. . .

نقد و بررسی معرفی و نقد رمان ژرفای جنون|...A.m کاربر انجمن رمانیک

تالار نقد خوانندگان آثار

elh_am

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
7
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
آخرین بازدید
موضوعات
51
نوشته‌ها
469
راه‌حل‌ها
10
پسندها
2,010
امتیازها
207
محل سکونت
یه جای خوب!

  • #1


نام رمان: ژرفای جنون
نویسنده: A.m...) Amir)
ژانر:تراژدی، معمایی
ناظر: @ansel

خلاصهٔ رمان:
در گوشه‌ای از این دنیای پرهیاهو؛ مردی خسته از نابسامانی روزگار و قلبی که به ناچار برای زنده ماندن می‌تپید، زندگی می کند...
ناآرامی زندگی‌اش زمانی آغاز شد که آن اتفاق شوم رخ داد. اتفاقی که ویرانگر آرزوهایش شد...
همه چیز به یک‌باره تغیر کرد. حتی خودش!
زخم خورده‌ی مجسمه هایی به نام انسان...
خسته از آدمک‌های پوشالی..
خسته از حرف‌های جا مانده در سینه...
زندگی‌اش یک معمای پیچ در پیچ شده بود؛ معمای مجهولی که تنها به دست یک نفر حل می‌شد، و آن یک نفر..
غافل از همه چیز به دیواری پوشالی مشت میزد بدون آنکه تصویر پرتگاه هولناک پشت سرش را ببیند پرتگاهی که هر از چند گاهی به او نزدیک تر میشد تا او را در آغـوش گیرد...!


مقدمه رمان: گاهی در زندگی گیج می شوی. برای رسیدن به حقیقت دنیایت را می سوزانی؛ غافل از اینکه حقیقت همان آتش حریصی است که کمر به سوزاندن خودت و دنیایت بسته! یا که دیوار غروری را تخریب می کنی غافل از اینکه حقیقت با گشودن یک در هم هویدا میشود.
و همه چیز را می دهی تا شاید با رسیدن به حقیقت آرام شوی اما حقیقت چیزی جز یک آتش نیست که روی خاکستر هایت جولان می دهد...!

📝لینک صفحهٔ رمان📝
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
راه‌حل
*نقد رمان ژرفای جنون*

عنوان:
ترکیبِ منتخب برای عنوان رمان، از دو کلمه‌ی "ژرفا" به معنای عمق و "جنون" به معنای دیوانگی تشکیل شده است. قرار دادنِ این دو کلمه در کنارِ هم نوعی تشبیه را می‌سازد؛ جنون به دریایی تشبیه شده که عمق و ژرفا دارد. بنابراین نام برگزیده برای رمان علاوه بر زیباییِ کلمات سازنده، حاوی بار ادبی نیز می‌باشد.
با توجه به وجود کلمه‌ی "جنون"، نام انتخابی با ژانرِ تراژدیِ رمان ارتباط مستقیم دارد. بهتر است نویسنده هدف از انتخاب کلمه‌ی جنون برای نام را در محتوای رمان برجسته کند؛ تا به این قسمتِ رمان، این نکته ملموس نبود.


ژانر:
ژانرها به درستی انتخاب شده بودند، به خصوص ژانر معمایی؛ روی برجسته سازیِ ژانرِ تراژدی و بالا بردنِ احساس متنِ رمان در این ژانر، نویسنده باید قلم خود...

KAYA...

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
99
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-17
آخرین بازدید
موضوعات
15
نوشته‌ها
251
پسندها
828
امتیازها
138

  • #21
بگیر بابا جونم در اومد :// ایش

یه نصیحت! هیچوقت زود به زود از روز اول نپر یه جای دیگه میفهمی؟! طرف از خواب بیدار شد سامی دیدش بعد... دوباره پرید یه سکانس دیگه ککابوس دیده دوباره...
و همین اشو همین کاسه! د برادر من اخه مگه فیلم سینماییِ؟! خب بیخی بریم سراغ نقدت !


نـام رمــان :

زمانی که ما قصد خواندن یک کتاب، رمان، داستان، دلنوشته و ... داریم؛ در نگاه اول این نام است که به چشم می‌خورد. پس یک نام نقش بسزایی در جذب یک خواننده دارد. این که نام به دور از کلیشه باشد، امری بسیار مهم است، زیرا در صورتی که نام تکراری جلوه کند؛ ممکن است خواننده این گونه گمان کند که قبلا این رمان را خوانده است. کلماتی چون کلمات: عشق، معشوق، دلبر، سایه، دریا، مرد، انتقام، ماه، سرنوشت و ... جز آن دسته کلمات کلیشه‌ای محسوب می‌شوند که بهتر است در نام، استفاده نشوند.

جدا از آن که یک نام باید با محتوای رمان و ژانر‌ها همخوانی داشته باشد، اندازه‌ی نام هم مهم است. یک نام حداکثر می‌تواند دارای چهار بخش باشد؛ این بخش ها عبارت‌اند از:

۱ـ صفت(ساده/ غیرساده/ برتر/ فاعلی/ مفعولی/ نسبت/ لیاقت)

۲ـ اسم

۳ـ ضمیر(شخصی/ مشترک/ اشاره/ مبهم/ پرسشی/ تعجبی)

۴ـ حرف(ربط وابسته ساز/ ربط هم‌پایه ساز/ اضافه/ نشانه/...)

۵ـ صوت

۶ـ قید(زمان/ مکان/ کیفیت/ تأسف/ تصدیق/ پرسش/ شک و یقین/ مقدار/ تکرار/ ...)

فعل(ماضی/ مضارع/ مستقبل/ نفی و نهی/ گذرا و ناگذرا)

اوق://خیلی ادبی گفتم.ژرفای جنون! نه باریکلا خوشم اومد یه چیزی تو چنته داری آق امیر! اسم جالبیه امیدوارم به رمانت بیاد:/


ژانر (گونه) رمــان :

ژانر ها معیار هایی هستند در گنجایش چند کلمه، که اتفاقات یک رمان را از همان جایی که آغاز می شود تا جایی که به اتمام می‌رسد را طبقه بندی می‌کنند. ترتیب ژانر‌ها بر اساس اولویت بندی می‌باشد.
ژانر‌های صحیح عبارت‌اند از: عاشقانه ـ تراژدی ـ علمی/تخیلی ـ فانتزی ـ طنز ـ اجتماعی ـ جنایی ـ پلیسی ـ معمایی ـ تخیلی ـ ترسناک ـ تاریخی ـ مذهبی ـ ...
ژانر تو تراژدی معمایی! خب؟! نه خبببب؟! معماییش کو؟ پچا من هرچی سیل می کنم نمیبینمش؟!!
ترژادیش جالب بود اما!

مقدمه رمان:
میتونه قسمتی از اشعار یا متون زیبای دیگران و یا نوشته ای نویسنده نویس باشه، که روش دومی بهتره.مقدمه‌ی یک رمان حکم سرآغاز را دارد، شروعی که بعد از آن مستقیم وارد رمان می‌شویم. مقدمه به نوعی یک آمادگی است برای منتقل کردن عواطف و احساسات لازم! به طور مثال: رمانی تنها دارای ژانر عاشقانه است و نویسنده قصد دارد تا حس عشق شخصیتش را به خواننده منتقل کند. می‌توان برای مقدمه نثر و یا نظمی با محتوای درد عشق را برگزید. اما قطعا نمی‌توان مقدمه‌ای با محتوای پلیسی را انتخاب کرد. پس محتوای مقدمه باید با رمان، خلاصه، ژانر‌ها و البته نام رمان همخوانی داشته باشد. انتظار می‌رود که مقدمه قلمی از خود نویسنده باشد! امــّــا اگر نباشد هم هیچ مسئله‌ای نیست.

مقدمه حالا ماله خودت بود؟ قشنگگگگ بود باریکلا:/ باریکلا! ولی یکم ویرایش لازمه اق امیر

خلاصه رمــان :

خلاصه‌ی یک رمان، قسمتی است که نویسنده با بیش‌ترین توانش در عین کم‌ترین تعداد کلماتش، قلم در دست می‌گیرد و اولین ارتباط اصلی‌اش را با خواننده آغاز می‌کند. خلاصه‌ای مملو از چالش و ابهام که خواننده را به اندیشیدن دعوت می‌کند با یک قلم ساده و بی‌کلیشه و یا حتی یک قلم دلفریب ادبی! خلاصه ی جالبی داشتی اما یه جا! یه اشتباهیی کردی که کلیشه ای بودنش خیلی تو چشمه!(در گوشه‌ای از این دنیای پرهیاهو، مردی خسته از نابسامانی روزگار و قلبی که به ناچار برای زنده ماندن می‌تپید، زندگی می‌کند.
ناآرامی زندگی‌اش زمانی آغاز شد که آن اتفاق شوم رخ داد؛ اتفاقی که ویرانگر آرزوهایش شد!)
دقیقا اینجا! ده تا از رمانایی که اینطورین بخای بهت میگم!
ویرایش بزن برادر جان:// بنظر میرسه تو یه لحظه که داشتی فک می کردی این رسیده به ذهن و تمام! با خودت اندیشیدی که ارررره همینه این عاللللیه!

نخیرررر ویر بزن ویر بزن:// ما اگه کلیشه هم بنویسیم جوری باس بنویسیم که حداقل جذاب باشه!

آغاز رمــان :
آغاز یک رمان، نقش اساسی دارد! زمانی که خواننده شروع می‌کند به خواندن رمان، به این معناست که چهار خوان رستم را گذرانده! پس کافی است تا با یک اشتباه کوچک در انتخاب محتوا و آغاز، نویسنده کل تلاش هایش را هیچ کند. یکی از این اشتباهات، کلیشه نویسی است. آغاز های تکراری عبارت‌اند از:
1- معرفی کوتاه شخصیت یا شخصیت های اصلی( سن و سال، تحصیلات و ....)2-محیط زندگی و خانواده( سن افراد خانواده، شغل افراد خانواد، طبقه‌ی اجتماعی، شرایط اقتصادی، روابط خانوادگی و ...)3- دوستان (تماس گرفتن، صحبت کردن و ...)4- تصادف5- مراسم عزا6- رفتن به دانشگاه(در حالی که شخصیت دیر کرده است)
توصیفات

زمان هم دقیقا زمانی هست که شخصیت توش سیر می کنه. تا حدی رعایت کرده بودی؛ ولی باید بیشتر توضیح بدی.اما نه جوری که کلا خواننده بفهمه چی به چیه،از سامی از ماهان و... بیشتر توضیح بده که خوااننده متوجه بشه درسته ژانرت معمایه اما یکم توصیف بدک نی

حالت ها

شامل حالت های شخصیت هست. مثلا وقتی عصبی، ناراحت، خوشحال و... میشه. این مورد هم بگی نگی خوب بود:// جوری از حالتش بگو که خواانده از فرت غمش خودشو بزنه نیستو نابود کنه😑😂

تو باید جوری حالت های شخصیتو بنویسی که خواننده کامل درک کنه

دیدی بعضی نویسنده ها جوری رمانو مینویسن که اول تا اخر خواننده اشک میریزه؟! منظورم اینه کلا



و تمام! اگر ناراحت شدی خوشت اومد بگو بازم نقد مهمونت کنم اصنم تعارف ندارم داشی://
 

A.m...

رمانیکی طلایی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
373
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-20
آخرین بازدید
موضوعات
227
نوشته‌ها
1,512
پسندها
12,416
امتیازها
737

  • #22
بگیر بابا جونم در اومد :// ایش
😂
یه نصیحت! هیچوقت زود به زود از روز اول نپر یه جای دیگه میفهمی؟! طرف از خواب بیدار شد سامی دیدش بعد... دوباره پرید یه سکانس دیگه ککابوس دیده دوباره...
و همین اشو همین کاسه! د برادر من اخه مگه فیلم سینماییِ؟! خب بیخی بریم سراغ نقدت !
خب..این یه سبکه..بیشتر کاربردش تو رمانای معماییه.شاید کسی از این سبک خوشش نیاد ولی خب برای من اهمیت بالایی داری..شاید اندکی خبیثم🤷🏻‍♂️یا هرچی که شما اسمشو میذارید!من توی رمانم تمام تلاشم اینه که خواننده گیج بشه..هرچند نیازی به تلاش نیست و این جزو خصوصیات اخلاقیمه..از کلیشه خوشم نمیاد و اتفاقات کم اهمیت رو توصیف نمیکنم..میدونی..همه اینا برمیگرده به ژانر و موضوع رمانم..فرض کن توی رمانی که داره اتفاقات مهمی رو روایت میکنه،من بیام ناهارو شام و فلان و فلان روهم بنویسم.این ابدا به نوع قلم من نمیاد. و اینکه وقتی دائما پرش دارم به این معنی نیست که این وسط هیچ اتفاقی نیفتاده..افتاده ولی من توصیفش نکردم.برای جلوگیری از گیج شدن خواننده هم از***استفاده میکنم موقع پرش..حالا اگه واقعا این موضوع باعث ضعیف شدن قلمم شده ممنون میشم بگی..و پیشنهادی که داری
نـام رمــان :

زمانی که ما قصد خواندن یک کتاب، رمان، داستان، دلنوشته و ... داریم؛ در نگاه اول این نام است که به چشم می‌خورد. پس یک نام نقش بسزایی در جذب یک خواننده دارد. این که نام به دور از کلیشه باشد، امری بسیار مهم است، زیرا در صورتی که نام تکراری جلوه کند؛ ممکن است خواننده این گونه گمان کند که قبلا این رمان را خوانده است. کلماتی چون کلمات: عشق، معشوق، دلبر، سایه، دریا، مرد، انتقام، ماه، سرنوشت و ... جز آن دسته کلمات کلیشه‌ای محسوب می‌شوند که بهتر است در نام، استفاده نشوند.

جدا از آن که یک نام باید با محتوای رمان و ژانر‌ها همخوانی داشته باشد، اندازه‌ی نام هم مهم است. یک نام حداکثر می‌تواند دارای چهار بخش باشد؛ این بخش ها عبارت‌اند از:

۱ـ صفت(ساده/ غیرساده/ برتر/ فاعلی/ مفعولی/ نسبت/ لیاقت)
✔️
✔️
۳ـ ضمیر(شخصی/ مشترک/ اشاره/ مبهم/ پرسشی/ تعجبی)

۴ـ حرف(ربط وابسته ساز/ ربط هم‌پایه ساز/ اضافه/ نشانه/...)
۵ـ صوت

۶ـ قید(زمان/ مکان/ کیفیت/ تأسف/ تصدیق/ پرسش/ شک و یقین/ مقدار/ تکرار/ ...)

فعل(ماضی/ مضارع/ مستقبل/ نفی و نهی/ گذرا و ناگذرا)
😵جمله شد که
اوق://خیلی ادبی گفتم.ژرفای جنون! نه باریکلا خوشم اومد یه چیزی تو چنته داری آق امیر! اسم جالبیه امیدوارم به رمانت بیاد:/
😂🌹
ژانر (گونه) رمــان :

ژانر ها معیار هایی هستند در گنجایش چند کلمه، که اتفاقات یک رمان را از همان جایی که آغاز می شود تا جایی که به اتمام می‌رسد را طبقه بندی می‌کنند. ترتیب ژانر‌ها بر اساس اولویت بندی می‌باشد.
ژانر‌های صحیح عبارت‌اند از: عاشقانه ـ تراژدی ـ علمی/تخیلی ـ فانتزی ـ طنز ـ اجتماعی ـ جنایی ـ پلیسی ـ معمایی ـ تخیلی ـ ترسناک ـ تاریخی ـ مذهبی ـ ...
ژانر تو تراژدی معمایی! خب؟! نه خبببب؟! معماییش کو؟ پچا من هرچی سیل می کنم نمیبینمش؟!!
😳🤐
یه توضیح در این رابطه بدم کهههه...وقتی صحبت از معمایی میشه قرار نیست حتمااا جنایی یا چمیدونم همچین چیزی باشه..😳معمای اتفاقی که در گذشته افتاده!یک مجهول یعنی معما!معمایی که حتی شخصیت اصلی رمان هم موفق به حل کردنش(فهمیدن اصل داستان و اتفاق به اصطلاح)نشده..و پایان رمان مصادف میشه با حل معما به دست شخصیت اصلی
ترژادیش جالب بود اما!
😄
مقدمه رمان:
میتونه قسمتی از اشعار یا متون زیبای دیگران و یا نوشته ای نویسنده نویس باشه، که روش دومی بهتره.مقدمه‌ی یک رمان حکم سرآغاز را دارد، شروعی که بعد از آن مستقیم وارد رمان می‌شویم. مقدمه به نوعی یک آمادگی است برای منتقل کردن عواطف و احساسات لازم! به طور مثال: رمانی تنها دارای ژانر عاشقانه است و نویسنده قصد دارد تا حس عشق شخصیتش را به خواننده منتقل کند. می‌توان برای مقدمه نثر و یا نظمی با محتوای درد عشق را برگزید. اما قطعا نمی‌توان مقدمه‌ای با محتوای پلیسی را انتخاب کرد. پس محتوای مقدمه باید با رمان، خلاصه، ژانر‌ها و البته نام رمان همخوانی داشته باشد. انتظار می‌رود که مقدمه قلمی از خود نویسنده باشد! امــّــا اگر نباشد هم هیچ مسئله‌ای نیست.

مقدمه حالا ماله خودت بود؟ قشنگگگگ بود باریکلا:/ باریکلا! ولی یکم ویرایش لازمه اق امیر
تشکر..لطف داری
ویرایش؟ممنون میشم بگی تا ویر بزنم
خلاصه رمــان :

خلاصه‌ی یک رمان، قسمتی است که نویسنده با بیش‌ترین توانش در عین کم‌ترین تعداد کلماتش، قلم در دست می‌گیرد و اولین ارتباط اصلی‌اش را با خواننده آغاز می‌کند. خلاصه‌ای مملو از چالش و ابهام که خواننده را به اندیشیدن دعوت می‌کند با یک قلم ساده و بی‌کلیشه و یا حتی یک قلم دلفریب ادبی! خلاصه ی جالبی داشتی اما یه جا! یه اشتباهیی کردی که کلیشه ای بودنش خیلی تو چشمه!(در گوشه‌ای از این دنیای پرهیاهو، مردی خسته از نابسامانی روزگار و قلبی که به ناچار برای زنده ماندن می‌تپید، زندگی می‌کند.
ناآرامی زندگی‌اش زمانی آغاز شد که آن اتفاق شوم رخ داد؛ اتفاقی که ویرانگر آرزوهایش شد!)
دقیقا اینجا! ده تا از رمانایی که اینطورین بخای بهت میگم!
ویرایش بزن برادر جان:// بنظر میرسه تو یه لحظه که داشتی فک می کردی این رسیده به ذهن و تمام! با خودت اندیشیدی که ارررره همینه این عاللللیه!

نخیرررر ویر بزن ویر بزن:// ما اگه کلیشه هم بنویسیم جوری باس بنویسیم که حداقل جذاب باشه!
خب..الان چی شد؟🧐😂مشکلش چی بود؟من چه کنم؟
آغاز رمــان :
آغاز یک رمان، نقش اساسی دارد! زمانی که خواننده شروع می‌کند به خواندن رمان، به این معناست که چهار خوان رستم را گذرانده! پس کافی است تا با یک اشتباه کوچک در انتخاب محتوا و آغاز، نویسنده کل تلاش هایش را هیچ کند. یکی از این اشتباهات، کلیشه نویسی است. آغاز های تکراری عبارت‌اند از:
1- معرفی کوتاه شخصیت یا شخصیت های اصلی( سن و سال، تحصیلات و ....)2-محیط زندگی و خانواده( سن افراد خانواده، شغل افراد خانواد، طبقه‌ی اجتماعی، شرایط اقتصادی، روابط خانوادگی و ...)3- دوستان (تماس گرفتن، صحبت کردن و ...)4- تصادف5- مراسم عزا6- رفتن به دانشگاه(در حالی که شخصیت دیر کرده است)
توصیفات

زمان هم دقیقا زمانی هست که شخصیت توش سیر می کنه. تا حدی رعایت کرده بودی؛ ولی باید بیشتر توضیح بدی.اما نه جوری که کلا خواننده بفهمه چی به چیه،از سامی از ماهان و... بیشتر توضیح بده که خوااننده متوجه بشه درسته ژانرت معمایه اما یکم توصیف بدک نی
😂و باز روحیه ی خباثت بار من..توضیح خواهم داد..هنوز زوده!
حالت ها

شامل حالت های شخصیت هست. مثلا وقتی عصبی، ناراحت، خوشحال و... میشه. این مورد هم بگی نگی خوب بود:// جوری از حالتش بگو که خواانده از فرت غمش خودشو بزنه نیستو نابود کنه😑😂

تو باید جوری حالت های شخصیتو بنویسی که خواننده کامل درک کنه

دیدی بعضی نویسنده ها جوری رمانو مینویسن که اول تا اخر خواننده اشک میریزه؟! منظورم اینه کلا
🙋🏻‍♂️راهنمایی پلیز
و تمام! اگر ناراحت شدی خوشت اومد بگو بازم نقد مهمونت کنم اصنم تعارف ندارم داشی://
😄خیلی ممنون بابت نقد🌹
🤐چرا باید ناراحت بشم؟
خوشحال میشم بازم نقد کنی😁
 

KAYA...

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
99
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-17
آخرین بازدید
موضوعات
15
نوشته‌ها
251
پسندها
828
امتیازها
138

  • #23
😂

خب..این یه سبکه..بیشتر کاربردش تو رمانای معماییه.شاید کسی از این سبک خوشش نیاد ولی خب برای من اهمیت بالایی داری..شاید اندکی خبیثم🤷🏻‍♂️یا هرچی که شما اسمشو میذارید!من توی رمانم تمام تلاشم اینه که خواننده گیج بشه..هرچند نیازی به تلاش نیست و این جزو خصوصیات اخلاقیمه..از کلیشه خوشم نمیاد و اتفاقات کم اهمیت رو توصیف نمیکنم..میدونی..همه اینا برمیگرده به ژانر و موضوع رمانم..فرض کن توی رمانی که داره اتفاقات مهمی رو روایت میکنه،من بیام ناهارو شام و فلان و فلان روهم بنویسم.این ابدا به نوع قلم من نمیاد. و اینکه وقتی دائما پرش دارم به این معنی نیست که این وسط هیچ اتفاقی نیفتاده..افتاده ولی من توصیفش نکردم.برای جلوگیری از گیج شدن خواننده هم از***استفاده میکنم موقع پرش..حالا اگه واقعا این موضوع باعث ضعیف شدن قلمم شده ممنون میشم بگی..و پیشنهادی که داری

✔️

✔️




😵جمله شد که

😂🌹

😳🤐
یه توضیح در این رابطه بدم کهههه...وقتی صحبت از معمایی میشه قرار نیست حتمااا جنایی یا چمیدونم همچین چیزی باشه..😳معمای اتفاقی که در گذشته افتاده!یک مجهول یعنی معما!معمایی که حتی شخصیت اصلی رمان هم موفق به حل کردنش(فهمیدن اصل داستان و اتفاق به اصطلاح)نشده..و پایان رمان مصادف میشه با حل معما به دست شخصیت اصلی

😄

تشکر..لطف داری
ویرایش؟ممنون میشم بگی تا ویر بزنم

خب..الان چی شد؟🧐😂مشکلش چی بود؟من چه کنم؟

😂و باز روحیه ی خباثت بار من..توضیح خواهم داد..هنوز زوده!

🙋🏻‍♂️راهنمایی پلیز

😄خیلی ممنون بابت نقد🌹
🤐چرا باید ناراحت بشم؟
خوشحال میشم بازم نقد کنی😁
ای ولم کن بابا حصله داری😐😂 کلی کار دارم ویراییش کن دیگه خودت بفهم خاستم توضیح بدم ۶ تا صفحه میشد با کلی ادا مدا و چرتو پرت واگرنه مینوشتم😐😂💔ادامه بده تو میتونی😂🔪
 

هدیه زندگی

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,854
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,653
امتیازها
452

  • #24
به نام خدايی که زندگی می بخشد؛
نقد رمان ژرفای جنون
Amir@(A.m) قلم به
منتقد@هديه زندگی
 بيان احساس از کل رمان

خب احساس من از رمان همون طورم که گفتم خيلی دوسش داشتم کلا از همه ی سبک ژانر
ها خوشم مياد و واقعا از اينکه اين رمان با ژانری ،ترژادی ،معمای بود
خوشحال شدم. يکی از دليل هايی که باعث شد من بخونم به دليل اسم رمان بود و بعد با
خوندن خلاصه و مقدمه واقعا ترغيب به خوندن شدم که در ادامه سعی ميکنم همه رو مورد
برسی قرار بدم
✨نقد نام رمان:
خب اسم رمان که به معنای عمق ديوانگی که همين عمق ديوانگی هم به معنای خشم و
جنون که فوق العاده زيبا بود وبه رمان هم ميومد؛
✨نقد خلاصه:
نوشتن خلاصه با قاطيعت می تونم بگم که اصلاا کار اسونی نيست چون کسی که داره
خلاصه رو می نويسه هم بايد حواسش باشه که همه پرده های رمانش فاش نشه، هم بايد
حواسش باشه که خسته کنند نباشه و خواننده رو وادار به خوندن کنه و هم به زبون عاميانه
خودمون نباشه که آقا امير دست مريزاد داريد خيلی خلاصه خوب بود يعنی درسته که می
فهميديم با يک رمان غمگين طرفيم اما با پيچ تاباش قشنگ تر شده بود
✨نقد مقدمه:
مقدمه هم که خيلی جذاب نوشته شه بود و هدف دار بود(خلاصه کنم کلا من به علاوه از
ايده رمان ، اسم و خلاصه و مقدمه اش خيلی به دلم نشست وای راحت شدم تمام)
نقد جلد: فاقد جلد بود اما عکس ارسالی برای جلد کاملا زيبا و همچنين مناسب با شرايط رمان بود .
نحوه شروع:
نحوه شروع رمان همون طور که درجريان هستيم بايد شروعی جالب و زيبا باشه و به گونه
ايی طوری باشه که خواننده رو از همون اول مشتاق و ترغيب برای خوندن کنه! که در
رمان ژرفای جنون شروع کننده خيلی جذابی داشت و (ازنظرمن) همين که از خيانت و
دوری صحبت می کردو شروع شده بود. با وجودی که از نظر دوستان کليشه ايی بود اما
(از نظرمن) هرچند کليشه اييی اما خيلی عالی و قشنگ بود و شايد يک دليلشم اينه که
خودم به اين صورت می نويسم و علاقه دارم ، خلاصه در کل خيلی زيبا و قشنگ بود و
من لذت بردم و يکی از چيز های مثبت ديگه اشم اين بود که هر ثانيه از زبون يکيشون
گفته می شد ؛
شخصیت پردازی
خب شخصيت پردازی که شامل چند بخش می شه که من هر کدوم رو به طور جداگانه
مورد برسی قرار ميدم،
🌹1.رفتار(اعمال) خب رفتار افراد در رمان به خوبی توصيف شده و درست بود چراکه با
توجه به ژانر داستان هر فرد(ماهان،امير) رفتار درستی داشتند.
🌹2.گفت و گو خب در اين بخشم خيلی خوب عمل کرده بوديد و همون طورم که می دونيم
ديالوگ بخش مهمی از رمان است و اگر خوب و به اندازه کافی باشه باعث ميشه رمان
شما رو قوی و پويا تلقی کرد.
🌹3.نام خب در اين بخش خيلی خيلی خوب عمل کرده بوديد نه اسم هايی بود که حتی ندونيم
مال دختره يا پسر نه اسمايی بود که ديگه خيلی رواج داشته باشه واقعا در اين بخش خيلی
قوی عمل و انتخاب کرده بوديد .و شايد همن انتخاب اسمتون يکی از دليل هايی بود که
رمان رو می خوندم .
🌹4.قيافه ظاهری درسته همون وهله اول قيافه شخصيت هاتون رو به رخمون نکشيديد اما
بايد بگم شخصيت های رمانتون جوری بود که می شد باهاش ارتباط گرفت و من دراين
بخشم تبريک می گم .
🌹5.شخصيت پردازی از طريق توصيف که به اين معنيه که توصيف جلوه های درونی و
احساسات شخصيت و يا مثلا هرچيزی که باعث تحرک رمان هست و همچنين هرچه اين
توصيف پذيری اون بهتر باشه ،ماهم چيزهايی بيشتری ياد ميگيريم! که در ژرفای جنون به
گونه و تاحدودی خوب عمل و نوشته شده بود!
✨نقد سیر:از اينکه سير رمانتن نه تند بود نه کندجای تبريک داره و خوشبختانه دراين بخش که بخش
مهمی هم هست به خوبی عمل کرده بوديد و رمان شما برای من که خسته کننده نشد!
✨دراخر:
آقا امير از اينکه رمانتون رو خوندم پشيمون نشدم از اين بابت که وقتم گرفته شده، گاهی
وقتا بعضی از رمان ها هست که وقتی پارت تموم می شه هرچند با صورت اشکی يا...
لبخند می زنيم و می گيم دمش گرم يا عجب رمانی بود و اين رمان از همون اول حداقل
واسه من همين حکم رو داشت ؛ با وجودی که قلم اولتون هست اما خيلی حرفه ايی عمل
کرده بوديد وجای تبريک و تحسين داره، می دونم و قطعا نقد رمان خيلی خوب نبود و کم
کاست خيلی زيادی داشته اما من فقط قصدم اين بود نظرمو با شما و دوستان در ميون بذارم
از ته دل بهترين ها رو براتون آرزو دارم و تقاضا دارم رمانتون که کلا به پايان رسيد لطف
کنيد بهم بگيد تا دانلود کنم ومجددا بخونم و همچنين اگه عمری بود نظرم در پايان رمان
هم بگم!
خلاصه دستتون دردنکنه
@Amir
 

A.m...

رمانیکی طلایی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
373
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-20
آخرین بازدید
موضوعات
227
نوشته‌ها
1,512
پسندها
12,416
امتیازها
737

  • #25
به نام خدايی که زندگی می بخشد؛
نقد رمان ژرفای جنون
Amir@(A.m) قلم به
منتقد@هديه زندگی
 بيان احساس از کل رمان

خب احساس من از رمان همون طورم که گفتم خيلی دوسش داشتم کلا از همه ی سبک ژانر
ها خوشم مياد و واقعا از اينکه اين رمان با ژانری ،ترژادی ،معمای بود
خوشحال شدم. يکی از دليل هايی که باعث شد من بخونم به دليل اسم رمان بود و بعد با
خوندن خلاصه و مقدمه واقعا ترغيب به خوندن شدم که در ادامه سعی ميکنم همه رو مورد
برسی قرار بدم
✨نقد نام رمان:
خب اسم رمان که به معنای عمق ديوانگی که همين عمق ديوانگی هم به معنای خشم و
جنون که فوق العاده زيبا بود وبه رمان هم ميومد؛
✨نقد خلاصه:
نوشتن خلاصه با قاطيعت می تونم بگم که اصلاا کار اسونی نيست چون کسی که داره
خلاصه رو می نويسه هم بايد حواسش باشه که همه پرده های رمانش فاش نشه، هم بايد
حواسش باشه که خسته کنند نباشه و خواننده رو وادار به خوندن کنه و هم به زبون عاميانه
خودمون نباشه که آقا امير دست مريزاد داريد خيلی خلاصه خوب بود يعنی درسته که می
فهميديم با يک رمان غمگين طرفيم اما با پيچ تاباش قشنگ تر شده بود
✨نقد مقدمه:
مقدمه هم که خيلی جذاب نوشته شه بود و هدف دار بود(خلاصه کنم کلا من به علاوه از
ايده رمان ، اسم و خلاصه و مقدمه اش خيلی به دلم نشست وای راحت شدم تمام)
نقد جلد: فاقد جلد بود اما عکس ارسالی برای جلد کاملا زيبا و همچنين مناسب با شرايط رمان بود .
نحوه شروع:
نحوه شروع رمان همون طور که درجريان هستيم بايد شروعی جالب و زيبا باشه و به گونه
ايی طوری باشه که خواننده رو از همون اول مشتاق و ترغيب برای خوندن کنه! که در
رمان ژرفای جنون شروع کننده خيلی جذابی داشت و (ازنظرمن) همين که از خيانت و
دوری صحبت می کردو شروع شده بود. با وجودی که از نظر دوستان کليشه ايی بود اما
(از نظرمن) هرچند کليشه اييی اما خيلی عالی و قشنگ بود و شايد يک دليلشم اينه که
خودم به اين صورت می نويسم و علاقه دارم ، خلاصه در کل خيلی زيبا و قشنگ بود و
من لذت بردم و يکی از چيز های مثبت ديگه اشم اين بود که هر ثانيه از زبون يکيشون
گفته می شد ؛
شخصیت پردازی
خب شخصيت پردازی که شامل چند بخش می شه که من هر کدوم رو به طور جداگانه
مورد برسی قرار ميدم،
🌹1.رفتار(اعمال) خب رفتار افراد در رمان به خوبی توصيف شده و درست بود چراکه با
توجه به ژانر داستان هر فرد(ماهان،امير) رفتار درستی داشتند.
🌹2.گفت و گو خب در اين بخشم خيلی خوب عمل کرده بوديد و همون طورم که می دونيم
ديالوگ بخش مهمی از رمان است و اگر خوب و به اندازه کافی باشه باعث ميشه رمان
شما رو قوی و پويا تلقی کرد.
🌹3.نام خب در اين بخش خيلی خيلی خوب عمل کرده بوديد نه اسم هايی بود که حتی ندونيم
مال دختره يا پسر نه اسمايی بود که ديگه خيلی رواج داشته باشه واقعا در اين بخش خيلی
قوی عمل و انتخاب کرده بوديد .و شايد همن انتخاب اسمتون يکی از دليل هايی بود که
رمان رو می خوندم .
🌹4.قيافه ظاهری درسته همون وهله اول قيافه شخصيت هاتون رو به رخمون نکشيديد اما
بايد بگم شخصيت های رمانتون جوری بود که می شد باهاش ارتباط گرفت و من دراين
بخشم تبريک می گم .
🌹5.شخصيت پردازی از طريق توصيف که به اين معنيه که توصيف جلوه های درونی و
احساسات شخصيت و يا مثلا هرچيزی که باعث تحرک رمان هست و همچنين هرچه اين
توصيف پذيری اون بهتر باشه ،ماهم چيزهايی بيشتری ياد ميگيريم! که در ژرفای جنون به
گونه و تاحدودی خوب عمل و نوشته شده بود!
✨نقد سیر:از اينکه سير رمانتن نه تند بود نه کندجای تبريک داره و خوشبختانه دراين بخش که بخش
مهمی هم هست به خوبی عمل کرده بوديد و رمان شما برای من که خسته کننده نشد!
🤩خیلی ممنون بابت این حجم از روحیه ای که دادین بهم
✨دراخر:
آقا امير از اينکه رمانتون رو خوندم پشيمون نشدم از اين بابت که وقتم گرفته شده، گاهی
وقتا بعضی از رمان ها هست که وقتی پارت تموم می شه هرچند با صورت اشکی يا...
لبخند می زنيم و می گيم دمش گرم يا عجب رمانی بود و اين رمان از همون اول حداقل
واسه من همين حکم رو داشت ؛ با وجودی که قلم اولتون هست اما خيلی حرفه ايی عمل
کرده بوديد وجای تبريک و تحسين داره،
🤩🌹
می دونم و قطعا نقد رمان خيلی خوب نبود و کم
کاست خيلی زيادی داشته اما من فقط قصدم اين بود نظرمو با شما و دوستان در ميون بذارم
اتفاقا خیلی کامل و جامع بود😁بسیار ممنون
از ته دل بهترين ها رو براتون آرزو دارم
ممنون. همچنین.. 🙏🏻🌹
و تقاضا دارم رمانتون که کلا به پايان رسيد لطف
کنيد بهم بگيد تا دانلود کنم ومجددا بخونم و همچنين اگه عمری بود نظرم در پايان رمان
هم بگم!
🤩حتما
خلاصه دستتون دردنکنه
@Amir
🤩دست شما درد نکنه بابت وقتی که گذاشتین..خیلی ممنون و خسته نباشید🙏🏻🌹
 

هدیه زندگی

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,854
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,653
امتیازها
452

  • #26
🤩خیلی ممنون بابت این حجم از روحیه ای که دادین بهم
بگم علاوه بر روحیه، کاملا حقیقت بود
🌹
اتفاقا خیلی کامل و جامع بود😁بسیار ممنون
بزرگوارید شما درهرحال من شرمنده ام
ممنون. همچنین.. 🙏🏻🌹
لطف دارید
واقعا ممنونتونم
🤩دست شما درد نکنه بابت وقتی که گذاشتین..خیلی ممنون و خسته نباشید🙏🏻🌹
وظیفمه، نه والا اصلا خسته نشدم😂،
بازم ممنونم اقا امیر؛
 

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,485
امتیازها
478

  • #27
خب، سلام آقا غوله، حال و احوال؟
از اونجایی که بهت قول داده بودم، اومدم یه نقدی برات بنویسم و برم پی زندگیم!
امیدوارم نقدم ناراحت و یا دلزده‌ت نکنه، در هر صورت من منتقد حرفه ای هم نیستم و فقط نظر خودم رو می‌نویسم.
بریم سراغ نقد:

اسم رمان:
اسم رمانت ژرفای جنون بود که به نظرم کاملا با ژانرهات هماهنگ بود. تنها اشکال کوچیکی که داره اینه که جنون یکم کلیشه شده و مدتیه زیاد توی اسم رمان ها میبینیمش، وگرنه در کل انتخابت برا اسم به نظرم خوب و مناسب بود.

ژانر رمان:

ژانر هات با متنت هماهنگ بود. تراژدی در غم و غصه های ماهان، دور افتادن سامیار از اون دختر و مورد تهمت قرار گرفتن امیر به خوبی حس میشد. همچنین عملا کل داستانت یه معمای بزرگه و هنوز اطلاعات زیادی به ما ندادی، پس انتخابت مناسب و درست بوده.

خلاصه رمان:

یکم با یکی از فعل های اولین جمله‌ش مشکل دارم.
"در گوشه‌ای از این دنیای پرهیاهو، مردی خسته از نابسامانی روزگار و قلبی که به ناچار برای زنده ماندن می‌تپید، زندگی می‌کند."
با توجه به فعل قبلی که "می‌تپید" هستش و فعل های باقی خلاصه‌ت، احساس می‌کنم زمان فعل‌ها یکی نیست و "می‌کند" هم باید تبدیل شه به "می‌کرد".
"همه‌چیز به یک‌باره
تغیر کرد؛ حتی خودش!"
"تغییر" درسته، یه دونه "ی" کم گذاشتی.
در کل به نظرم خلاصه ات خوب بود. به نظرم من خلاصه ی خوب اونیه که توی ذهن آدم سوال ایجاد کنه و ترغیبت کنه به خوندن رمان.
من با خوندن خلاصه ات سوال هایی برام پیش اومد:
اون اتفاق شوم چی بود؟
اون یک نفر چیه؟
این معما چیه؟
چرا اون یک نفر کمکش نمیکنه؟
منظور از پرتگاه چه اتفاقیه؟
و همین سوال ها ترغیبم کرد تا رمانت رو بخونم که جوابشون رو بگیرم، پس گود جاب!

مقدمه رمان:
خیلی مقدمه‌ات رو دوست داشتم، جذاب بود. زیاد نظر خاصی ندارم راجع بهش. مهم همین جذاب بودنشه که آدم رو برای خوندن رمانت حریص‌تر می‌کنه.

شروع رمان:
بزار روراست باشم، شروع رمانت عالی بود!
البته که داریم رمان های زیادی که با صحنه ای شبیه این شروع بشن، ولی این باعث نشده بود رمان تو حس کلیشه بهم بده، یه جورایی انگار از این کلیشه سبک خاص خودت رو خلق کرده بودی. تراژدی و معمایی به خوبی حس می‌شد. فقط به نظرم حس آمیزیش یکمی ضعیف بود. اگه بهش پر و بال بدی و یکم حس آمیزیش رو زیاد کنی به نظرم محشرناک می‌شه.
"با‌دیدن قطره‌های خون روی پارکت‌ها، قلبش فرو ریخت.قطرات، نجوا می‌کردند"
اون جاهایی که قرمز کردم نباید نیم فاصله استفاده شه. بعد از نقطه یک فاصله می‌خوایم. بین "با" و "دیدن" هم یه فاصله نیازه.
"خونم" غلطه، "خونه‌م" درسته. همونجایی که ماهان به امیر میگه از خونه و زندگیش بره بیرون.


منولوگ ها و دیالوگ ها:
خب در واقع دیالوگ هات اصلا نسبت به منولوگ هات تنظیم نبود! در طول رمان مقدار منولوگ ها بیشتر بود. یکم به دیالوگ ها پر و بال بده و زیادشون کن تا بهتر بشه. البته حواست باشه کلیشه هم نباشه و با حرفایی مثل "سلام، خداحافظ، خوبی و..." زیادشون نکنی، چون اون‌طوری بدتر هم می‌شه.
"- پس شما دارید چه غلطی می‌کنید؟
- ...
- ببین دارم به زبون خوش بهت می‌گم؛ اگه ماهان بفهمه جات سینه‌ی قبرستونه. فهمیدی؟"

به نظرم برای جاهایی مثل اینجا به جای اینکه خط تیره و سه نقطه بزاری، از منولوگ استفاده کن:"فلانی ساکت ماند، هیچ کس حرفی نزد، چیزی نگفت و..."
در کل دیالوگ هات خوب بودن. سعی کن دیالوگ های مثلشون بیشتر اضافه کنی و یکم از خباثتت رو هم کنار بزاری به خواننده ها اطلاعات بدی.=_+
منولوگ ها هم خوب بودن. فقط یکم حس آمیزیش رو بیشتر کن تا بهترتر بشه.

توصیفات:
توصیفاتت ضعیف بود. نه زیاد چهره‌ی کارکترها رو توصیف کردی و نه مکان ها رو. همچینین لباس ها هم توصیف نشد زیاد. به نظرم این رو باید زیاد کنی؛ امااااااااااا!!! دقت کن که اصلا اینجوری نشه که همه ی توصیفاتت پشت سر هم ردیف شه. مثلا بشه:
"وارد اتاق شدم. رنگ دیوارها زرد بود. کمد بنفش انتهای اتاق بود و میز و صندلی تحریر کنار دیوار قرار داشت. تخت را رو به روی میز تحریر گذاشته بودند و...."
اصلا نباید اینجوری شه که حوصله سر بر میشه. به جای این کم کم توضیحش بده. مثلا:
"وارد اتاق که شدم، حس کردم دقیقا وسط خورشید پا گذاشتم. با اون رنگ زرد دیوارها و هوای گرم، اخساسم چندان هم بی‌راه نبود. به طرف انتهای اتاق رفتم و از کمد لباس نخی برداشتم تا خنک‌تر باشه. گوشیم رو از روی میز تحریر برداشتم و از همونجا با یه پرش مستقیم، روی تخت شیرجه زدم"
این درباره ی توصیفات لباس و چهره هم صدق میکنه.
راستی! در مورد چهره اینجوری نشه که یه بار توصیف کنی و بعد ولش کنی. سعی کن در طول رمان به بهونه های مختلف ویژگی های چهره ها رو به خواننده یادآوری کنی، با عباراتی مثل:
"با لب های کوچکش لبخند زد، چشم های درشتش را گرد کرد، وقتی خندید مثل همیشه لپش فرو رفت، با چشم های آبی رنگش چشمکی زد و..."

شخصیت پردازی:
نسبتا خوب بود. شخصیت سامیار رو بیشتر از همه شناختم، بعد امیر و از ماهان کمتر از همه گفته بودی.
یکم بیشتر به شخصیت ماهان بپرداز، همین.

سیر رمان:
سیر رمانت هم خوب بود. نه خیلی کنده و نه خیلی تند. من دوسش داشتم. (فقط زود زود پارت بزار*_*)

ایده:
زیاد سر در نیاوردم چون هنوز چیز زیادی نمیدونیم، ولی به نظر جذاب میاد. باعث جذب شدن مخاطب میشه.

زاویه دید:
از زبون سوم شخص بود. خوب بود و پرش بین شخصیت ها رو هم دوست داشتم، فقط یکم کمترش کنی عالی میشه.

نتیجه:
رمانت رمان خوبیه، اما جای پیشرفت داره. در کل آدم رو ترغیب میکنه که دنبالش کنه و ادامه‌ش رو بخونه و این خوبه. اگر نقص هاش رو برطرف کنی به نظرم میتونی حسابی معروف شی با این رمان

حرف آخر:
زود زود پارت بزاررررررررررررررررررررررر! +_=

مخلص شما، نفس💛
 

A.m...

رمانیکی طلایی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
373
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-20
آخرین بازدید
موضوعات
227
نوشته‌ها
1,512
پسندها
12,416
امتیازها
737

  • #28
خب، سلام آقا غوله، حال و احوال؟
سلام
از اونجایی که بهت قول داده بودم، اومدم یه نقدی برات بنویسم و برم پی زندگیم!
امیدوارم نقدم ناراحت و یا دلزده‌ت نکنه، در هر صورت من منتقد حرفه ای هم نیستم و فقط نظر خودم رو می‌نویسم.
بریم سراغ نقد:

اسم رمان:
اسم رمانت ژرفای جنون بود که به نظرم کاملا با ژانرهات هماهنگ بود. تنها اشکال کوچیکی که داره اینه که جنون یکم کلیشه شده و مدتیه زیاد توی اسم رمان ها میبینیمش، وگرنه در کل انتخابت برا اسم به نظرم خوب و مناسب بود.

ژانر رمان:
ژانر هات با متنت هماهنگ بود. تراژدی در غم و غصه های ماهان، دور افتادن سامیار از اون دختر و مورد تهمت قرار گرفتن امیر به خوبی حس میشد. همچنین عملا کل داستانت یه معمای بزرگه و هنوز اطلاعات زیادی به ما ندادی، پس انتخابت مناسب و درست بوده.

خلاصه رمان:
یکم با یکی از فعل های اولین جمله‌ش مشکل دارم.
"در گوشه‌ای از این دنیای پرهیاهو، مردی خسته از نابسامانی روزگار و قلبی که به ناچار برای زنده ماندن می‌تپید، زندگی می‌کند."
با توجه به فعل قبلی که "می‌تپید" هستش و فعل های باقی خلاصه‌ت، احساس می‌کنم زمان فعل‌ها یکی نیست و "می‌کند" هم باید تبدیل شه به "می‌کرد".
می‌تپد شد فعل..برو ببین حله؟
"همه‌چیز به یک‌باره تغیر کرد؛ حتی خودش!"
"تغییر" درسته، یه دونه "ی" کم گذاشتی.
=_=سپاس
در کل به نظرم خلاصه ات خوب بود. به نظرم من خلاصه ی خوب اونیه که توی ذهن آدم سوال ایجاد کنه و ترغیبت کنه به خوندن رمان.
من با خوندن خلاصه ات سوال هایی برام پیش اومد:
اون اتفاق شوم چی بود؟
اون یک نفر چیه؟
این معما چیه؟
چرا اون یک نفر کمکش نمیکنه؟
منظور از پرتگاه چه اتفاقیه؟
و همین سوال ها ترغیبم کرد تا رمانت رو بخونم که جوابشون رو بگیرم، پس گود جاب!
🌹
مقدمه رمان:
خیلی مقدمه‌ات رو دوست داشتم، جذاب بود. زیاد نظر خاصی ندارم راجع بهش. مهم همین جذاب بودنشه که آدم رو برای خوندن رمانت حریص‌تر می‌کنه.
🌺
شروع رمان:
بزار روراست باشم، شروع رمانت عالی بود!
البته که داریم رمان های زیادی که با صحنه ای شبیه این شروع بشن، ولی این باعث نشده بود رمان تو حس کلیشه بهم بده، یه جورایی انگار از این کلیشه سبک خاص خودت رو خلق کرده بودی. تراژدی و معمایی به خوبی حس می‌شد. فقط به نظرم حس آمیزیش یکمی ضعیف بود. اگه بهش پر و بال بدی و یکم حس آمیزیش رو زیاد کنی به نظرم محشرناک می‌شه.
"با‌دیدن قطره‌های خون روی پارکت‌ها، قلبش فرو ریخت.قطرات، نجوا می‌کردند"
اون جاهایی که قرمز کردم نباید نیم فاصله استفاده شه. بعد از نقطه یک فاصله می‌خوایم. بین "با" و "دیدن" هم یه فاصله نیازه.
اصلاح شد
"خونم" غلطه، "خونه‌م" درسته. همونجایی که ماهان به امیر میگه از خونه و زندگیش بره بیرون.
@ansel آره؟
منولوگ ها و دیالوگ ها:
خب در واقع دیالوگ هات اصلا نسبت به منولوگ هات تنظیم نبود!
به این دلیل که رمان از قبل تایپ شدست و برای پی دی اف مدنظر بوده نه پارت به پارت
در طول رمان مقدار منولوگ ها بیشتر بود. یکم به دیالوگ ها پر و بال بده و زیادشون کن تا بهتر بشه. البته حواست باشه کلیشه هم نباشه و با حرفایی مثل "سلام، خداحافظ، خوبی و..." زیادشون نکنی، چون اون‌طوری بدتر هم می‌شه.
"- پس شما دارید چه غلطی می‌کنید؟
- ...
- ببین دارم به زبون خوش بهت می‌گم؛ اگه ماهان بفهمه جات سینه‌ی قبرستونه. فهمیدی؟"
به نظرم برای جاهایی مثل اینجا به جای اینکه خط تیره و سه نقطه بزاری، از منولوگ استفاده کن:"فلانی ساکت ماند، هیچ کس حرفی نزد، چیزی نگفت و..."
=_+حرف زده،من حرفاشو ننوشتم..ولی اوکی کردمش
در کل دیالوگ هات خوب بودن. سعی کن دیالوگ های مثلشون بیشتر اضافه کنی و یکم از خباثتت رو هم کنار بزاری به خواننده ها اطلاعات بدی.=_+
ازم میخوای ژانر معمایی رو بیخیال شم؟🧐
منولوگ ها هم خوب بودن. فقط یکم حس آمیزیش رو بیشتر کن تا بهترتر بشه.
در پارت های بعدی اوضاع بهتر شده تاجایی که یادمه(پارت هایی که هنوز تو انجمن قرار نگرفته=_____=)
توصیفات:
توصیفاتت ضعیف بود. نه زیاد چهره‌ی کارکترها رو توصیف کردی و نه مکان ها رو.
خباثت!اوکی شده..هنوز پارت هارو نذاشتم
همچینین لباس ها هم توصیف نشد زیاد. به نظرم این رو باید زیاد کنی؛ امااااااااااا!!!
چون نحوه ی نوشتنم و قلمم کلا مجهوله اینطوریه..فقط به چیزهای مهم اهمیت میدم نه کلیشه و این ها
دقت کن که اصلا اینجوری نشه که همه ی توصیفاتت پشت سر هم ردیف شه. مثلا بشه:
"وارد اتاق شدم. رنگ دیوارها زرد بود. کمد بنفش انتهای اتاق بود و میز و صندلی تحریر کنار دیوار قرار داشت. تخت را رو به روی میز تحریر گذاشته بودند و...."
😳اگه این رو تو رمان های من دیدی به چشمات شک کن یا به احوالات من
اصلا نباید اینجوری شه که حوصله سر بر میشه. به جای این کم کم توضیحش بده. مثلا:
"وارد اتاق که شدم، حس کردم دقیقا وسط خورشید پا گذاشتم. با اون رنگ زرد دیوارها و هوای گرم، اخساسم چندان هم بی‌راه نبود. به طرف انتهای اتاق رفتم و از کمد لباس نخی برداشتم تا خنک‌تر باشه. گوشیم رو از روی میز تحریر برداشتم و از همونجا با یه پرش مستقیم، روی تخت شیرجه زدم"
این درباره ی توصیفات لباس و چهره هم صدق میکنه.
راستی! در مورد چهره اینجوری نشه که یه بار توصیف کنی و بعد ولش کنی.
😈برای چهره هربار یک بخش از صورتش رو توصیف کردم..نه یکجا
سعی کن در طول رمان به بهونه های مختلف ویژگی های چهره ها رو به خواننده یادآوری کنی، با عباراتی مثل:
"با لب های کوچکش لبخند زد، چشم های درشتش را گرد کرد، وقتی خندید مثل همیشه لپش فرو رفت، با چشم های آبی رنگش چشمکی زد و..."

شخصیت پردازی:
نسبتا خوب بود. شخصیت سامیار رو بیشتر از همه شناختم، بعد امیر و از ماهان کمتر از همه گفته بودی.
یکم بیشتر به شخصیت ماهان بپرداز، همین.
ماهان شخصیت مجهول رمانمه..اونم به وقتش
سیر رمان:
سیر رمانت هم خوب بود. نه خیلی کنده و نه خیلی تند. من دوسش داشتم. (فقط زود زود پارت بزار*_*)

ایده:
زیاد سر در نیاوردم چون هنوز چیز زیادی نمیدونیم، ولی به نظر جذاب میاد. باعث جذب شدن مخاطب میشه.
😆
زاویه دید:
از زبون سوم شخص بود. خوب بود و پرش بین شخصیت ها رو هم دوست داشتم، فقط یکم کمترش کنی عالی میشه.
N.o,گیجی خواننده خواسته ی قلبی ماست
نتیجه:
رمانت رمان خوبیه، اما جای پیشرفت داره. در کل آدم رو ترغیب میکنه که دنبالش کنه و ادامه‌ش رو بخونه و این خوبه. اگر نقص هاش رو برطرف کنی به نظرم میتونی حسابی معروف شی با این رمان
0-0سپاس
حرف آخر:
زود زود پارت بزاررررررررررررررررررررررر! +_=
😆
مخلص شما، نفس💛
خیلی تشکر،لطف کردی🌹
 

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,485
امتیازها
478

  • #29
می‌تپد شد فعل..برو ببین حله
همون همون می‌کند رو تغییر میدادی با توجه به ادامه ی خلاصه‌ت
🌹
🧡
قسم ویراستاره، از اون پرسیدم
به این دلیل که رمان از قبل تایپ شدست و برای پی دی اف مدنظر بوده نه پارت به پارت
خو تو کهههه از قبل تایپ کردی چرا تند تند پارت نمیزارییییییییییییییی؟!
=_+حرف زده،من حرفاشو ننوشتم..ولی اوکی کردمش
🧡
ازم میخوای ژانر معمایی رو بیخیال شم؟🧐
میخوام یکم، فقط یکم بیشتر اطلاعات بدی

خیلی تشکر،لطف کردی🌹
وظیفم بود🌹🧡
 

A.m...

رمانیکی طلایی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
373
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-20
آخرین بازدید
موضوعات
227
نوشته‌ها
1,512
پسندها
12,416
امتیازها
737

  • #30
همون همون می‌کند رو تغییر میدادی با توجه به ادامه ی خلاصه‌ت
ادامه ی خلاصم فرق داره قضیش..وقتی بگم میکرد،ینی الان زندگی نمیکنه..ادامه ی خلاصم به این دلیل افعالش ماضیه که داره از گذشتش حرف میزنه،به همین دلیل رفتم خط بعد
خو تو کهههه از قبل تایپ کردی چرا تند تند پارت نمیزارییییییییییییییی؟!
چون تا یه جاییشو تایپ کردم
میخوام یکم، فقط یکم بیشتر اطلاعات بدی
به موقعش
لطف بود🌺
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین