انتشاریافته دلنوشته افكار چراغاني | Rigina

"به نام چاشني بخش زبان‌ها"

نام: افكار چراغاني
دلنويس: ر. دوست حسيني
ژانر: اجتماعي _ تراژدي

مقدمه:

همه‌چیز از يک‌جرقه آغاز مي‌شود.

افكار و احساسات خوب، مثل يک ميدان‌ مغناطيسي مي‌‌‌ماندكه هرچه

دورتر شوي، جاذبه آن هم زيادخواهد‌ شد.اگر قلب مهربانت را از حصار

زنجيرهاي غم،كينه و دشمني‌، آزادكني؛ با چشمانِ خودت نظاره‌گر

رهاشدن فرشته‌ي درونت خواهي‌ شد.​

استارت: 1400/10/7

 

[Rigina]

لبخند می‌زنم و می‌گذرم،
چون با لبخند، قلبم آرام می‌گيرد و دردها را فراموش می‌كنم.
هر روز تعداد، قناری‌های زندگیم را زياد می‌كنم،
تا صدای گريه‌های گوشم را پاک كنند.
گام‌هايم را آن‌قدر استوار می‌كنم،
تا اصطكاک راه، خودش عقب‌ نشينی كند.​

 

[Rigina]

«شلپ شلپِ» باران صورتم را مقصد قرار می‌دهد و تا نوک انگشتان شصتم، می‌لغزد.
مرا فرا می‌خواند، به سمتم بيا!
راهی كه گم كردی؛ راهنمايش دست من‌ است،
دنبالم بيا! قطراتم را بشمار و با همان تعداد، به خانه‌ات برگرد.
نامم را به خاطر داشته باش!​

 

[Rigina]

پايانی برای افكارمان نيست... .
رُقعه نوشته شده، هر شب منتظر گام‌های حازم توست،
نه من؛ می‌توانم تو را از ميان ابرهای سياه، بيرون بكشم و نه می‌توانم ميعاد بی‌جهت دَهَم،
زين نمط، فانوس رنگیت، گذرگاه كدری‌های ذهنت شود و روشنی بخش رخسار محزونت.​

---

رقعه: نامه
ميعاد:قول
زين نمط: به اين ترتيب
دلنوشتمو اينجا به اتمام ميرسونم و خيلي ممنونم از مهربونايي كه تا اينجا همراهيم كردن با وقتي كه گذاشتن
پايان: 1401/1/8
ساعت: 17:35

 

[مدیر تایپ]

عرض سلام و خسته نباشیدی ویژه خدمت شما نویسنده‌ی عزیز!
بدین وسیله پایان تایپ اثر شما را اعلام می‌‌دارم. با آرزوی موفقیت روز افزون!

|مدیریت کتابدونی|​