. . .

شعر غزلیات حکیم سبزواری

تالار متفرقه ادبیات

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #21
سینه بشوی از علوم زاده سینا
نور و سنائی طلب ز وادی سینا

یار عیانست بی نقاب در اعیان
لیک دراعین کجا است دیده بینا

ساغر مینا ز دست پیر مغان گیر
چند خوری غم بزیر گنبد مینا

طعنه بویس و قرن زنی و قرین است
دیو و ددت قرنها و ساء قرینا

نیست رواماقرین ظلمت دیجور
روی تو عالم فروغ ماه جبینا

پرتو مهر از فلک بخاک گرافتد
خود چه شود عیسیا سپهر مکینا

یک نفس ای خاک راه دوست خدا را
بر سر اسرار زار خاک نشین آ
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #22
دور از شاه خراسان در بلا
همچو ایوبم بکرمان مبتلا

آدم آسا از فریب آسمان
صرت من فردوس طوس را حلا

گرچه دارالفقر کرمان جنتی است
لیک در جنات سفلست و علا

ای صبا بگرفته دامانت مگر
خاک دامنگیر سخت این دلا

ای صبا از خطهٔ کرمان گذر
بر خراسان چون خورآسان از ولا

پس بآن شیرین شهر آشوب گوی
خاک راهت دیدهٔ ما را جلا

پیش تو شیرینی کرمانیان
زیره در کرمان و پیش کان طلا

ای خور ثانی عجب عاشق کشی
سوختم از دوریت سنگین دلا

از خراسان بوی خون آید همی
الصلا ای خیل جانباز الصلا

چند الست ربکم لارا جواب
دارم از شکر لبت چشم بلا

کلب خود را یا بباید داد بار
یا نباید کلب خود خواند اولا

واگرفتی سایهٔ خود از سرم
فکر اسرارت نداری مجملا
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #23
صبا از ما بگو آن بیوفا را
شکیبا تا بکی گشتی تو ما را

چو ما را در حریمت بار نبود
مده باری ره اغیار دغا را

نیائی چون برم از ناز باری
غباری کن ز ره همره صبا را

تو در پیمان شکستن ختمی و نسخ
نمودی از جهان کیش وفا را

ز بس خون ریزد او ترسم که گویند
خدا ناکرده نشناسد خدا را

چو هر چیزی نخست اندازه ای یافت
چرا اندازه ای نبود جفا را

به بند از شکوه لب اسرار چون نیست
بکیش عشق ره چون و چرا را
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #24
اختران پرتو مشکوة دل انور ما
دل ما مظهر کل کل همگی مظهر ما

نه همین اهل زمین را همه باب اللهیم
نه فلک در دورانند بدور سرما

بر ما پیر خرد طفل دبیرستانست
فلسفی مقتبسی از دل دانشور ما

گرچه ما خاک نشینان مرقع پوشیم
صد چو جم خفته بدریوزه گری بردرما

چشمهٔ خضر بود تشنه شـ×ر×ا×ب ما را
آتش طور شراری بود از مجمر ما

ای که اندیشهٔ سرداری و سرمیخواهی
به کدوئی است برابر سر و افسر بر ما

گو به آن خواجه هستی طلب زهد فروش
نبود طالب کالای تو در کشور ما

بازی بازوی نصریم نه چون نسربچرخ
دو جهان بیضه و فرخی است بزیریرما

ماه گر نور و ضیاکسب نمود از خورشید
خور بود مکتسب از شعشعهٔ اختر ما

خسرو ملک طریقت بحقیقت مائیم
کله از فقر بتارک ز فنا افسر ما

عالم و آدم اگر چه همگی اسرارند
بود اسرار کمینی ز سگان در ما

ساقی بیا که گشت دلارام رام ما
آخر بداد دلبر خوش کام کام ما

بس رنج برده‌ایم و بسی خون که خورده‌ایم
کان شاهباز قدس فتادی بدام ما

در دار ملک عالم معنی دم نخست
زد دست غیب سکه دولت بنام ما

مائیم اصل و جمله فروع فروغ ماست
گرخواجه منکر است بنوشد ز جام ما

بر آستان پیر مغان رو نهاده‌ایم
برتر ز عرش آمده زین رو مقام ما

عرش سپهر خود چه بود پیش عرش دل
یا کعبه در برابر بیت الحرام ما

هر ذره خاک دره و هر تخته تخت شد
چون آمد آن همای همایون بدام ما

گلبانگ نیستی چو شد از بام ما بلند
نه بام چرخ وام برند از دوام ما

اسرار بشکند کله خسروی بفرق
تا گفته میفروش تو هستی غلام ما
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #25
تا شدی آینهٔ مهر رخت سینهٔ ما
می‌دهد تاب به مهر فلک آیینهٔ ما

راست شد بر قد ما خلعت سلطانی گل
که بود گنج وجود تو بگنجینهٔ ما

گر همه کین رقیبست ز دل برکندیم
کی سزد غیر تو در سینهٔ بی کینهٔ ما

غم عشق تو چو حسنت نپذیرد انجام
آری آغاز ندارد غم دیرینهٔ ما

همه اوصاف ازل شد ز وجودش پیدا
هرکه نوشید از آن بادهٔ دوشنبهٔ ما

دیدهایم این گل و مل بر ورق غنچه و تاک
گشته یکدم همگی شنبه و آدینهٔ ما

غم بیش و کم پیش آمدمان نیست که هست
حاضر الوقت کنون بر حسب دینهٔ ما

بسی اسرار که در خرقهٔ اسرار بود
اللّه اللّه منگر خرقهٔ پشمینهٔ ما
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #26
اصحبوا العشق ایها الا صحاب
الوداد الودا دیااحباب

عشق گو و عشق دان و عشق بین
عشق شو عشق و رخ ز غیر بتاب

می کش و نی زن و بچنگ آور
طرهٔ دلربا و چنگ و رباب

طرهٔ دلربات برهاند
زین ره پیچ پیچ و پر خم و تاب

چنگ گوید بچنگ دستان زن
ان للعاشقین حسن مآب

از رباب این شنورب آب بقا است
و آنچه جز او است نیست غیر سراب

اوست دریای بیکرانه و هست
غیر او چون مذی و موح و حباب

نی نم این نم است یم که بود
واصل و فاصل و نم و یم و آب

از نیم این نوا رسد که نِیم
همگی نائی است و نی نایاب

بود او رنگ یوسفم همه جا
یا بنی ادخلوا من الابواب

جوش می در خم این خروش کند
که در این راه دل خورد خوناب

وقت آن شد که تا دهد اسرار
زهد سی ساله درکشد می ناب
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #27
فتادهایم ز غم روزگار درگرداب
بیار ساقی گلچهره کشتی می ناب

شـ×ر×ا×ب ناب بیاب و بتاب روز جهان
که هست نزد خردمند این جهان چو سراب

اگرنه کار فلک کجروی است داده چرا
بدیده هر شبه بیدار وی به بختم خواب

بجز طراوت رویت ندیدهام در گل
بجز حدیث تو نشنیدهام ز چنگ و رباب

ز بیم غیر بسویش نمیتوان نگریست
ز دیده اشک فشانم که بینمش در آب

نه عیب او است رقیبش ببین که در قرآن
قرین آیهٔ رحمت بود و عید عذاب

بیا بگو که جز اسرار زان لب میگون
که از مشاهده باده بوده م×س×ت و خراب
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #28
ای ماه جبین سیم غبغب
وی سیم ذقن بت شکر لب

بی ماه رخت شبان تیره
کارم همه دم فغان و یارب

لبریز شـ×ر×ا×ب ناب جامت
وز خون جگر دلم لبالب

بتوان دو سه گام رنجه کردن
بالین مریض خویش یکشب

ای اختر حسن چهره بنمای
تا آنکه شوم خجسته کوکب

می نوشی و عشق کار اسرار
ای کاش نگردد او ز مذهب
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #29
پیوسته مرا ز غم تب و تاب
ای مایهٔ خوشدلی تو دریاب

می دهد که حیات این جهان هست
مانند حباب بر سر آب

پا از سر و سر ز پا ندانم
از دست تو چون کشم می ناب

شب تا به سحر چو چشم انجم
از دیدهٔ ما ربوده ای خواب

ما و تو همیشه سرگرانیم
تو از می ناب و ما ز خوناب

ما زمرهٔ عاشقان نداریم
مرگی بجز از فراق احباب

اَفسُرده دلان خالی از عشق
مَن عاشَ وَ ما عاشِقُ قَد خاب

جسمی نَحِلُ و عظمی اَنحَل
ظَهری قَوس وَ فُودی شاب

لَحمی عَصبی دَمی وَ عِرقی
مِن حَرقَة فِرقَةِ الحمی ذاب

بشگفت بهار و در چنین فصل
اِن تَلَمحَ مَن یَملَح قَد طاب

وقت گُل و توبه از می اسرار
مَن طاب مِن الشّرابِ ما تاب
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #30
جلوه گر در پرده آمد آفتاب
از تعین بر رخ افکنده نقاب

تا نسوزند از فروغ روی او
رفته از مهر آن مهم زیر سحاب

نی غلط گفتم نقاب و پرده چیست
بی حجابی آمده او را حجاب

شاهدان در پرده مستورند لیک
ماه من بی پرده باشد در نقاب

دیدم اندر بزم میخواران شدی
هم تو ساقی هم ساغر هم شـ×ر×ا×ب

قصهٔ ما قصهٔ آبست و حوت
ای تو آب و جمله عالم سراب

تابی از آن مهر عالمتاب کو
تا فسرده دل شود فانی در آب

مصدر و تعریف و اصل و فرع تو
هم تکلم از تو هم با تو خطاب

از شـ×ر×ا×ب بیخودی ساقی بده
یک دو ساغر تا شوم م×س×ت و خراب

گویم از اسرار هر ناگفتنی
پیش زاهد گر خطا و گر ثواب
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین