دلنوشته: غروب مهتاب
نویسنده: میناجرجندی
ژانر: تراژدی
خلاصه:
در تاریکترین گوشههای روحم، کوهی فرو ریخته است و من تنها بازماندهی ویرانهای هستم که هیچ نقشهای برایش وجود ندارد.
اینجا قلبی نفس میکشد که مدتهاست مرده و در هر تپش، رازِ یک فقدانِ ابدی را زمزمه میکند.
چه کسی میداند پشت این سکوتِ عمیق، چه آشوبی نهفته است؟ و چه کسی میتواند ردِ پای آن گرمای از دست رفته را در سرمایِ بیکرانِ این هستیِ از هم پاشیده بیابد؟
نویسنده: میناجرجندی
ژانر: تراژدی
خلاصه:
در تاریکترین گوشههای روحم، کوهی فرو ریخته است و من تنها بازماندهی ویرانهای هستم که هیچ نقشهای برایش وجود ندارد.
اینجا قلبی نفس میکشد که مدتهاست مرده و در هر تپش، رازِ یک فقدانِ ابدی را زمزمه میکند.
چه کسی میداند پشت این سکوتِ عمیق، چه آشوبی نهفته است؟ و چه کسی میتواند ردِ پای آن گرمای از دست رفته را در سرمایِ بیکرانِ این هستیِ از هم پاشیده بیابد؟