قلب کمند از تپش ایستاد، مادرش حرف زده بود! صدای مادرش دقیقا همانی بود که خیال میکرد.
آب دهانش را فرو فرستاد و قبل از اینکه بتواند حرفی بزند، تصویر مادرش پر کشید و رفت! دستی به یقهی تیشرت مشکیاش کشید و از روی تخت برخاست. همینکه با چشم خودش دیده بود مادرش حرف میزند، برایش کافی بود. با شنیدن صدای در، سرش را به عقب چرخاند و گفت:
- بله؟
در به آرامی باز شد و قامت ماه جبین در چارچوب در نقش بست. لبخندی نیمهجان بر روی لبهایش نشاند و گفت:
- با این زانوهات چرا این همه پله رو اومدی بالا قشنگم؟
ماه جبین دستی به روسری مشکیاش کشید و فضای اتاق را زیر نظر گرفت. آه پر از حسرتی از میان لبهای خشکیده ماه جبین بیرون آمد و ثانیهای بعد، روی تخت نشست.
کمند قید ایستادن را زد و بر روی تخت خوابید. سرش را بر روی پاهای ماه جبین گذاشت و به سقف چشم دوخت.
ماه جبین دستش را به داخل موهای کمند برد و آن ها را نوازش کرد. کمند آب دهانش را فرو فرستاد و آرام لب زد:
- ماه قشنگم؟
حرکت دست ماه جبین متوقف شد و آرام زمزمه کرد:
- جانم دردونه؟
کمند دستهایش را بر روی شکمش گذاشت و فارغ از هیاهوی بیرون از اتاق که خبر از اتمام چهل شب بدون مادر میداد، لب زد:
- از مامانم بگو ماه، از همون روزهایی که من به دنیا نیومده بودم!
ماه جبین دم عمیقی گرفت و نم چشمهایش را با گوشهی روسریاش پاک کرد. انگار همین دیروز بود که زهرایش در این خانه، به او گفته بود که از بچهدار شدن میترسد! زبانی بر روی لبش کشید و گفت:
- از بچهدار شدن میترسید، شرطش هم برای ازدواج با بابات همین بود که هیچ وقت اسم بچه رو نیاره. بابات هم که اینقدر مامانت رو دوست داشت، بدون چون و چرا حرفش رو قبول کرد. انگار همین دیروز بود که جواب آزمایش بارداریش مثبت شد. اومد پیش من و شروع کرد به گریه کردن، هرچی بهش گفتم مامان چیشده چرا گریه میکنی، هیچی نمیگفت! اینقدر گریه کرد که نزدیک بود از حال بره، به جون بابات قسمش دادم که حرف بزنه و اون دست از گریه کردن برداشت.
کمند آرام زمزمه کرد:
- چرا از بچهدار شدن میترسید؟
- شرایط مامانت عادی نبود، همیشه میترسید اگه بچهام مثل خودم نتونه بشنوه چی، اگه گریه کنه و صداش رو نشنوم چی، اگه بره مدرسه و همکلاسیهاش به خاطر من مسخرهاش کنن چی، اگه خاستگار براش بیاد و به خاطر من منصرف شه چی. کلی از این سوالها توی ذهنش میچرخید، حق هم داشت مادر. خودش کم از مادرشوهرش زخم زبون نخورده بود و نمیخواست تو هم اینها رو بچشی.