنده کنی کام جهانی
ای غنچه دهان خنده بشکر زدهٔ باز

اسرار ز نظم تو چکد آب لطافت
گویا که در آن آب و هوا پر زدهٔ باز
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #102
غم از حد برونی دارم امروز
دل لبریز خونی دارم امروز

فراق آمد زمان وصل سرشد
چه بخت واژگونی دارم امروز

قدی همچون الف ز آغوش جان رفت
ز غم قد چو نونی دارم امروز

چونی هر استخوانم درنوائی است
چه ساز ارغنونی دارم امروز

ز ناخن تیشهام در سینهٔ کوه
بپیشم بیستونی دارم امروز

ز تحریک مه محمل نشینم
نه صبری نی سکونی دارم امروز

بسر اسرار از سودای زلفش
زده شور و جنونی دارم امروز
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #103
در دام خود کی افکند صیاد عشق اهل هوس
آری ندیده دیدهٔ شاهین کند صید مگس

نی سودی اندر پیشه هانی حاصلی ز اندیشهها
عشقی بروی کار بر حق سخن اینست و بس

ای دلبر بی مهر من بیمهر رویت ذره سان
سرگشته و بیچارهام ای چارهام فریاد رس

مردیم در کنج قفس وز گردش وارون چرخ
صدرخنه دردل هست ونیست یگرخنهٔ دراین قفس

رسمی است میگیرد عسس درهردیاری م×س×ت را
لیکن بملک عاشقی این م×س×ت میگیرد عسس

نبود عجب کاید نفس با آن که کشتی صدرهم
تا سوی دل بویت برد از سینه میآید نفس

ای باغبان چون ساختی گل را جدااز عندلیب
باری نسازد همنشین بانوگلم هر خار و خس

سر در گریبان کردهام با خویش باشد سرمن
تار از دل افشا کنم کو محرم اسرار کس
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #104
غم عشقی ز نشاط دو سرا ما را بس
صحبت بیدلی از شاه و گدا ما را بس

تو و بر مسند جم جام زدن نوشت باد
مسند خار و خس جام بلا ما را بس

تکیه بر بالش عشرت زدن ارزانی غیر
خشت در زیر سر و فقر و فنا ما را بس

نیستم در خور لطف طمع از حد ببرم
دو سه دشنام بپاداش دعا ما را بس

خون شد از رشک دلم شانه بزلفش که کشید
روز و شب عربده با باد صبا ما را بس

ملک الحاج و ره کعبه که در ملت عشق
طوف این کوی خوش آئین و صفا ما را بس

تاجر عشقم و سرمایهٔ من دین و دل است
گلرخان نقد یکی عشوه بها ما را بس

درد عشق تو چه سنجیم بقانون شفا
کز اشارات دو ابروت شفا ما را بس

هرکسی در کنف دولت صاحب جاهیست
دل قوی دار تو اسرار خدا ما را بس
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #105
بدیدم آنچه در هجر جمالش
خداوندا نبیند کس مثالش

به کنج خلوت هجران شب و روز
تسلی میدهم دل با خیالش

بود دوزخ زهجرانش کفایت
بود فردوس رمزی از وصالش

حرام است از چه قتل بی گناهان
بشرع عاشقی کرده حلالش

زمی ساقی بما دردی ببخشای
نیم گر درخور صاف زلالش

مگر مه شد مقابل با تو کافتاد
کلف بر چهره او را ز انفعالش

خرابم کرد اگر چشمش نگهدار
خداوند از آسیب و زوالش

نمیپرسی که مرغی بود ما را
گرفتار قفس چونست حالش

بهشت آندم بهشت از دست اسرار
که دید آدم فریب آن دانه خالش
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #106
مدتی شد دل گمگشته نیامد خبرش
یا رب از چرخ جفا پیشه چه آمد بسرش

عهد کردم که بروبم بمژه میکدهها
گر غریبم بسلامت برسد از سفرش

ای صبا گر روی از خطهٔ چین زلفش
پرسش دل بنما بلکه بیابی اثرش

حال دل عرضه نمائید بر پیر مغان
تا مگر یاد کند وقت دعای سحرش

بامیدی که سفر کردهام آید روزی
دمبدم آب زند چشم ترم رهگذرش

تا که اسرار بیابد دل گمگشتهٔ خویش
کرده نذر سگ گوئی همه لخت جگرش
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #107
دوش بگوشم رساند نکتهٔ غیبی سروش
غبغب ساقی ببوس قرقف باقی بنوش

در همه جا با همه دیده بدلدار دوز
از غم عشقش بگو در ره وصلش بکوش

سینه بجار غمش تا بتوان میخراش
بهر گل عارضش تا بتوان میخروش

جز ره مهرش مپوی غیر حدیثش مگوی
شارع میخانه جوی سبحه بساغر فروش

تاز تو باشد اثر نبود از آنت خبر
نیست در این ره بتردشمنی از عقل و هوش

بر سر کوی فنا سرخوش و رندانه رو
قفل خموشی بلب وزتف جان دل بجوش

نقد بلا کآورند بر سر بازار عشق
گر بستانند خیز جنس دل و جان فروش

بر در پیر مغان باش کمین بنده ای
دست ادب بر میان حلقهٔ فرمان بگوش

غاشیهٔ دولتش خیل ملایک کشند
هرکه بجان میکشد بار دلی را بدوش

مشرب رندی کجا مرتبهٔ زهد کو
طعن برندان مزن زاهد خودبین خموش

چون ز نکوجز نکو ناید و یک بیش نیست
هیچ نکوهش مکن دیدهٔ بد بین بپوش

بندهٔ احرار شو طالب دیدار شو
واقف اسرار شو پند وی از جان نیوش
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #108
مه آیینه داری است از طلعتش
قیامت نموداری از قامتش

صفای ارم نزهت باغ خلد
همه مستعار است از صفوتش

ملیحان و کان ملاحت تمام
بود زیر بار حق نعمتش

بقد سر و آزاد در بندگیش
یکی خانه زادیست در ساحتش

همانا که یعقوب در پیرهن
شنیده است یک شمه از نکهتش

ببزمش دلاشمع نامحرم است
کجا باریابی تو در حضرتش

ز بس داغش اسرار دارد بدل
نروید بجز لاله از تربتش
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #109
کم اسی صیاد فی جوالقفص
قل لنا حتی متی تحسوالقصص

روی آزادی ندیده دیدهام
کیف قیدمنه صید ما خلص

موزیم او ندی ماذا بدا
بدرتم لوافساما ذانقصص

قال ابذل مهجة ها نظرة
ایها المستام بشری ارتخص

دفتر دانش ببحر عین شوی
فیه صفر کف جهرلم بغص

دع اساطیرا مسامیر الصماخ
عشق کو عشق آن بود احسن قصص

گام در میدان نه و گوئی بزن
انتهر یا فارس القلب الفرص

ای زده پراندر این آب و هوا
اصح فالا شراک نصیب للقبص

دیدهٔ اسرار مپسند هر جمیل
جملة من عکس ذی الحسنا حصص
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #110
ز جهان بود وجود تو غرض
گل عرض بوده و بود تو غرض

گرچه مسجود ملک شد آدم
بود از آن سجده سجود تو غرض

زین همه شاهد و مشهود بود
ذوق را شهد شهود تو غرض

گرچه دستان زن گل شد بلبل
داشت در پرده سرود تو غرض

آنچه کالاکه در این بازار است
هست سرمایه و سود تو عرض

بزم آرا و چمن پیرا را
در دو کـ×و×ن است و رود تو غرض

گرچه نعت گل و نسرین میگفت
داشت اسرار درود تو غرض
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین