. . .

متروکه رمان آسمان بنفش | asra

تالار تایپ رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. اجتماعی
نام رمان : آسمان بنفش
نام نویسنده :Asra
ژانر : اجتماعی ، طنز ، عاشقانه
ناظر: @Zahravn
خلاصه :سها به سبب شغل پدرش مدتی را ماموریت رفتند و این موضوع باعث شده است او مدتی از دوستانش دور باشد . پس از بازگشت او رفاقت شدیدی بین سها و ساناز و همتا صورت می گیرید .
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • جذاب
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #2
wtjs_73gk_2.png

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن رمانیک را برای انتشار رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان

اگر سوالی دارید میتوانید بعد از خواندن قوانین زیر سوالتون رو مطرح کنید.
قوانین پرسش سوال ها

قبل از درخواست جلد، قوانین زیر را مطالعه کنید.
قوانین درخواست جلد

برای درخواست نقد، با توجه به قوانین در تاپیک زیر اعلام آمادگی کنید.
درخواست منتقد برای رمان

بعد از اتمام رمان، میتوانید درخواست ویراستار دهید.
درخواست ویراستار

جهت درخواست صوتی شدن آثار خود می‌‌توانید در تالار مربوطه، درخواست دهید.
درخواست صوتی شدن رمان

و پس از پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.
تاپیک اعلام پایان رمان

|کادر مدیریت رمانیک|
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

86AsraGolsa

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1348
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-11
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
5
پسندها
18
امتیازها
43

  • #3
مقدمه :
خفگی مال دریا نیست .
یا مال اتاق گاز گرفته .
مال کلمه هاس...
خیلی از ما لا به لای کلمات و جملات ناگفته خفه شدیم .......
 
  • جذاب
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

86AsraGolsa

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1348
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-11
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
5
پسندها
18
امتیازها
43

  • #4
پارت اول

نگاهم همچنان به جاده بود . کلاه هودی ام را دوباره روی سرم انداختم. نگاهم قفل تابلوی سبز رنگ شد .

پانزده کیلومتر تا تهران ...
سعی در حفظ هوشیاری داشتم تا حداقل در این لحظات آخر چشمانم بسته نشود . گوش سپردم به نجوای آرام زیر گوشم . لبخندی روی لبان گوشتی‌ام نقش بست . هدفون بنفش را با یک دست روی گوشم قرار دادم و به یکی از اهنگ های مورد علاقه ام گوش سپردم.


کل شهر هر جا میرم باهام میان
کل شهر میبینی که کل بام خوبن
کل شهر که میرن برنامه جورن
اگه کل شهر رو ما قفل شده امروز
چون این مثلث بدتر از برموداس
( کل شهر . اکتاو )


با صدای مامان چشمانم را باز کردم .
_ پاشو دیگه خجالت بکش . همه‌ی این چمدون ها رو بابات باید ببره ؟
با بی خیالی بی آنکه جوابش را بدهم موهایم را زیر هودی ام پنهان کردم . کتونی های سیاه رنگم را پا کردم و مادرم را پس زدم . ماشین را دور زدم و به سمت پدر رفتم . تازه توانستم محیط اطراف را ببینم . چقدر دلم برای این فضا تنگ شده بود . درخت های کاج و بلوط به طور منظم در اطراف بلوک ها احاطه شده بود . نگاهم را بالا دادم ، آسمان سرمه ای شده بود و به غیر ماه سفید تابان که کامل بود چیز دیگری دیده نمی شد . هیچ ابری نبود، هیچ ستاره ای نبود . هیچی ...
_ سها اینها رو بگیر ببر بالا
نگاهم را از آسمان بدون ستاره گرفتم و به چشمان پدرم دوختم . اطراف را گذراندم و مامان را ندیدم .
_ مامان کو ؟
نگاهش را از س×ا×ک سیاه رنگ گرفت و به من زل زد . در حالی که زیپ س×ا×ک را می بست آن‌را به دست من داد و گفت :
_ با هانا رفتن بالا . اینقدر آسمون رو دیدی حواست نبود . بیا بگیر اینو ببر بالا .
_ساک را گرفتم و غیر منتظره سوالی که پاسخش برایم خیلی مهم بود پرسیدم:
_ مدرسم چی میشه
با حرص چشمانش را که به رنگ سبز با رگه های عسلی بود گرفت و به من دوخت :
_ باز شروع کردی ؟ فردا جمعه اس ، شنبه ثبت نامت می کنم . حالا هم برو
با حرص دندان هایم را به هم ساییدم .
_ با چه لباسی برم ؟
خشمگین به سمتم برگشت .
_ از جلوی چشمام گم شو . سریع ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • جذاب
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

86AsraGolsa

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1348
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-11
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
5
پسندها
18
امتیازها
43

  • #5
پارت دوم

نفس عمیقم را فرو فرستادم ، روز از نو روزی از نو ؛ باز شروع شد . این زن و مرد انگار فقط به دنبال متلاطم کردن رویای من بودن . فقط همین ، آن از مادرم که فقط قصدش خورد کردن و شکستن غرورم است و این هم از پدر که فقط دنبال بهانه بود ، بهانه برای غر زدن و سرزنش کردن .
با کشیده شدن س×ا×ک نگاهم را به عقب برگرداندم . حامی با بی خیالی در حال جویدن آدامس دهانش بود که از مریوان تا اینجا در دهان بود . معلوم بود صحبت هایمان را نشنیده وگرنه حتما پدر را بخاطر گیر دادن هایش سرزنش می کرد .
_ هوی ! کجایی تو ؟ سه ساعته زل زدی بهم ، فهمیدم خوشگلم بابا
و بعد با صدای بلند خندید . با حرص با ناخن های کوتاهم پوست لبم را کندم . چقدر این بشر پرو بود ؛ لگدی به پایش زدم :
_ هه ! خوشگل ، برو بابا حالم بهم زدی.
_ من خوشگل نیستم بنفشک ها ؟ جان هانا راستشو بگو.
_ بنفشک عمته .
این را با داد گفتم . از ۸ سالگی که حامی فهمید رنگ مورد علاقه ام بنفش است این کلمه را همانند پتک روی سرم می کوبید .
_ چیز خوردم . داد نزن بابا . حالا راستشو بگو خوشگلم یا نه ؟
نگاهی به چهره اش کردم . از شوخی گذشته به معنای واقعی خوشگل و جذاب است . چشمان خمار سیاهی در حاله ی مژه هایش احاطه شده است ‌. صورت کشیده ایی دارد و دماغش باریک است . ابرو های پرپشتش چهره اش را خفن تر از قبل کرده است . قدش بلند است و به عنوان یک پسر ۱۷ ، ۱۸ ساله زیادی جذاب است .
حامی برادر بزرگم است و مانند اسمش همیشه حامی و ناجی من بوده و هست . دو سال از من بزرگتر است و با وجود اذیت ها و کرمو بودن هایش همیشه هوایم را داشته .
به جز حامی خواهر کوچکتری به نام هانا دارم که دو سال دارد . از نظر ظاهری هیچ شباهتی به من و حامی ندارد . دو چشم بادامی خیلی درشت دارد . خیلی یعنی خیلی ؛ رنگش سبز تیره بود و از پدرم به ارث برده است. پوست سفیدی دارد و لبانش گرد و قلوه ای و بسیار ریز است . شاید تنها ویژگی مشترک ما سه تا مو های فوق لختمان است . که مو های حامی مانند چشمانش مشکی و موهای هانا گندمی است .
_ باز که غرق شدی ! خوردی منو با اون چشات .یه نظر ازت خواستم تو که اینقدر چشم ورپریده نبودی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
231
بازدیدها
9K

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین