. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح رمان ژرفای جنون | ...A.m

تالار نقد رمان و داستان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,076
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #1

نام اثر: رمان ژرفای جنون
نویسنده: ...A.m
@A.m...
ژانر: معمایی، تراژدی

خلاصه‌‌ی رمان:
در گوشه‌ای از این دنیای پرهیاهو، مردی خسته از نابسامانی روزگار و قلبی که به ناچار برای زنده ماندن می‌تپد، زندگی می‌کند.
ناآرامی زندگی‌اش زمانی آغاز شد که آن اتفاق شوم رخ داد؛ اتفاقی که ویرانگر آرزوهایش شد!
همه‌چیز به یک‌باره تغییر کرد؛ حتی خودش!
زخم خورده‌ی مجسمه‌هایی به نام انسان...
خسته از آدمک‌های ساختگی...
خسته از حرف‌های جا مانده در سینه...
غافل از همه‌چیز به دیواری پوشالی مشت می‌زد، بدون آن‌که تصویر پرتگاه هولناک پشت سرش را ببیند؛ پرتگاهی که هر از چند گاهی به او نزدیک‌تر میشد تا او را در آغوش گیرد.


مقدمه رمان:
گاهی در زندگی گیج می‌شوی. برای رسیدن به حقیقت دنیایت را می‌سوزانی؛ غافل از این‌که حقیقت، همان آتش حریصی است که کمر به سوزاندن خودت و دنیایت بسته! یا که دیوار غروری را تخریب می‌کنی غافل از این‌که حقیقت با گشودن یک در هم هویدا می‌شود.
و همه‌چیز را می‌دهی تا شاید با رسیدن به حقیقت آرام شوی؛ اما حقیقت چیزی جز یک آتش نیست که روی خاکستر‌هایت جولان می‌دهد! آتش درونت، اکسیژنی می‌خواهد تا شعله‌ور شود. حریص می‌شوی! دور برمی‌داری و خود را نشان می‌دهی. این تویی که حکم‌رانی می‌کنی بر نیازهایت و قوی می‌شوی با باورهایت.
دیواری می‌کشی در گرداگرد قلبت. این تویی که پادشاهی می‌کنی!

لینک اثر:


منتقد:
@ara.pr.o.o
شروع نقد: ۳۰ شهریور ۱۴۰۰
اتمام نقد: ۱۰ مهر ۱۴۰۰
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
  • جذاب
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users
راه‌حل
«بــه نــام اولـیـن مـعـلـم هـسـتـی»

نقد رمان ژرفای جنون♡

سلام عمو، بریم برا نقدت 0-0


☆اسم رمان:


اسم رمان دریچه ی ورود به بطن کتاب تلقی میشه و از این جهت که در نگاه اول باعث جذب یا رد نظر خواننده ست، از اهمیتی بس بالا برخورداره. حداکثر میزان کلماتی هم که میشه درونش به کار بره، چهارتاست و اگر هم کلیشه ای باشه، در ذهن خواننده تداعی کننده ی موردی تکراری و منجر به رد نظر خواننده به گشودن کتاب میشه؛ کلمات تکراری شامل عشق، معشوق، دریا، قلب و... . همچنین اسم رمان باید با ژانرها و محتوا سازگاری داشته باشه.
عنوان رمان تو از دو بخش "ژرفا" و "جنون" تشکیل شده بود که اولی نقش مضاف و دومی، نقش مضاف الیه رو داره. پس این ترکیب دو اسمی، میانه و متوسط تلقی میشه. از جنبه کلیشه، میتونم بگم ترکیب اسمی خیلی...

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,076
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #2
«بــه نــام اولـیـن مـعـلـم هـسـتـی»

نقد رمان ژرفای جنون♡

سلام عمو، بریم برا نقدت 0-0


☆اسم رمان:


اسم رمان دریچه ی ورود به بطن کتاب تلقی میشه و از این جهت که در نگاه اول باعث جذب یا رد نظر خواننده ست، از اهمیتی بس بالا برخورداره. حداکثر میزان کلماتی هم که میشه درونش به کار بره، چهارتاست و اگر هم کلیشه ای باشه، در ذهن خواننده تداعی کننده ی موردی تکراری و منجر به رد نظر خواننده به گشودن کتاب میشه؛ کلمات تکراری شامل عشق، معشوق، دریا، قلب و... . همچنین اسم رمان باید با ژانرها و محتوا سازگاری داشته باشه.
عنوان رمان تو از دو بخش "ژرفا" و "جنون" تشکیل شده بود که اولی نقش مضاف و دومی، نقش مضاف الیه رو داره. پس این ترکیب دو اسمی، میانه و متوسط تلقی میشه. از جنبه کلیشه، میتونم بگم ترکیب اسمی خیلی خوبی ایجاد کردی؛ خیلی ذهن رو درگیر میکنه که بخوای از عمق جنون حرف بزنی و ابهام خاصی هم که از تراژدی و عاشقانه در نگاه اول درون این عنوان دیده میشه، جلب کننده ست، اما باید بگم همونطور که صد در صد خودت درجریانی، واژه‌‌ی "جنون" در ترکیب اسمیت کلیشه ست. البته متذکر میشم که الزاما قرار نیست یه ترکیب اسمی حاوی کلیشه نباشه، ممکنه با یک واژه‌‌ی کلیشه‌‌ای، ترکیب اسمی خوبی ساخت.
از جهت سازگاری با محتوا، میتونم بگم انتخاب خوبی بود. تراژدی‌‌های سیرت با مفهوم عنوانت در معنی عمق جنون، سازگار بودن.

××××××××××××××××××××

☆ژانر رمان:


بعد از نام انتخابی کتاب، مورد دومی که در نظر خواننده قرار میگیره، ژانره! ژانر در کلیت چهارچوبیه که رمان و یا نوشته ی شما در غالبش به نگارش در میاد. ژانر از اهمیتی بالا برخورداره چون به محض مقابل چشم خواننده قرار گرفتن، ویژگی های نویسه ی کتاب رو برای خواننده تداعی میکنه و به نوع کشمکش ها و رخدادهای درون بطن ماجرا پی میبره تا به این نتیجه برسه که تمایل به شروع خوانش نویسه ی مقابلش داره یا نه.
از جهت صحیح بودن ژانر انتخابی، مشکلی نمیبینم. سازگاری با محتوا، قطعا هردو درون محتوا دیده میشن، اما فقط تراژدیه که با عنوان سازگاره و معمایی، درون عنوان بازتابی نداره.
مورد بعدی، ترتیب قرارگیری ژانره که به ترتیب، نشونه‌‌ی پررنگ بودن درون سیر هست. به نظرم بهتر بود جای تراژدی و معمایی رو جا به جا میکردی و تراژدی رو اول میذاشتی، چون این حس توی رمانت خیلی پررنگ تر بود.

××××××××××××××××××××

☆خلاصه و مقدمه رمان:


*خلاصه:


به استخراج کلیت سیر و روند یک ماجرا خواه رمان یا داستان، خلاصه گفته میشه. معمولا به شکلی ادبی به نگارش در میاد و علی رغم در اختیار خواننده قرار دادن کلیات، در پی سوالاتی شکی در خواننده ایجاد میکنه که ذهن درگیر بشه و با گنگ کردن جمله یا مبهم ساختنش منجر به جذب افکار خواننده میشه که علی رغم کلیات بیان شده، به جزئیات پی ببره. همچنین اندازه‌‌اش نه بایستی خیلی کوتاه و نه چندان طویل باشه که ذهن خواننده رو آشوب کنه.
با بررسی محتوای خلاصه شروع میکنیم؛ جداً میتونم بگم پارادوکس عجیبی توی خلاصه ات میبینم! هم عالیه، و هم بد! عالی از این جهت که چینش واژه هات خیلی خوب بود، مفاهیمی که سعی کردی بیانشون کنی رو با لحن بینظیری عنوان کردی؛ اما چرا بد بود؟ بیا از کلیشه اش بگیم! محتوای رمانت جالب و خاصه، قطعا خلاصه ات هم باید خاص و متمایز باشه تا جلب توجه کنه. توی خلاصه ات از مردی گفتی که با یه اتفاق شوم زندگیش دستخوش تغییر شد و... خب، خودت بگو؛ حس نمیکنی این خلاصه خیلی تکراری شده و دیگه نظر کسی رو جلب نمیکنه؟ تازه آدم حس میکنه به شدت قراره با یه شکست عشقی کلیشه ای مواجه بشه!
حالا بیا از این جهت بررسی کنیم که اطلاعات کافی دادی؟ نه! اطلاعاتت کم و معمولی هستن، بهتره چیزای بیشتری از رمانت آشکار کنی که اتفاقا مخاطب رو به دام بندازن!
گنگ بود؟ آره اینو عالی پیش رفتی که از نکات مثبت قلم قویت محسوب میشه و پیچ و خمی که به تک تک واژه ها میدی. اندازه خلاصه هم اوکی، متمایل به کوتاه بود.



*مقدمه:

مقدمه توضیحی از یک قسمت خاص نوشته و یا کلیت سیر رمان هست که ارتباط با موارد نگارش شده داره و چهارچوب و استایل روند رو با به تحریر در آوردن خطوطی از نوشته های احساسی مشخص میکنه که گاهاً به احساسات شخصیت ها پرداخته میشه و ذهن خواننده رو برای شروع خوانش آمده میکنه. محتوای مقدمه شعر یا متنی بس ادبیه که دریچه ی ارتباط رمان با خواننده به شمار میره که در وهله ی دوم پس از خلاصه اثر روی افکار خواننده برای ترغیب داره.
معمولا نمیشه نقد خاصی به مقدمه داشت، چون چیز اختیاری ای هست. اما خب، انتخاب خوبی داشتی، متن موزون و روونی نوشته بودی که خیلی خوب مخاطبت رو اسیر و ذهنش رو با علامت سوال یکی کرد تا کنجکاو بشه. با بطن تراژدی و معمایی محتوات هم سازگار بود. اندازه اش هم مشکلی نداشت، بلکه حتی کمی طولانی بود.

××××××××××××××××××××

☆شروع رمان:


جملات نخست یک نگاشته دروازه ی ورود به دنیای خلق شده ی درون نوشته خونده میشه. اگه پاراگراف نخست رمان به گونه ای نوشته بشه که توانمندی جلب نظر خواننده رو داشته باشه، خواننده تا انتها رمان رو پیش خواهد برد و اگه در نقطه ی مقابل نتونه به تاثیر گذاری بر خواننده منجر بشه، خواننده اون اثر خلق شده رو کنار میذاره حتی اگه سیری بینظیر و شکوهمند داشته باشه. در حقیقت اگه شروع رمان کلیشه ای تلقی بشه، خواننده رو به یاد رمانی میندازه که گرچه هیچ تشابهی هم به رمان شما نداشته اما شروع یکسانی دارا بوده و عموما کنار میکشه... در واقع شروع رمان باید خواننده رو اسیر کنه و در عین حال هم نیازی نیست حقایق مهم روایت در ابتدا منفجر و آشکار بشن!
بیا اول از این جنبه بررسی کنیم که کلیشه داشت یا نه؟! خب، من میگم کلیشه داشت. از جدال دو مرد شروع کردی، قطعا این یه چیز خاص نیست، هم معمولیه و هم کلیشه ای. حالا بیا بگیم این که کلیشه ای بود، یعنی مخاطبم رو جذب نکرد؟ نه ابداً اینطور نیست! پیچیدگی خاص قلمت و معمایی که از لحنت میباره، خیلی خوب اون کلیشه رو میپوشونه و مخاطبت رو جذب میکنه. عالی بود واقعا-*

××××××××××××××××××××

جلد رمان:

جلد باید حاوی طرحی باشه که با ایده سازگار باشه، حس ژانرها رو القا کنه و کیفیت خوبی داشته باشه. خب، تصویر با ایده تراژدی و معماییت سازگار بود، کیفیت خوبی داشت و حس تراژدی رو با تم تیره‌‌اش، خیلی خوب منعکس کرد. ولی حس میکنم یکمی طراح میتونست ظریف تر کار کنه تا جذاب تر بشه.

××××××××××××××××××××

☆توصیفات:



برای افزایش تاثیر گذاری یک نوشته، نویسنده باید از توصیفات مناسبی بهره بگیره تا هم ذهن خواننده رو خسته نکنه و هم به درگیری ذهنی بیشتر و هیجان خواننده اضافه کنه.
توصیف مکان و زمانت مشکلی نداشت؛ اماکن رو خوب توصیف میکردی. نه زیاد گیج کننده و نه کاملا گنگ. در حد متوسطی بود که مخاطب تصویر معمولی ای داشته باشه، زمان ها هم واضح بودن. کاراکترهات رو از نظر روانی و اخلاقی خوب شرح داده بودی، ظاهرشون رو هم همچنین، ولی میشد اشارات بیشتری داشته باشی. توصیف احساسات و حالات شخضیت هات در مواجه با هر رویدادی، کاملا عالی و بینظیر بود که باز هم نشات گرفته از قلم جذابته.

××××××××××××××××××××

☆سیر رمان:


سیر رمان باید سرعت و روند استاندارد داشته باشه؛ یعنی از روی رخداد و حوادث با توصیف مناسب عبور کرد. چون کندی سیر رمان خواننده رو خسته و سرعت زیاد روند توصیفات باعث گیجی میشه. توصیفات باید به گونه ای باشه که خواننده خودش رو در میان اون رخداد تصور کنه و با متن انس بگیره. سیر رمانت، میانه و مناسب بود؛ نه توصیفی نداشتی که بم تند رفتی، نه انقدر چیزی رو کش دادی که بگم کند بوده؛ حتی کاربرد عالی واژگان منحصر به لحن ادبی بینظیرت، خیلی توی القای مفهوم سیر نقش مثبتی داشت و این خودش امتیاز مثبتی هست.

××××××××××××××××××××

☆زاویه دید:


دریچه ای که نویسنده از اون به داستان نگرش داره؛ در واقع موقعیت راویه و اهمیت داره چون موضوعات از فیلتر ذهن اون عبور میکنن. پر کاربرد ترین زوایای دید، اول شخص و سوم شخص (اصطلاحا دانای کل) هستند. در زاویه ی دید اول شخص، روایت با ضمایر «من، ما» پیش میره و از نگاه شخصیتی به نگارش در میاد که درون فضای رمان حاضره. در زاویه ی دید سوم شخص، روایت با ضمایر «او، آنها» به نوشته کشیده میشه و گویا که راوی روایات همچون روحی نظاره گر صحنه های رمان هست.
زاویه دیدت، سوم شخص بود و جایی ندیدم اشتباهی در زمینه این دید داشته باشی. کاملا شاخصه های اشراف این روایت کننده رو رعایت کرده بودی و بیانت بدون مشکل بود.

××××××××××××××××××××

☆لحن:


لحن شیوه ی بیان و بینش و نوع گفتار هست که به سه صورت ادبی، معیار و محاوره ای وجود داره؛ اگه لحن انتخابی از ابتدا محاوره ست بایستی تا انتها بر پایه ی همون لحن جلو بره؛ نه اینکه در سیر رمان دچار تغییر لحن بشه! تنها در صورتی امکان تلفیق دو لحن وجود داره که مونولوگ ها ادبی یا معیار نوشته بشن و دیالوگ ها محاوره ای.
📚لحنت ادبی در مونولوگ و محاوره در دیالوگ بوده. پس لحنت معیار بود و خوب از پس این لحن بر اومدی. درآمیختگی لحن ندیدم.

××××××××××××××××××××

☆کشمکش:


کشمکش در معنای تضاد و تقابل میان دو چیزه؛ این کشمکش و یا تضاد و تقابل مابین شخصیت و درونش، اطراف پیرامونش و یا حتی طبیعت حولش و جامعه ای که درون به زیستن میپردازه، پدید میاد.
کشمکش های متناسب با چهارچوب رمانت که قالباً احساسی و روانی و جسمی بودن، درون سیر دیده میشد و هرکدوم رو به حد کافی، بیان کرده بودی که بگم، نقصی نداشت. حتی جدال روانی کاراکتر با خودش و یا احساسش!

××××××××××××××××××××

دیالوگ و مونولوگ نویسی:

مونولوگ و دیالوگ باید از هم جداسازی بشن و درهم درآمیخته نباشند. حجم مونولوگ باید به نسبت دیالوگ بیشتر باشه و دیالوگ ها علاوه بر داشتن فضاسازی بین خودشون جهت جلوگیری از خستگی ذهن مخاطب، باید کیفیت خوبی داشته باشن!
خب، مونولوگ و دیالوگت که خوب جدا شده بودن، حجم شون هم که اوکی بود و تند نرفته بودی هیچ جا. دیالوگ بیهوده و چرت هم نداشتی، همه کیفیت خوبی داشتن و فضاسازی هم به خوبی رعایت شده بود و دیالوگ هات پشت هم چیده نشده بودن؛ اعمال کاراکترها رو میانشون بیان میکردی تا از یکنواختی در بیان.

××××××××××××××××××××

☆رعایت شرع و قوانین اسلام:

فحاشی و ممنوعه ندیدم، آفرین چه پسر خوبی 0-0

××××××××××××××××××××

☆سخن منتقد:

حاوی نظرات شخصی منتقد بر اساس مطالعه رمان و پیشنهادات یا توصیه هایی در زمینه ی بهبود جنبه های متفاوت اثر نگاشته شده.
خب عمو، بدقولی کردم ولی بالاخره تحویلش دادم 0-0 انصافا از خوندن رمانت کیف کردم، نه قلم سنگین داشتی، نه قلم خام و پوچ. ایده خوبی داری، احساسات رو عالی توصیف میکنی و فضاسازی هات اونقدر بی نقصه که بگم میتونی یه رمان تخیلی رو به عالی ترین شکل ممکن، بنویسی! موفق باشی و قلمت مانا-* اگه حرفی چیزی هست خصوصی یا نمایه بپر.

سطح: الماسی
*منتقد: آرا (هستی همتی)
 
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,076
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #3
«بــه نــام اولـیـن مـعـلـم هـسـتـی»

نقد رمان ژرفای جنون♡

سلام عمو، بریم برا نقدت 0-0


☆اسم رمان:


اسم رمان دریچه ی ورود به بطن کتاب تلقی میشه و از این جهت که در نگاه اول باعث جذب یا رد نظر خواننده ست، از اهمیتی بس بالا برخورداره. حداکثر میزان کلماتی هم که میشه درونش به کار بره، چهارتاست و اگر هم کلیشه ای باشه، در ذهن خواننده تداعی کننده ی موردی تکراری و منجر به رد نظر خواننده به گشودن کتاب میشه؛ کلمات تکراری شامل عشق، معشوق، دریا، قلب و... . همچنین اسم رمان باید با ژانرها و محتوا سازگاری داشته باشه.
عنوان رمان تو از دو بخش "ژرفا" و "جنون" تشکیل شده بود که اولی نقش مضاف و دومی، نقش مضاف الیه رو داره. پس این ترکیب دو اسمی، میانه و متوسط تلقی میشه. از جنبه کلیشه، میتونم بگم ترکیب اسمی خیلی خوبی ایجاد کردی؛ خیلی ذهن رو درگیر میکنه که بخوای از عمق جنون حرف بزنی و ابهام خاصی هم که از تراژدی و عاشقانه در نگاه اول درون این عنوان دیده میشه، جلب کننده ست، اما باید بگم همونطور که صد در صد خودت درجریانی، واژه‌‌ی "جنون" در ترکیب اسمیت کلیشه ست. البته متذکر میشم که الزاما قرار نیست یه ترکیب اسمی حاوی کلیشه نباشه، ممکنه با یک واژه‌‌ی کلیشه‌‌ای، ترکیب اسمی خوبی ساخت.
از جهت سازگاری با محتوا، میتونم بگم انتخاب خوبی بود. تراژدی‌‌های سیرت با مفهوم عنوانت در معنی عمق جنون، سازگار بودن.

××××××××××××××××××××

☆ژانر رمان:


بعد از نام انتخابی کتاب، مورد دومی که در نظر خواننده قرار میگیره، ژانره! ژانر در کلیت چهارچوبیه که رمان و یا نوشته ی شما در غالبش به نگارش در میاد. ژانر از اهمیتی بالا برخورداره چون به محض مقابل چشم خواننده قرار گرفتن، ویژگی های نویسه ی کتاب رو برای خواننده تداعی میکنه و به نوع کشمکش ها و رخدادهای درون بطن ماجرا پی میبره تا به این نتیجه برسه که تمایل به شروع خوانش نویسه ی مقابلش داره یا نه.
از جهت صحیح بودن ژانر انتخابی، مشکلی نمیبینم. سازگاری با محتوا، قطعا هردو درون محتوا دیده میشن، اما فقط تراژدیه که با عنوان سازگاره و معمایی، درون عنوان بازتابی نداره.
مورد بعدی، ترتیب قرارگیری ژانره که به ترتیب، نشونه‌‌ی پررنگ بودن درون سیر هست. به نظرم بهتر بود جای تراژدی و معمایی رو جا به جا میکردی و تراژدی رو اول میذاشتی، چون این حس توی رمانت خیلی پررنگ تر بود.

××××××××××××××××××××

☆خلاصه و مقدمه رمان:


*خلاصه:


به استخراج کلیت سیر و روند یک ماجرا خواه رمان یا داستان، خلاصه گفته میشه. معمولا به شکلی ادبی به نگارش در میاد و علی رغم در اختیار خواننده قرار دادن کلیات، در پی سوالاتی شکی در خواننده ایجاد میکنه که ذهن درگیر بشه و با گنگ کردن جمله یا مبهم ساختنش منجر به جذب افکار خواننده میشه که علی رغم کلیات بیان شده، به جزئیات پی ببره. همچنین اندازه‌‌اش نه بایستی خیلی کوتاه و نه چندان طویل باشه که ذهن خواننده رو آشوب کنه.
با بررسی محتوای خلاصه شروع میکنیم؛ جداً میتونم بگم پارادوکس عجیبی توی خلاصه ات میبینم! هم عالیه، و هم بد! عالی از این جهت که چینش واژه هات خیلی خوب بود، مفاهیمی که سعی کردی بیانشون کنی رو با لحن بینظیری عنوان کردی؛ اما چرا بد بود؟ بیا از کلیشه اش بگیم! محتوای رمانت جالب و خاصه، قطعا خلاصه ات هم باید خاص و متمایز باشه تا جلب توجه کنه. توی خلاصه ات از مردی گفتی که با یه اتفاق شوم زندگیش دستخوش تغییر شد و... خب، خودت بگو؛ حس نمیکنی این خلاصه خیلی تکراری شده و دیگه نظر کسی رو جلب نمیکنه؟ تازه آدم حس میکنه به شدت قراره با یه شکست عشقی کلیشه ای مواجه بشه!
حالا بیا از این جهت بررسی کنیم که اطلاعات کافی دادی؟ نه! اطلاعاتت کم و معمولی هستن، بهتره چیزای بیشتری از رمانت آشکار کنی که اتفاقا مخاطب رو به دام بندازن!
گنگ بود؟ آره اینو عالی پیش رفتی که از نکات مثبت قلم قویت محسوب میشه و پیچ و خمی که به تک تک واژه ها میدی. اندازه خلاصه هم اوکی، متمایل به کوتاه بود.



*مقدمه:

مقدمه توضیحی از یک قسمت خاص نوشته و یا کلیت سیر رمان هست که ارتباط با موارد نگارش شده داره و چهارچوب و استایل روند رو با به تحریر در آوردن خطوطی از نوشته های احساسی مشخص میکنه که گاهاً به احساسات شخصیت ها پرداخته میشه و ذهن خواننده رو برای شروع خوانش آمده میکنه. محتوای مقدمه شعر یا متنی بس ادبیه که دریچه ی ارتباط رمان با خواننده به شمار میره که در وهله ی دوم پس از خلاصه اثر روی افکار خواننده برای ترغیب داره.
معمولا نمیشه نقد خاصی به مقدمه داشت، چون چیز اختیاری ای هست. اما خب، انتخاب خوبی داشتی، متن موزون و روونی نوشته بودی که خیلی خوب مخاطبت رو اسیر و ذهنش رو با علامت سوال یکی کرد تا کنجکاو بشه. با بطن تراژدی و معمایی محتوات هم سازگار بود. اندازه اش هم مشکلی نداشت، بلکه حتی کمی طولانی بود.

××××××××××××××××××××

☆شروع رمان:


جملات نخست یک نگاشته دروازه ی ورود به دنیای خلق شده ی درون نوشته خونده میشه. اگه پاراگراف نخست رمان به گونه ای نوشته بشه که توانمندی جلب نظر خواننده رو داشته باشه، خواننده تا انتها رمان رو پیش خواهد برد و اگه در نقطه ی مقابل نتونه به تاثیر گذاری بر خواننده منجر بشه، خواننده اون اثر خلق شده رو کنار میذاره حتی اگه سیری بینظیر و شکوهمند داشته باشه. در حقیقت اگه شروع رمان کلیشه ای تلقی بشه، خواننده رو به یاد رمانی میندازه که گرچه هیچ تشابهی هم به رمان شما نداشته اما شروع یکسانی دارا بوده و عموما کنار میکشه... در واقع شروع رمان باید خواننده رو اسیر کنه و در عین حال هم نیازی نیست حقایق مهم روایت در ابتدا منفجر و آشکار بشن!
بیا اول از این جنبه بررسی کنیم که کلیشه داشت یا نه؟! خب، من میگم کلیشه داشت. از جدال دو مرد شروع کردی، قطعا این یه چیز خاص نیست، هم معمولیه و هم کلیشه ای. حالا بیا بگیم این که کلیشه ای بود، یعنی مخاطبم رو جذب نکرد؟ نه ابداً اینطور نیست! پیچیدگی خاص قلمت و معمایی که از لحنت میباره، خیلی خوب اون کلیشه رو میپوشونه و مخاطبت رو جذب میکنه. عالی بود واقعا-*

××××××××××××××××××××

جلد رمان:

جلد باید حاوی طرحی باشه که با ایده سازگار باشه، حس ژانرها رو القا کنه و کیفیت خوبی داشته باشه. خب، تصویر با ایده تراژدی و معماییت سازگار بود، کیفیت خوبی داشت و حس تراژدی رو با تم تیره‌‌اش، خیلی خوب منعکس کرد. ولی حس میکنم یکمی طراح میتونست ظریف تر کار کنه تا جذاب تر بشه.

××××××××××××××××××××

☆توصیفات:



برای افزایش تاثیر گذاری یک نوشته، نویسنده باید از توصیفات مناسبی بهره بگیره تا هم ذهن خواننده رو خسته نکنه و هم به درگیری ذهنی بیشتر و هیجان خواننده اضافه کنه.
توصیف مکان و زمانت مشکلی نداشت؛ اماکن رو خوب توصیف میکردی. نه زیاد گیج کننده و نه کاملا گنگ. در حد متوسطی بود که مخاطب تصویر معمولی ای داشته باشه، زمان ها هم واضح بودن. کاراکترهات رو از نظر روانی و اخلاقی خوب شرح داده بودی، ظاهرشون رو هم همچنین، ولی میشد اشارات بیشتری داشته باشی. توصیف احساسات و حالات شخضیت هات در مواجه با هر رویدادی، کاملا عالی و بینظیر بود که باز هم نشات گرفته از قلم جذابته.

××××××××××××××××××××

☆سیر رمان:


سیر رمان باید سرعت و روند استاندارد داشته باشه؛ یعنی از روی رخداد و حوادث با توصیف مناسب عبور کرد. چون کندی سیر رمان خواننده رو خسته و سرعت زیاد روند توصیفات باعث گیجی میشه. توصیفات باید به گونه ای باشه که خواننده خودش رو در میان اون رخداد تصور کنه و با متن انس بگیره. سیر رمانت، میانه و مناسب بود؛ نه توصیفی نداشتی که بم تند رفتی، نه انقدر چیزی رو کش دادی که بگم کند بوده؛ حتی کاربرد عالی واژگان منحصر به لحن ادبی بینظیرت، خیلی توی القای مفهوم سیر نقش مثبتی داشت و این خودش امتیاز مثبتی هست.

××××××××××××××××××××

☆زاویه دید:


دریچه ای که نویسنده از اون به داستان نگرش داره؛ در واقع موقعیت راویه و اهمیت داره چون موضوعات از فیلتر ذهن اون عبور میکنن. پر کاربرد ترین زوایای دید، اول شخص و سوم شخص (اصطلاحا دانای کل) هستند. در زاویه ی دید اول شخص، روایت با ضمایر «من، ما» پیش میره و از نگاه شخصیتی به نگارش در میاد که درون فضای رمان حاضره. در زاویه ی دید سوم شخص، روایت با ضمایر «او، آنها» به نوشته کشیده میشه و گویا که راوی روایات همچون روحی نظاره گر صحنه های رمان هست.
زاویه دیدت، سوم شخص بود و جایی ندیدم اشتباهی در زمینه این دید داشته باشی. کاملا شاخصه های اشراف این روایت کننده رو رعایت کرده بودی و بیانت بدون مشکل بود.

××××××××××××××××××××

☆لحن:


لحن شیوه ی بیان و بینش و نوع گفتار هست که به سه صورت ادبی، معیار و محاوره ای وجود داره؛ اگه لحن انتخابی از ابتدا محاوره ست بایستی تا انتها بر پایه ی همون لحن جلو بره؛ نه اینکه در سیر رمان دچار تغییر لحن بشه! تنها در صورتی امکان تلفیق دو لحن وجود داره که مونولوگ ها ادبی یا معیار نوشته بشن و دیالوگ ها محاوره ای.
📚لحنت ادبی در مونولوگ و محاوره در دیالوگ بوده. پس لحنت معیار بود و خوب از پس این لحن بر اومدی. درآمیختگی لحن ندیدم.

××××××××××××××××××××

☆کشمکش:


کشمکش در معنای تضاد و تقابل میان دو چیزه؛ این کشمکش و یا تضاد و تقابل مابین شخصیت و درونش، اطراف پیرامونش و یا حتی طبیعت حولش و جامعه ای که درون به زیستن میپردازه، پدید میاد.
کشمکش های متناسب با چهارچوب رمانت که قالباً احساسی و روانی و جسمی بودن، درون سیر دیده میشد و هرکدوم رو به حد کافی، بیان کرده بودی که بگم، نقصی نداشت. حتی جدال روانی کاراکتر با خودش و یا احساسش!

××××××××××××××××××××

دیالوگ و مونولوگ نویسی:

مونولوگ و دیالوگ باید از هم جداسازی بشن و درهم درآمیخته نباشند. حجم مونولوگ باید به نسبت دیالوگ بیشتر باشه و دیالوگ ها علاوه بر داشتن فضاسازی بین خودشون جهت جلوگیری از خستگی ذهن مخاطب، باید کیفیت خوبی داشته باشن!
خب، مونولوگ و دیالوگت که خوب جدا شده بودن، حجم شون هم که اوکی بود و تند نرفته بودی هیچ جا. دیالوگ بیهوده و چرت هم نداشتی، همه کیفیت خوبی داشتن و فضاسازی هم به خوبی رعایت شده بود و دیالوگ هات پشت هم چیده نشده بودن؛ اعمال کاراکترها رو میانشون بیان میکردی تا از یکنواختی در بیان.

××××××××××××××××××××

☆رعایت شرع و قوانین اسلام:

فحاشی و ممنوعه ندیدم، آفرین چه پسر خوبی 0-0

××××××××××××××××××××

☆سخن منتقد:

حاوی نظرات شخصی منتقد بر اساس مطالعه رمان و پیشنهادات یا توصیه هایی در زمینه ی بهبود جنبه های متفاوت اثر نگاشته شده.
خب عمو، بدقولی کردم ولی بالاخره تحویلش دادم 0-0 انصافا از خوندن رمانت کیف کردم، نه قلم سنگین داشتی، نه قلم خام و پوچ. ایده خوبی داری، احساسات رو عالی توصیف میکنی و فضاسازی هات اونقدر بی نقصه که بگم میتونی یه رمان تخیلی رو به عالی ترین شکل ممکن، بنویسی! موفق باشی و قلمت مانا-* اگه حرفی چیزی هست خصوصی یا نمایه بپر.

سطح: الماسی
*منتقد: آرا (هستی همتی)
@Nilo.ofar_ N
سطح: الماسی
اختصاصی: هست



@A.m...
 
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,755
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,075
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #4
  • گل رز
  • جذاب
  • عجب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین