موضوع:دلنوشته
سال نشر: 1403
منتشر شده در: انجمن رمانیک
نام اثر:
نام نویسنده:شبنم بهرامی فرد
ژانر /سبک: اجتماعی_تراژدی
چکیده:
به هر سو می نگرم جز درد و غم و خون چیزی نمی بینم، گوش هایم از صدای وحشت برانگیز بمباران صوت می کشند و استخوان هایم از درد جیغ میزنند، ناله هایم در میان ناقوس مرگ بار آتش...
عنوان دلنوشته: رنگین کمان دلنوشته ها
نویسنده: مهرداد معتمدالسادات
ژانر: چند گونه (هزارچهره)
مقدمه:
در دنیایی که هر لحظه با رنگهای تازهای از تجربیات انسانی نقاشی میشود، رنگین کمان دلنوشتهها مجموعهای است که هر رنگش بیانگر داستانی است، داستانهایی که از عمق جان یک نویسنده برخاسته و به دست قلمی...
موضوع:دلنوشته
سال نشر: ۱۴۰۲
منتشر شده در: انجمن رمانیک
نام اثر: دلباخته در شهر
نام نویسنده:شبنم بهرامی فرد
ژانر /سبک: عاشقانه_تراژدی
سطح اثر: نقره ای
چکیده:
می نویسم از
لذت
آرامش
غم
دلتنگی
انتظار
خاطرات
حسرت
خیال
و تویی که رنگ دادی به تمام آنچه گفتهام؛ عشق را به سلول سلول بدنم تزریق کردی و...
عنوان دلنوشته: ظهور مهدی
نویسنده: ققنوس
ژانر: اجتماعی
مقدمه:
گوش فرا ده.
میشنوی؟
صدای نالهای به گوش میرسد.
صدایی که تمنای وصالی را میکند.
چشمانی که پشت پنجرهی دلتنگی،
چه غریبانه در پی او میگردند.
جهانی که آکنده از ظلمات است و
زیر زشتیها و پلیدیها مدفون گشته.
آقای من!
عمریست که...
•° دلنوشته : حالِ پریشان
•° نویسنده: شکوفه فدیعمی
•° ژانر: اجتماعی
•° مقدمه:
حال درون اگر پریشان بشود، به کجا باید رفت؟
به درو دشت و چمن یا گل و گلزارو دمن؟!
اصلاً این حال پریشان را به که باید گفت؟
به آدمکهای دَغل باز... .
همان آدمکهایی که برای پریشانی غمت حتّی تر هم خورد نمیکنند؟!
یا به...
به نام خدا
نام اثر: پیله
نویسنده: مریم عباسی(دختر ابری)
ژانر: اجتماعی
خلاصه:
کتابی راجع به دردهایی که انسان در طول زندگی با آنها دست و پنجه نرم میکند و در طی مسیر رشد میکند و میشکند؛ اما در نهایت گفته میشود که ما چارهای جز پذیرفتن دردهایی که به ما پیله کردهاند نداریم.
اندکی از...
دلــ ـــــم کــه میگیرد…
به خودم وعــــــده های روز خوب را میدهـــــم
از همــــان وعده های خوبــی که:
سالهــــــاست به امیـــــد رسیدنشان
تقویــ ــم را خط خطی میکنم
:
نام دلنوشته: من زندهام
نام نویسنده: لیلا پارسا
ژانر: ندارد
ناظر: @فاطره
مقدمه:
من زندهام، هنوز نفس میکشم با ریههای نیمه سوختهام!
من ماندهام در مرداب سرابگونهای که انسانیت نام دارد.
من هنوز خس_خس آواهای تاول زده آدم بودن را میشنوم.
من همچنان آخرین رمقهای بشریت را حس میکنم، که می گوید...
عنوان:کاش قصه بود
ژانر: اجتماعی
نویسنده: مولوی
ناظر: @ایرما
مقدمه:اگه تو قصه ها زندگی میکردم ، مثلا یه شخصیت اصلی بودم توی قصه های خوب برای بچه های خوب.اونجا که همیشه آخر کار آدم بدا بازنده و پشیمون میشن و آدم خوبا برنده بازی میشن و قهرمانهای داستان شناخته میشن.اونجا دیگه آدم خوب یا بد تعریف...
نام اثر: وجع باطن
نویسنده: @Maedeh
ناظر: @لبخند زمستان
ژانر: تراژدی، اجتماعی
خلاصه: همه رازهایی زیر آن نقاب پنهان کرده اند... نقابی که میتوان گفت بیشتر اوقات بر چهره دارند. رازهایی شامل عواطف و افکار واقعی آن شخص! یعنی شما تا بحال آرزوی آن قدرت فضایی که باعث شود فکر بقیه را بخوانیم، نداشته اید؟...
نام دلنوشته : ماهی حوض نقاشی
نام نویسنده: پانیک۳۱۵
ژانر: تراژدی
ناظر: @CANDY
مقدمه:
گاه گاهی قفسی میسازم با رنگ، میفروشم به شما
تا به آواز شقایق كه در آن زندانی است دل تنهایی تان تازه شود .
چه خیالی، چه خیالی، … میدانم پرده ام بی جان است .
خوب میدانم، حوض نقاشی من بی ماهی است
شاعر -سهراب سپهری
نام دلنوشته : آفتاب پرست چشمانم
ژانر: فلسفی، روانشناسی، تراژدی
دلنویس: آرمیتا حسینی (دمیورژ) به قلم سرخ
مقدمه
دست لایه شیرینی خامهای میچرخد
چرخش شیرین سوال زیر زمزمه تلخ جواب
دست را پس میکشد
دست دیگر تنها دست نیست بلکه جنونیست که در مغز فرو رفته
و خامه از رگهای مغز پایین میچکد
من میدانم...
نام دلنوشته: ژیپسوفیلیا
نویسنده: Delvinak
ژانر: عاشقانه
مقدمه : ژیپسوفیلیا یا گلصدفی، نام یک نوع گل زیباست، که به صورت یکساله یا دائمی زنده میماند.
تو دقیقا به اندازهی این گل زیبا هستی و مانند این گل ابدی؛ تا ابد برایم خواهی ماند ژیپسوفیلیای من!
عنوان دلنوشته: قسمت چیه؟
نویسنده: molavi
ژانر: اجتماعی
ناظر: @ستاره سودا
مقدمه: اگه چیزی برای رشدت لازم باشه، خدا سر راهت قرار میده.
اگه نیست یا هنوز توی مرحله قبل موندی یا هنوز به توانایی های لازم برای درک و تحمل مرحله جدید نرسیدی. در هر حال راه حلش فقط صبر همراه ساختن جسم و روحته!
دلنوشته:دردهای خاموش
نویسنده :Leila.k
ژانر: تراژدی
ناظر: @لبخند زمستان
مقدمه:
آدمها میتوانند چشمهایشان را روی حقایق ببندند اما روی خاطرات نه،خاطرههایی که شاید کمرنگ شوند،دور شوند اما محو نه؛ چه شبهایی که وسط بیحوصلهگیهایم غرق در خاطرات بودهام.
چرا واژهها هیچوقت برای بیان احساسات دل...
نام دلنوشته: بابا
نام نویسنده: رها:)
ناظر: @CANDY
ژانر: تراژدی
مقدمه:
نیمه شبها مغزم دیوانه میشود. خاطرههایی به من نشان میدهد که باعث میشود جیغهایم را در بالشت خفه کنم و به یاد همان خاطرات خوب و بد، گریه کنم. بابا، هر شب مغزم خاطراتمان را به من نشان میدهد و من، قلبم و مغزم با یکدیگر...
عنوان دلنوشته: رقص مردگان شخصیتی
نویسنده: کلاغ سفید
ژانر: اجتماعی، روانشناختی
ناظر: @Carmen Sandiego
مقدمه: این دلنوشته، مقدمهای ندارد. چون به شخصه به مقدمه توجه نمیکنم . اگر چیزی جذاب باشه اگر وسط کتاب رو باز کنی در همون یه صفحه باید خودشو نشون بده .