درد کوفت حناق زهر مار ۲۴ ساعته چگونه با جا طرفداری از من دارین میخندین با صدای حرصی داد مانندم جرفیم اومد .
((نویسنده هستم تو پارت هایه قبل جرفی رو آورده بودم سگ دیاناست ))
شروع کرد به واق کردن ای جانم صداشو نگاه بچم سرم غیرتی شده نشستم شروع کردم ب×و×س کردن ناز کردنش که آروم شد دختر خوشگل من چشام درست وسطش دو تا قلب خوشگل در اومده بود .
زارت دیانا واقعا داری با یه سگ اینجوری
حرف میزنی نگاش می کنی ؟؟
با حرف ارمان حرصی گفتم معرفت این سگ از
بعضی ها ادما خیلی بیشتره .
خودش منظورمو گرفت هیچ وقت یادم نمیره این آقا آرمان تو اوج بچگیم که بهش به عنوان داداش نگاه می کردم و بهم قول داده بود مثل عسل دوستم داشته باشه برا اینکه از ایران بره چه جوری دل منو شکوند که برگزیدم کم کم تمام رگ هایه گردنش بر جسته شد با خشم ناراحتی نگام می کرد هه به درک نگام افتاد به عسل که بعض کرده داشت نگام می کرد یهو لب زد : ببخشید دیانا که دلتو شکست گناه داره نگاش کن .
ولی من دیگه نمی خواستم ببخشم واسه همین بلند شدم رفتم داخل به جرفی هم گفتم جلو در وایسه تا بیام اونم بچم انقدر حرف گوش کن بود که تا خود اتاق بام اومد پدرسگ.
وجدان : به دیانا خانم. سلام وجی خوبی خوش می گذره ؟ آری بابا خیلی وجی آدرین خوبه باو همش با اونم شِت وجدان ها هم وجدان هایه قدیم یکم حیا داشتن والا . خوب بابا چقدر زر میزنی دیانا اومد بگم آیا فکر می کنی پدر جرفی آدم بوده ! وا این چه حرفیه معلومه دیگه سگ بوده . افرین شاسگول زدی به هدف پس دیگه خواستی به جرفی فوش بدی دقت کن مردم بیکار نیستن که بای .
یعنی یکم از شعور شخصیت این وجدان رو اگه پت مت داشتن وضعیتشون اون نبود والا . وجدان چاکردیانا خانم . تو مگه نرفته بود ملعون اه راست می گی بای ب×و×س به ملاج پوکت .
هوف اگه بخوام با این وجدان حرف بزنم کل روزم میره باو رفتم تو کمدم یا ساحلی خوشگل و داشتم یه شالم برداشتم آزاد رو سرم گذاشتم ارپادم هم برداشتم یه صندل سفید هم که بندی بود مدل یونان قدیم ور داشتم رو تخت نشستم شروع کردم بند هاشو مدل ضربدری دور ساق پام بستن بعدشم با جرفی عزیزم رفتیم بیرون به بچه ها هم گفتم دارم با جرفی میرم دریا نگران نشن اونم با یه عظت زیاد بادمجون بم افت نداره راهیم کردن اصلا عشق محبت اینا بهم بندری میرقصه جون شما باور کنید