. . .

انتشاریافته دلنوشته افكار چراغاني | Rigina

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
رده سنی
  1. نوجوانان
  2. جوانان
ژانر اثر
  1. اجتماعی
  2. تراژدی
سطح اثر ادبی
برنزی
اثر اختصاصی
نه، این اثر در جاهای دیگر نیز منتشر شده است.

afkar_(1)_md0n.png


"به نام چاشني بخش زبان‌ها"

نام: افكار چراغاني
دلنويس: ر. دوست حسيني
ژانر: اجتماعي _ تراژدي

مقدمه:

همه‌چیز از يک‌جرقه آغاز مي‌شود.

افكار و احساسات خوب، مثل يک ميدان‌ مغناطيسي مي‌‌‌ماندكه هرچه

دورتر شوي، جاذبه آن هم زيادخواهد‌ شد.اگر قلب مهربانت را از حصار

زنجيرهاي غم،كينه و دشمني‌، آزادكني؛ با چشمانِ خودت نظاره‌گر

رهاشدن فرشته‌ي درونت خواهي‌ شد.​

استارت: 1400/10/7
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 25 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #21
تيک تاک ساعت، مرا از گرداب خيال بيرون می‌كشد.
ملودی‌اش می‌گوید: - ثانيه‌های اين مسابقه
رو به اتمام است و تو هنوز از خط فرجام فاصله داری،
كفش‌هايم را عوض می‌كنم، همانی كه
میلیون‌ها بهایش دادم؛ اما من‌ را به رسن سرخ نزدیک كرد.
آری!
اين است رسم بردن، در اين مصافی كه
تو درحال دويدنی... .​

رسن: طناب
مصاف:نبرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 21 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #22
با مرور خاطرات تلخ گذشته، خودتان را پير می‌كنيد.
پس، اجازه ندهيد!
با بازگو‌ كردن آن اتفاقات به ديگران، تنها خودتان خُرد می‌شويد.
پس، اجازه ندهيد!
با چشيدن آلوچه عيونت و پرواز كردنِ ذهنتان به گذشته،
تنها نور‌های سفيد و زردِ تونل را خوشحال می‌كنيد كه نبرد را برده‌است.
پس، اجازه ندهيد!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 21 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #23
بيايين، كلبه‌ی چوبی افكارتان را چراغانی كنید... .
بگذاريد، وقتی قصد رفتن به آن‌جا را دارين،
بتوانيد زیبایی‌هایی كه پنهان شده‌ بودند؛ ببينيد.
بگذاريد، امواج دريای افكارتان، راهشان را به مقصد اصلی ادامه دهند.
پس...
مُشوش افكارتان را پاک‌كنيد كه برترين‌كار همين‌ است!​

مشوش: آشفتگی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 21 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #24
دنيا در پشت طلق رنگی عينک، مثل سرابی از طعم‌ها.
دوست داری مزه‌ چش كنی؛ عصارشان را زير دندان‌هايت محفوظ كنی و آن زمان كه نجات‌ بخش افكار خاكستری‌ات در اثر پالت‌های ميوه به جلوی
نوک انگشتانت می‌ريزند؛ پرده‌ی تاتر چند دقيقه‌ای تمام شده است و به خيابان ماهيت ايستاده‌ای.
وسط خط‌های سفيدی كه هيچ پرنده‌ای رد نمی‌شود. وقتی قفل سجن دلت باز می‌شود كه از سرزمين فيلم، متعابد شده‌ باشی‌.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 21 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #25
ردپاهایی كه نقش بستن بر روی زمين،
گاهی از فرار، فاصله‌شان بيشتر و گاهی از آرامش، باهم دوست‌‌ترند.
كافی است غنچه مورفينت را در دلت تزريق كنی.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 21 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #26
چه كسی، خبر دارد از فردايش؟
چه كسی، از غنچه‌ای خبر دارد كه کی تصميم به پيوستن به اين جهان دارد؟
چه كسی، از گذشته‌اش خبر داشت، كه خار گل چگونه رفته رفته درون قلبش فرو رفت؟
همچون دستانی كه نوازش‌گر گل‌كاكتوس است؛كه ناگه...
دستانت، قلبت را در آغوش كشد!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 21 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #27
به او گفتم: - آن بالا چه گونه‌است؟
گفت: - دلنشين‌ است.
گفتم: - قصد آمدن به زمين را نداری؟
سال‌هاست كه دستان نورانی‌ات را بر روی رُخش نكشيدی... .
گفت: - می‌آیم؛ ولی نمی‌دانم کی...
شايد آمدنم، به‌ پايين آمدن نهال‌هايت در خيالات باشد... .​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • جذاب
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 21 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #28
آسمان‌ كوير، اين جان بي‌روح و مهتابی‌ام كه مدام
با مشتِ گل‌آلود پيغام‌های آتشينش، قلب ‎‌حصار شده‌ی
اسارتگاهم را، تحت اراده‌ی خود می‌گيرد.
با اكراه، دستان يخ‌ زده‌ام را پيش می‌برم،
با وجود تفاوت خيسی‌اش؛ اما اين همان نور بود!
گرم و روشن، همچون كرم شبتاب، پيله‌اش را حايل پنجه‌هايم كرد.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • جذاب
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 21 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #29
دخترک به زمين افتاد.
مادرش خطاب به زمين گفت: - بی‌خاصيت!
رنگ غم، دخترک را در برگرفت... .
به زمين ب×و×س×ه زد و گفت: - با تو نبود!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • جذاب
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 21 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #30
گاهی اوقات ديدن دريا، آتش حسادت را درونم فوران می‌كند.
يک گوشِ شنوا، كه به حرف‌های همه‌ی دنيا گوش می‌سپارد؛ اما در سكوت!
و يک نجوایی كه، آرام بخش‌تر از هر قرصی است.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 21 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین