. . .

اجتماعی

  1. ARA.O.O

    تمام شده مجموعه شعر بطن خفقان | آرا (هستی همتی)

    نام مجموعه شعر: بطن خفقان شاعر: آرا (هستی همتی) ژانر: تراژدی، اجتماعی قالب: سپید *مقدمه می‌‌پیچد صدای ازدحام بر گوشش و نگاهش خیره به افق طلایی خورشید. زمزمه گویان به زیر لب می‌‌دوید به سوی حوض آبی و دست می‌‌کشید بر زلالی آبش. گاهی ماهی همدم زبان بستگی‌‌هایش بود! خواندن‌‌هایی که بوی پا بر سن...
  2. worning.f

    متروکه رمان من عاشق توام | الی حسینی

    اسم رمان: من عاشق توام نویسنده: الی حسینی ژانر: عاشقانه، اجتماعی، معمایی، طنز ناظر: @ARI_SAN خلاصه: جز خلوت عشق نیست درمان رنج باریک اندهان را یا دیدن دوست یا هوایش دیگر چه کند کسی جهان را تا دیدن دوست در خیالش می‌دار تو در سجود جان را پیشش چو چراغپایه می‌ایست چون فرصت‌هاست مر مهان را...
  3. متروکه داستان نجوای خون | محمد امین سیاهپوشان

    نام اثر : نجوای خون نویسنده : محمد امین سیاهپوشان ژانر : ماورایی ، کمی ترسناک مقدمه : این داستان درس هایی می آموزد برای زندگی واقعی ، آموزشی که به ما یاد می دهد هرگز ظلم پایدار نیست و انسان های ظالم به جای نخواهند رسید و سرانجامشان جز تباهی هیچ چیزی نیست . خلاصه : دخترها از ج×ن×س×ی لطیف از...
  4. ARA.O.O

    انتشاریافته دلنوشته آماس مغز | آرا (هستی همتی)

    نام دلنوشته: آماس مغز دل نویس: آرا (هستی همتی) ژانر: تراژدی، اجتماعی *مقدمه: پیچش لغات می‌‌زنند زنگ شاید جایی در اعماق روح، خدشه‌‌ها می‌‌زنند سنگ! آشوب حالی در پس مفاهیم جملات اسیرند؛ جانِ در بندم جز رهایی نمی‌‌طلبد! ادراک این‌‌جا معنا ندارد خواستن‌‌ها به نخواستن‌‌ها نزدیک‌اند این‌‌جا همه به...
  5. آلباتروس

    متروکه ...

    ...
  6. متروکه مجموعه شعر اگر... | راضیه دستانی

    نام شعر: اگر... نام شاعر: راضیه دستانی ژانر: عاشقانه قالب: متغیر مقدمه: کافیست عاشق شوی هر چیزی برایش می‌شوی
  7. arsin

    روان شناسی روانشناسی اجتماعی چیست؟

    روانشناسی اجتماعی (Social Psychology) یکی از شاخه‌های دانش روانشناسی است که به بررسی رفتارهای اجتماعی مردم می‌پردازد. نخستین مطالعات و توجه به حوزه رفتار اجتماعی و روانشناسی اجتماعی را متعلق به فارابی می‌دانند. فارابی در کتابهای انگلیسی به نام الفارابی و گاه به نام الفارابیوس (تلفظی که در زبان...
  8. at♧er

    متروکه مجموعه شعر زمستون پشت شیشه | sani.v.n

    نام شعر:زمستون پشت شیشه نام شاعر: sani.v.n ژانر:عاشقانه قالب :غزل مقدمه: زمستون،بابرف وبارون پشت شیشه جان من،تو می آیی من منتظر هستم همیشه
  9. ARA.O.O

    متروکه داستان فراسوی وهم | آرا (هستی همتی)

    نام داستان: فراسوی وهم نویسنده: آرا (هستی همتی) ژانر: تخیلی، معمایی، اجتماعی خلاصه: شروعش از زمانی بود که انعکاس من در آینه، وقتی که برایش ادایی درآوردم، ثابت ماند و پوزخندی زده، عقب رفت و محو شد! مات ماندم. تمام قوانین فیزیکی با این حرکت نفی نمی‌‌شدند؟ ترسناک نبود؟ پس از آن، او دیگر هیچ‌‌وقت...
  10. مبینای پاییز🍁🍁

    متروکه داستان زنی از جنس احساس | مبینا عباسی

    نام نویسنده: مبینا عباسی نام داستان:زنی از جنس احساس ژانر: تراژدی، اجتماعی، عاشقانه خلاصه: تمام روز را اشک ریخت!تمام روز! پشت فرمون ماشین سرشو گذاشت و گریه کرد بدون اینکه عابری به او توجهی کند... لحظه ای نخواست حتی جواب تلفن های اورا بدهد و فقط ل*ع*ن*ت میکرد! کسی را که روزی عاشقانه دوستش...
  11. 86AsraGolsa

    متروکه رمان آسمان بنفش | asra

    نام رمان : آسمان بنفش نام نویسنده :Asra ژانر : اجتماعی ، طنز ، عاشقانه ناظر: @Zahravn خلاصه :سها به سبب شغل پدرش مدتی را ماموریت رفتند و این موضوع باعث شده است او مدتی از دوستانش دور باشد . پس از بازگشت او رفاقت شدیدی بین سها و ساناز و همتا صورت می گیرید .
  12. مبینای پاییز🍁🍁

    متروکه دلنوشته کودکان کار | مبینا عباسی

    نام نویسنده: مبینا عباسی نام دلنوشته: کودکان کار! ژانر: اجتماعی، تراژدی مقدمه: کاش در پشت تمام لبخند هایت می توانستم یک رگه ای از شادی را پیدا کنم! عزیزم! چه بگویم که در این روزگار جایگاه تو شده سخت ترین جای در این دنیا... حق تو نیست مهربانم...حق تو نیست
  13. مبینای پاییز🍁🍁

    تمام شده دلنوشته در چنگال پلیدی ها | مبینا عباسی

    نام دلنوشته: در چنگال پلیدی ها ژانر: اجتماعی، تراژدی نام نویسنده: مبینا عباسی مقدمه: از اوج تاریکی برایت یک شعله پنهان آورده ام! از خود تاریکی من برایت نور شده ام! تو چرا تن به اجباری میدهی که نامش را دروغ می نامند!
  14. متروکه رمان دریای تنها | نیلا

    نام رمان: دریای تنها نویسنده: نیلا ژانر: اجتماعی ناظر: @ARI_SAN داستان دربارهیدختری به نام دریاست که وقتی پونزده سال داشت عاشق یه پسر میشه؛ درحالی که خانواده‌هاشون مخالفن و تصمیم می‌گیرن باهم فرار کنن...
  15. FENRIR𓃦

    متروکه رمان ماتریوشکا | laluosh

    نام رمان: ماتریوشکا نام نویسنده:laluosh ژانر:ماجراجویی ، عاشقانه، علمی-تخیلی، اجتماعی، روانشناختی خلاصه: زمانی که روح در بدن جنین قرار می‌گیرد او به صورت نوزاد پا به عرصه مادی می‌گذارد، با خواست عرش الهی دو روح از بهشتیان جهت هدایت وی انتخاب می‌گردند، روح رهنمایی که ما با آن آشنایی داشته‌ایم...
  16. متروکه رمان اجبار عاشقانه | hadis m

    نام رمان: اجبار عاشقانه نویسنده:hadis m ژانر:عاشقانه، طنز ناظر: @Laluosh خلاصه:یکتا دختر فقیری که باباش توقمار میبازه وطلبکارا یکتا رو به جای طلب میبرن و میفروشن به رئیس خلافکارا تا به عقدش در بیاد اما دقیقا همون روز قراره پسر ارباب که همه از جذبه وغرورش میگن با دختره ارباب ده بالا ازدواج کنه...
  17. mahru

    متروکه رمان ثانیه هایی که بی تو گذشت | mahru

    به نام نام اعظمش« بسم الله الرحمن الرحیم» نام رمان: ثانیه‌هایی که بی تو گذشت ژانر: عاشقانه نویسنده: mahru ناظر: @Laluosh مقدمه: بیشتر ما، آدم های دقیقه نودیم! قدر خوبی کسی که عاشقمون بود رو وقتی می فهمیم که چمدان به دست میره، دقیقه نود یاد کارهایی که می تونستیم بکنیم و نکردیم می افتیم، دقیقه...
  18. ~Romaysa_paX~

    متروکه دلنوشته خبرت هست؟! |رمیصا.پکس

    (به نام خدا) نام دلنوشته: خبرت هست؟! به قلم: رُمَیصا.پَکس ژانر:عاشقانه، تراژدی، اجتماعی مقدمه: خبرت هست دلم مرده در این فاصله‌ها؟ یا که مشغول به یار دگری؟ خبرت هست خون ز چشمم جاریست؟ یا که غرق دیدگان دگری؟ خبرت هست که این پیکره از هیچ پراست؟ تو بردی با خودت قلب مرا، این هم صید دگری! خبرت...
  19. انتشاریافته داستان یک ذکر یا حسین | محمد امین سیاه‌پوشان

    نام داستان: یک ذکر یا حسین نام نویسنده: محمد امین سیاه‌پوشان ژانر : مذهبی مقدمه: حسین کشتی و راه نجات تمام بشریت است؛ حسین طناب بلند و گسسته‌ای به روی زمین است که سر دیگر طناب را می‌توان در سما یافت! خلاصه: رسول مقدمی، معروف به رسول پایه، خلافکار محله‌ای هست که یه اتفاق باعث توبه و سر به...
  20. DINO

    متروکه رمان دایره مرگ | تیام قربانی

    نام رمان: دایره مرگ ژانر: عاشقانه، طنز، معمایی، تخیلی، تراژدی، فانتزی نویسنده: تیام قربانی خلاصه رمان: آیرال؛ که همیشه از دنیا فارغ بود و اون رو به اسم دختر دیوانه می‌شناختن، شبی ناگهانی ناپدید میشه آیرال به درخواست پدر بزرگش میره شمال به کلبه قدیمی که پدر بزرگش آدرس داده، و اما همون شب آیرال...
بالا پایین