. . .

انتشاریافته دلنوشته غبار غم | مینا جرجندی

تالار دلنوشته کاربران
رده سنی
  1. نوجوانان
  2. جوانان
ژانر اثر
  1. تراژدی
سطح اثر ادبی
برنزی
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
inshot_۲۰۲۴۰۴۲۶_۲۳۲۶۰۳۳۴۲_ul7b.jpg

دلنوشته: غبار غم
نویسنده: مینا جرجندی
ژانر: تراژدی
مقدمه:
من زاده‌ی دردم‌!
دردی از جنس تمام نشدن‌ها و رفتن‌ها.
من زاده‌ی حسرتم!
حسرتی از جنس تمام محالات.
من زاده‌ی تنهایی‌ام!
تنهایی از جنس نداشتن‌ها و نبودن‌ها.
من آنم که عزیزانم تک به تک رفتند،
آتش گرفتم؛ امّا تنفسم قطع نشد،
قلبم به درد آمد و نمردم.
من زاده‌ شده‌ام تا
ببینم،
بسوزم،
خاکستر شوم،
بشکنم
و تا ابد
دلتنگ بمانم.

"به‌یاد‌ پدر"
 

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
طراح
تدوینگر
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Minok
انتشاریافته‌ها
4
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر کتابدونی
- طراحی - نگارگری
مدیر
تدوین+میکس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
1,024
نوشته‌ها
2,835
راه‌حل‌ها
85
پسندها
5,165
امتیازها
516
سن
22
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #11
برایت از چه بگویم
از نامردی‌های دنیا؟
از این که آدم‌ها‌ چه راحت قلب هم دیگر را
می‌شکنند و غرور یک دیگر را لگد مال می‌کنند و ذره‌ای برای‌شان مهم نیست!
دگر آسان نیست پیدا کردن کسی که
تو را ذره‌ای بفهمد و درک کند.
و تو نمی‌دانی با نبودت این‌ها را که هیچ،
بدتر از این دردها را تحمل می‌کنم.
هر روز که می‌گذرد
همه چیز برایم طاقت فرساتر می‌شود.
کاش مرحمی هم‌چون تو کنارم می‌ماند
تا حداقل زندگی برایم قابل تحمل‌تر می‌شد؛
امّا زمانِ بازی بی‌رحمانه‌ای آغاز کرد که از همان ابتدای بازی، من شکست خورده‌ی آن بودم!
من در پایان این بازی پوچ و بی‌معنا شده‌ام، گویی در قمار زندگی همه چیزِ خود را باخته‌ام.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
طراح
تدوینگر
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Minok
انتشاریافته‌ها
4
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر کتابدونی
- طراحی - نگارگری
مدیر
تدوین+میکس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
1,024
نوشته‌ها
2,835
راه‌حل‌ها
85
پسندها
5,165
امتیازها
516
سن
22
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #12
کاش راهی بود برای این درد؛ امّا از این درد
تنها قلبی بیمار باقی مانده است.
از این ناتوانی‌ام‌ به ستوه آمده‌ام
از این‌ که در برابر
هر چیزی در زندگی‌ام‌ شکست خورده‌ام‌
یا از دست داده‌ام، همانند تو...
از تو برایم چه ماند؟ جزء رویا و زخم نبودت
و دردی که تا آخر عمر گریبان‌گیرم شده است.
می‌بینی نبودت با من چه کرده است؟
آرام‌آرام روح و جسمم را خسته کرد
آن‌قدر که دگر نزدیک‌ترین انسان‌های زندگانی‌ام برایم غریبانی آشنا هستند.
می‌بینی چگونه هر کسی و هر چیزی
برایم تا چه اندازه بی‌اهمیت شده است؟
احساس می‌کنم؛ بعد از تو هر چه زمان گذشت،
زندگی برایم بی‌معناتر شد
تا جایی که دگر خود را از یاد برده‌ام.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
طراح
تدوینگر
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Minok
انتشاریافته‌ها
4
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر کتابدونی
- طراحی - نگارگری
مدیر
تدوین+میکس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
1,024
نوشته‌ها
2,835
راه‌حل‌ها
85
پسندها
5,165
امتیازها
516
سن
22
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #13
همه چیز برایم رنگ باخته است
و من دل‌گیرم از خود،
از روزگار، از رفتن‌ها و نیامدن‌ها و از سرنوشتی که به آسانی جدایی نوشت.
من رفتن عزیزترین‌هایم را دیدم؛ امّا هم‌ چنان این من هستم که بعد رفتن‌شان زنده مانده‌ام و
نفسم قطع نشده‌ است؛ حتیٰ آن شب‌هایی که از دلتنگی رو به جنون بودم
و با وجود خفگی در اثر بغض دوام آوردم؛
امّا هر روز برایم همانند جهنم می‌گذرد.
یعنی می‌شود؟ می‌شود روزی، جایی، باز تو را بیابم؟
 

