. . .

متروکه دلنوشته گمشده‌جان | فاطمه‌قاسمی(چهرزاد)

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
به نام خداوندی که، عشقی گمشده را، در دلم نهاد!
نام اثر: گمشده جان
نویسنده:فاطمه‌قاسمی(چهرزاد)
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
گمشده جان!
مروری کن به خاطره‌ای کهنه،که وادارات می‌دارد به تنهایی!
زمزمه کن، حرف‌ به حرف نامه‌هایم را، شاید مرا شبی به یاد آری!
نگاهم کن که آماده‌ام، اظهار کنم به پشیمانی!
آماده‌ام بگویم، نمی‌شود، نمی‌توانم. تو چون ذره‌ای از این جانی!
آماده‌ام ‌بگویم، که کیفر توبه‌ام را دادم!
تو از این گرگ عاشق چه می‌دانی؟!
رانده از تمام هم نوعان، مهر خیـ*ـانت میان پیشانی!
نگاهم کن و بگو،گمشده جان، مرا به یاد، داری؟!
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 11 users

Cheherzad

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
3516
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-30
آخرین بازدید
موضوعات
11
نوشته‌ها
117
پسندها
761
امتیازها
163
محل سکونت
جای در جوار امید

  • #11
گمشده‌جان!
فقط تو حکایت نوشته‌هایم را می‌دانی؛ و همه چه بی‌رحمانه می‌گویند تکراری است. آری تکرار نبودنت؛ و دردهای تکراری من، نوشته‌های پوچی می‌سازد؛ که در باور هیچ کس نمی‌گنجد!
***
گمشده‌جان!
ضمیرتمام نوشته‌هایم، چون توشدی، تمام فعل‌های جمله‌ام نیست شد.
 
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 11 users

Cheherzad

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
3516
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-30
آخرین بازدید
موضوعات
11
نوشته‌ها
117
پسندها
761
امتیازها
163
محل سکونت
جای در جوار امید

  • #12
گمشده‌جان!
چگونه این لحظات پرتلاطم را تاب بیاورم، هنگامی که نمی‌دانم آوازه‌ی صدایت، در گوش کدام جهان پیچیده؟!
و برق چشمانت، دل چه کس را فروغ بخشیده؟!
چگونه آرام بگیرم و به انتظار بنشینم، هنگامی که نمی‌دانم قلم در دستت، به شوق نوای که، به رقص در می‌آید؟!
چگونه می‌توانم سربه بالین بگذارم، هنگامی که نمی‌دانم مژگانت که درهم تنیده می‌شود، رویای که پشت پلکانت نقش می‌بندد؟!
آری گمشده‌جان، دلدادگیم به تو، دل آشوبه‌ای شیرین است!
 
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 12 users

Cheherzad

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
3516
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-30
آخرین بازدید
موضوعات
11
نوشته‌ها
117
پسندها
761
امتیازها
163
محل سکونت
جای در جوار امید

  • #13
گمشده‌جان!
حرف‌هایم زیاد است؛ امّا بر دهانم مهر سکوت زده‌اند و برگردن احساسم، طناب دار آویخته‌اند؛ تا از تو چیزی بر زبان جاری نسازم!
گویا از تو گفتن، جرمی نابخشودنی‌ است که این چنین زنجیره‌هارا بردستانم بسته‌اند و بردهانم قیر داغ ریخته‌اند تا مبدا دیگر از تو شعری عاشقانه بنویسم و یا در وداع با آفتاب مهر از دل و جان آواز غم سر دهم.
گمشده‌جان، عدل جناب‌قاضی کجاست؟
این چه حکمی است که داد به دل عاشق من؟
من فقط در دلم تو را داشتم. او چه کرد با این دل ویران من؟!
 
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 12 users

Cheherzad

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
3516
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-30
آخرین بازدید
موضوعات
11
نوشته‌ها
117
پسندها
761
امتیازها
163
محل سکونت
جای در جوار امید

  • #14
گمشده‌جان!
مادرم می‌گفت شاید دلیل این‌که تمام روزهای سال چشم‌هایم به در خیره می‌شود؛ عظمت خواسته‌ای است؛ که بر بال مرغ آمین نوشته‌ام!
مرغ آمین بیا که من امروز دلم، دل‌خوشی‌های کوچک می‌خواهد!
مثلاً...
مثلاً دیدن او!
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 4 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
3
بازدیدها
154
پاسخ‌ها
26
بازدیدها
337

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین