صبح با صدا هایی که میومد و فشاری که به کلیه هایه نازنیم میومد چشامو باز کردم که دیدم بچه ها با خنده دارن سلفی می گیرن یکم نگاشون کردم یهو این حرف اومد تو سرم که میگن شبا جنگل جن داره نکنه رفته تو اینا که اینجوریچِت میزنن شروع کردم آیت الکرسی خوندن هی فوت می کردم طرفشون که یه فشاری به شکم نازنیم وارد شد سریع اومدم پاشم که دیدم نمیشه یه نگاه کردم به عامل مزاحم که بر گام ریخت من تو بغل این یالغوز میمون چی کارمی کنم آدرین خر پاشو یالغوز گوریل گودزیلا میمون امازونی خر الاغ همین جوری داشتم آبادش می کردم که لا یکی از چشماشو باز کرد اه ساکت دیگه مغزم خورد اون از دیشب که انقدر لگد مشت زدی آخر مجبور شدم بغلت کنم منهدم کنم اینم از الان که هی ور ور می کنی بگیر بکل دیگه نکنه جات بده هان هم خجالت کشیدم هم ناراحت شدم یه نگاه کردم نمی دونم تو نگام چی دید ه ولم کرد با ول کردنم سریع رفتم بیرون جایی برايه تخیله پیدا کنم ای دیانا خدا بگم چی بشی دخترا آخه نونت کم بود آبت کم بود جنگل اومدنت چی بود الان کجا برم واسه تخلیه همین جوری غر میزدم راه میرفتم که یه جا خوب برا تخلیه پیدا کردم بعد از انجام کارم و شستن خودم با آفتابه آب که تو راه به گفته آرسام خریدیم چقدر بهش خندیدیم ولی دمش گرم خیلی بدرد بخوره دستمو شستم اومدم راه بیفتم که یا جعفر تقی اینجا کجاست یا همه امام زاده ها دستم به تمبون نازنینتون وجدان شاید کش نداشت میوفته که اه راست می گی ها قبلش دقت می کنم بدبخت شدم من که گم شدم همش زیر سر این آدرین خره حالا من چه جوری راهو پیدا کنم هیچی هم که ندارم به جز یه نگاه به دستم یه نگاه به آفتابه یه نگاه به آسمون کردم اه آخه خدا جون نکردم این دیگه چه جورشه الان با این وضع و آفتابه چه جوری راهو پیدا کنم نه خودت بگو شروع کردم راه رفتن که
آدرین یه سه ساعتی هست از دیانا خبر نشد الان همه راه افتادیم دنبالش واقعا از برخورد صبحم باهاش خیلی بدم اومد چون اون دیشب خیلی آروم خوابیده بود و من خودم بغلش کردم نمی دونم چرا ولی دیشب خیلی بعش فکر کردم و فهمیدم این دختره سرتق بد خودشو داره تو قلبم جا گیر می کنه ولی غرور لعنتیم اجازه نداد که بهش بگم و به جاش اونجوری باهاش صحبت کردم و ناراحتش کردم با صدایه داد یه دختر که عجیب این روزا واسم ترانه شده بود راه افتادم
دیانا __ یه پسر خر مزاحم شد الاغ اومده می گه کجا خانومی میخوای برسونم یه نگاه کردم آخه الاغ شفتالو کسی که اینو می گه ماشینی موتوری خری چیزی داره تو موفلک که چیزی نداری با عمت می خوای منو برسونی خندید نوچ خانومی تو قبول کن من میدونم چه جوری به اون بالا بالا ها برسونمت خوشگلم این گاو چی گفت شیطونه می گه با این آفتابه چنان بزنم تو سرش که مرغ هایه آسمون براش هفت رنگ برینن وجدان شیطونه راست می گه پس رفتم جلو چنان با آفتابه زدم تو سرش که آفتابه داغون شد داشتم به آفتابه عزیزم نگاه می کردم که این ی×ا×ب×و یهو رم کرد منو محکم کوبند به درخت من شروع کردم جیغ زدن از این ورم هی این پسره رو با مشت میزدم که یهو ازم جدا شد بلی ما گدرتمندیم ما با جورابمان بر دهن آمریکا میزنیم ما با شورتمان بر دهن اسرائیل می کوبانیم ما با وجدان خفه شو دختره بیشعور آبرومون رو بردی الاغ یه نگاه به دور ورم کردم دیدم آدرین پسره رو داره اش می کنه این اینجا چی کار می کنه چقدر دلم براش تنگ شده بود خدایا دمت گرم که اینو فرستادی داشتم نگاش می کردم که پسره بعد از کتک فراوون فرار کرد اونم اومد جلو من یه سیلی زد در گوشم اشکم در اومد پسر خر چرا میزنی مگه من چی کار کردم با عصبانیت گفت دختره ه*ر*ز*ه تو داری چه غلطی می کنی هان صبح که تو بغل من هی خودتو به آب آتیش میزدی حالا آومدی اینجا نخ میدی به پسره اشغال اره خیلی دلم شکست خیلی اما نمی دونم چرا دلم نمی خواست اون ناراحت شه که با صدایه آروم واشاره به آفتابه گفتم اومدم یه جایی رو پیدا کنم واسه شاشیدن که گم شدم یا آن فهمیدم چه گاف بزرگی دادم ولی نتونستم کاری کنم چون اشکم هم اومده بود ادامه دادم که گم شدم و اون پسره مزاحمم شد اومدم از کنارش رد شم که محکم کشیدم و بغلم کرد که صدایه عر زدن منم به اوج خود رسید
__آدرین وقتی دیدم اون پسره دیانای منو چسبونده به درخت انقدر بهش نزدیکه بدون توجه به دیانا شروع کردم به زدن اون ع×و×ض×ی تا جون داشتم زدم آخرم فرار کرد خیلی عصبی بودم اومدم یه سیلی محکم به دیانا زدم که جاش سریع قرمز شد کارام دست خودم نبود خیلی بهش فوش بدی دادم که قلب خودم هزار تیکه شد ولی اون وقتی توضیح داد مونده بودم بخندم یا به خاطر کارم گریه کنم آخه دختر یکم آدم باش دیگه رفتم بشاشم دیگه چه صیغه ایه آخه وقتی اشک هاشو دیدم به غلط کردن افتادم انگار قلبم نمی زد من چرا به گل خودم که میدونم پاکه همچون حرفی زدم چه طوری دلم اومد بزنمش داشت میرفت که تحمل نکردم دستشو گرفتم محکم کشیدم که افتاد بغلم محکم بغلش کردم که شروع کرد بلند بلند گریه کردن ولی من لبریز از یه حس خاص شدم از اینکه از خودم به خودم پناه آورده بود و محکم بغلم کرده گریه می کنه از خودم جداش کردم اشکاشو پاک کردم که دیدم بازم گریه می کنه با اخم گفتم دیگه نبینم گریه کنی ها بعد یه نگاه به جایه سیلی که زدم کردم جایه انگشتام مونده بود گوشه لبش هم پاره شده بود نمی دونم چی شد که لبم گذاشت جایی که از لبش خون اومده بود بوسیدمش این کارمو با کامل بوسیدن لبش تکمیل کردم وقتی دیدم نفسش کم شده ازش جدا شدم جایه سیلی مو بوسیدم یه نگاه کردم تو چشاش که دیدم برا اولین بار این دختر پرو کم آورده خجالت کشیده وقتی لبش گاز گرفت بهش گفتم نکنه که اونم دیگه نکرد دوباره بوسش کردم وقتی اومد جدا شم دستاشو پشت گردنم حلقه کرد و اونم بوسیدم منو غرق تو شیرینی لب*اش کرد بعد از اینکه نفس کم آوردیم از هم جدا شدیم اشکاشو که دیگه بند اومده بود رو پاک کردم و ازش معذرت خواهی کردم اونم سرشو انداخت پایین