در دست اقدام دیوان شعر در اوج بهار در قعر خزان |amingarreen

عنوان: دیوان شعر در اوج بهار در قعر خزان
شاعر: amingarreen
ژانر: عاشقانه، اجتماعی، تخیلی، تراژدی

مقدمه: گر این عشق بود که ما چشیدیم
پس بدانید جام زهر سر کشیدیم
اندر این چند صباح عمر غمگین
اندازه دنیا ستم زی یارمان دیدیم

 

[amingarreen]

در تمام وجودم چون خون جریان داری
چرا که تو،! برایم سیمایی چون پریان داری
خیلی گشتم‌و دیدم، اما چون تو نشد گفت
تو در بر خود هزاران کشته ز دلبریان داری

 

[amingarreen]

هرگاه بر مسیر زلفانت قدم می‌زنم
با قلم دل بهترین اشعار را رقم می‌زنم
این ارمغان عشق آتشین توست در وجودم
که این‌چنین نیش خند به صورت غم می‌زنم

 

[amingarreen]

به حجره ما نیا، حجره صداقت کساد است
در این زمانه فروش زیاد در دروغ‌و،فساد است
گوی آنچه از مردمان قدیم شنیده‌ایم افسانه است
زیرا آن شنیده‌ها با حقیقت امروز در تضاد است

 

[amingarreen]

ندانم چه شد که چشمهای پاک همه هیز گشت
کار عاشق به زخم معشوق به سینه خیز گشت
عاشقان پای رفتن به بازار معشوقان ندارند
دربازار،تن عاشقان اسیرقصاب‌و چاقوی تیز گشت

 

[amingarreen]

آنگاه که بر مزار من یار قاری شود
ز آبشار دل من سکوت جاری شود
وقتی که صدای یار آید، سکوت بایدم
زیرا صدایش ز پل صراط مرا یاری شود

 

[amingarreen]

در ره تو وفا پیشه کنم‌و پا نلغزد
دست دل را قطع کنم گر دمی بلرزد
تورا چون قبله خویش می ستایم
دل باید چو دردانه به تو مهر بورزد

 

[amingarreen]

زیبای من عشقت را با هجرش به جون خریدم
دل به کس ندهم با اینکه هرشب خون جویدم
خیالت چون بانگ اذان یادآوری کند عبادتت را
با خون دل خوردن رنگ زردم را گل گون بدیدم

 

[amingarreen]

وقتی که حدیث عشق من پر آوازه شود
گوش عالم همه مثال در و دروازه شود
دانم من عزیز شوم ،چو فرشته مرگم آید
زین غصه است که دردم بی اندازه شود

 

[amingarreen]

یاران،امروز سیاه‌‌ترین روز من است
میلاد آنست که جدا زین تن است
اتش‌و شرر بر من امروز حلال شود
روز شکفتن تو، روز آتش به خرمن است

 

[amingarreen]

شنیده ام چو فرشته‌ای، پر پرواز داری
شنیده‌ام چو حوری صدای خوش آواز داری
چه شنیده‌ها که در وصفت شنیدم یارا
اما شنیده‌ام که دل نمی‌دهی سر ناساز داری