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
طراح
تدوینگر
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Minok
انتشاریافته‌ها
4
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر کتابدونی
- طراحی - نگارگری
مدیر
تدوین+میکس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
1,024
نوشته‌ها
2,835
راه‌حل‌ها
85
پسندها
5,165
امتیازها
516
سن
22
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #14
سال‌ها می‌گذرد که دیدنت رویا و آمدنت
محال است.
تنها سهمی که از تو برایم ماند دوری بود
و ستاره‌ای که در شب‌های تاریکی‌ام
به آن پناه آوردم.
سال‌ها می‌گذرد که لب‌هایم
رنگ شادی به خود نگرفتِ است!
سال‌های که هر روزش برایم قرن‌ها گذشت
و در آخر این دوری، روح‌ام را هزاران بار شکنجه داد و اینک فقط روحی پیر و شکسته برایم باقی ماند.
جنگل آرزوهایم را دیده‌ای که چگونه به یک بارِ آتش گرفت و تبدیل به جنگل سوخته شده است؟!
جسد سوخته‌ی آرزوهایم را به امواج دریا خواهم سپرد تا از یاد نبرد بر من چه گذشت،
خاکستر‌هایشان را به دست باد خواهم سپرد تا این اندوه را به گوش همگان برساند‌.
شکسته‌های خونین قلبم را به آغوش خاک خواهم سپرد تا از آن‌ها گل‌های خونین بروید!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
طراح
تدوینگر
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Minok
انتشاریافته‌ها
4
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر کتابدونی
- طراحی - نگارگری
مدیر
تدوین+میکس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
1,024
نوشته‌ها
2,835
راه‌حل‌ها
85
پسندها
5,165
امتیازها
516
سن
22
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #15
گاه تو را در کنار خود احساس می‌کنم
و گاه نفس کشیدن برایم سخت‌ می‌شود،
گویی یک دست نامرئی گلویم را می‌فشارد
و تو خواهی دید شانه‌های لرزانم را!
برای تویی که شاید در نزدیک‌ترین حالت
ممکن به من هستی
و از دلتنگی‌ام به خود خبر داری؛ امّا
نه تو توانی من را به آرامش بخوانی و نه
من دگر با این کالبد و این چشم‌ها
قادر به دیدن تو خواهم شد!
و این عذاب‌ترین دردی‌ست که من را سوزاند
و خاکستر کرد
و چه آسان بعد از تو زندگانی‌ام آتش گرفت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
طراح
تدوینگر
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Minok
انتشاریافته‌ها
4
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر کتابدونی
- طراحی - نگارگری
مدیر
تدوین+میکس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
1,024
نوشته‌ها
2,835
راه‌حل‌ها
85
پسندها
5,165
امتیازها
516
سن
22
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #16
شب‌ها در خلوت خود برای تو و از تو نوشتم،
کسی از درد این قلب بیمار خبر ندارد!
می‌خواهم همه بدانند
بزرگ‌ترین درد من، تو بودی.
تویی که تنها خواسته‌ی این قلب تنها هستی،
کاش می‌شد زندگانی‌ام در همان سال‌های بودنت
متوقف می‌شد.
هم‌ چون غروب‌های جمعه، دلگیر و گرفتِ‌
و هوای قلبم پوشیده از مه است.
هنوز هم برایت اشک می‌ریزم
تا شاید باز به خانه برگردی
.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
طراح
تدوینگر
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Minok
انتشاریافته‌ها
4
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر کتابدونی
- طراحی - نگارگری
مدیر
تدوین+میکس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
1,024
نوشته‌ها
2,835
راه‌حل‌ها
85
پسندها
5,165
امتیازها
516
سن
22
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #17
من خسته‌تر از آنی هستم که
به تظاهر بخندم!
هر گاه در خلوت خود، در این قفس تنهایی
تنها یاد تو بود که لحظه‌ای از ذهن و قلبم
پَر نکشید؛ دردت چه غم و سوزی دارد!
آخر یک شب این غم قلبم را متلاشی خواهد کرد.

 

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
طراح
تدوینگر
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Minok
انتشاریافته‌ها
4
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر کتابدونی
- طراحی - نگارگری
مدیر
تدوین+میکس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
1,024
نوشته‌ها
2,835
راه‌حل‌ها
85
پسندها
5,165
امتیازها
516
سن
22
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #18
خسته‌ام از این رفتن‌‌ها
کاش می‌شد خدا جانم را می‌گرفت
تا دگر شاهد پَرپَر شدن عزیزانم نباشم؛
امّا باز هم این من بودم که خبر رفتن عزیزان دگری را شنیدم!
حالِ قلبم گفتنی نیست
هر بار در افکار خود غرق می‌شوم، به خود که می‌آیم متوجه اشک‌هایم خواهم شد
اینک چشم‌هایم می‌توانند غم را فریاد بزنند
آه، خدای من
این زجرآورترین عذابی‌ است که هر بار
برایم تکرار می‌شود
هر بار داغ قلبم تازه‌تر می‌شود!
این رفتن‌های بی‌برگشت حق هیچ‌کدام‌شان نبود.
من دگر بعد از آن‌ها آرزویی برایم نمانده است.
 

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
طراح
تدوینگر
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Minok
انتشاریافته‌ها
4
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر کتابدونی
- طراحی - نگارگری
مدیر
تدوین+میکس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
1,024
نوشته‌ها
2,835
راه‌حل‌ها
85
پسندها
5,165
امتیازها
516
سن
22
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #19
خدایا، جانم را بگیر تا رفتن عزیزانم را نبینم!
دگر چیزی جز یک
قلب تکه‌تکه و شکستِ برایم نمانده است.
کاش هیچ وقت خبر رفتن‌تان را نمی‌شنیدم!
بخدا که زیر این غم به نابودی رسیده‌ام،
احساس می‌کنم یک شبِ پنجاه سال
پیرتر شده‌ام.
آخ که دگر تحمل این همه درد را با هم ندارم!
از درون می‌سوزم و کاری از دستم بر نمی‌آید
انگار جهنم دیگری درونم به پا شده است!
عزیزتر از جانم می‌دانم اینک تو
برخلاف حال بد من خوش‌حالی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
طراح
تدوینگر
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Minok
انتشاریافته‌ها
4
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر کتابدونی
- طراحی - نگارگری
مدیر
تدوین+میکس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
1,024
نوشته‌ها
2,835
راه‌حل‌ها
85
پسندها
5,165
امتیازها
516
سن
22
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #20
جوانی این بود؟
جوانی که بخاطرش آرزوی بزرگ‌ شدن داشتیم
همین بود؟ که تمام‌اش با غم بگذرد؟
آن‌ قدر غم به جانم ریشه کرده است
که دگر شوقی برای زنده ماندن برایم نمانده‌ است
تنها در خیال کسانی مانده‌ام که هیچ برگشتی ندارند
خدایا! پس دگر کی قرار است
این انتظار به پایان برسد؟
چرا باید هر بار ترس این را داشته باشم
که عزیز دیگری نرود؟
تا کی باید عزادار عزیزانم باشم؟!
با عزیزانم من را امتحان نکن دگر تحمل این همه درد و غم را ندارم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین