نام رمان: ژرفای جنون
نویسنده: A.m...) Amir)
ژانر:تراژدی، معمایی
ناظر: @ansel
خلاصهٔ رمان:
در گوشهای از این دنیای پرهیاهو، مردی خسته از نابسامانی روزگار و قلبی که به ناچار برای زنده ماندن میتپد، زندگی میکند.
ناآرامی زندگیاش زمانی آغاز شد که آن اتفاق شوم رخ داد؛ اتفاقی که ویرانگر آرزوهایش شد!
همهچیز به یکباره تغییر کرد؛ حتی خودش!
زخم خوردهی مجسمههایی به نام انسان...
خسته از آدمکهای ساختگی...
خسته از حرفهای جا مانده در سینه...
غافل از همهچیز به دیواری پوشالی مشت میزد، بدون آنکه تصویر پرتگاه هولناک پشت سرش را ببیند؛ پرتگاهی که هر از چند گاهی به او نزدیکتر میشد تا او را در آغوش گیرد.
مقدمه رمان: گاهی در زندگی گیج میشوی. برای رسیدن به حقیقت دنیایت را میسوزانی؛ غافل از اینکه حقیقت، همان آتش حریصی است که کمر به سوزاندن خودت و دنیایت بسته! یا که دیوار غروری را تخریب میکنی غافل از اینکه حقیقت با گشودن یک در هم هویدا میشود.
و همهچیز را میدهی تا شاید با رسیدن به حقیقت آرام شوی؛ اما حقیقت چیزی جز یک آتش نیست که روی خاکسترهایت جولان میدهد! آتش درونت، اکسیژنی میخواهد تا شعلهور شود. حریص میشوی! دور برمیداری و خود را نشان میدهی. این تویی که حکمرانی میکنی بر نیازهایت و قوی میشوی با باورهایت.
دیواری میکشی در گرداگرد قلبت. این تویی که پادشاهی میکنی!
لینک صفحهٔ نقد
آخرین ویرایش: