دلنوشته: حرمان
نویسنده: میناجرجندی
ژانر: تراژدی
مقدمه:
در آینهها مینگرم تا بیابم معمای افکار گره خوردهام را.
زمزمهای در گوشم میگوید:
_ او همان است... .
با خود تکرار خواهم کرد (او کیست؟)
پاسخ میدهد:
_ کسی که رهایت نکرد، او همان است که به هنگامِ آن جنایت وحشیانه پا به پا همراهت بود.
به ناگه آن زندانی آشنا در جایی از وجودم جواب سوالم را نجواکنان میگوید:
_ تینار.
پ.ن.پ: تینار یعنی تَن تو یاری نداره،
یا اینکه تنها یار تو خودتی و تَن خودت!
معنای دیگر تینار: تنها یا تنهایی.