اسم رمان: نُقرهبال.
اسم نویسنده: آیسو.
ژانر: اجتماعی.جنایی(مافیایی).عاشقانه.
ناظر: @poone20
خلاصه: آیا به گور سوختهی کفن پیچیدهی اجدادشان که چگونه لختهی خون دیدمانشان را آغشته به خون کرده بود، مینگرند؟
بر فریادهایشان که بر بلندای آسمان اوج گرفت و از من مجنونی بیعشق ساخت؟!
جنونی که فقط یک دل قَرحآلود و عاشق او را میفهمید!
از آتشین رنگ موهایش پلی بافتم به بلندای صحرای و او را به بند اسارت خود گرفتار کردم!
بالهای پروازش را چیدم و دست و پاهایش را بریدم و روح او را از آن خود کردم هزاران چشم از حدقه در آوردم تا کهربای بینظیر نگاهش در نگاه کسی نیفتد.
و خونش را در جامی اِنهدامالود ریختم و نوشیدم و او حالا نمیتوانست خود را از من براند.
سرخی چشمانش، موهای از تیغ بُراندهاش،سردی نگاهش،صورت خونینش، از نتیجهی اثار وحشیانهام بود تنش را همچون نخی سرخرنگ به لابهلای تن خود گره زدم تا رنگ خونالودش ثابت کند که من در"خون سلطنت میکنم" و هرگز کسی هوس نکن که او را از من بقاپد و بادی بورزد تا مبادا نبودنش مرا به قعر جهنم بکشاند.
آیا خبر دارد؟! که در سرخیِ سفق، هیولای وجودم از بند رهانیده میشود و در خون میبالد و اوج میگیرد در میان نُقرهی بالهای زخمیِ ویرانهاش!
اسم نویسنده: آیسو.
ژانر: اجتماعی.جنایی(مافیایی).عاشقانه.
ناظر: @poone20
خلاصه: آیا به گور سوختهی کفن پیچیدهی اجدادشان که چگونه لختهی خون دیدمانشان را آغشته به خون کرده بود، مینگرند؟
بر فریادهایشان که بر بلندای آسمان اوج گرفت و از من مجنونی بیعشق ساخت؟!
جنونی که فقط یک دل قَرحآلود و عاشق او را میفهمید!
از آتشین رنگ موهایش پلی بافتم به بلندای صحرای و او را به بند اسارت خود گرفتار کردم!
بالهای پروازش را چیدم و دست و پاهایش را بریدم و روح او را از آن خود کردم هزاران چشم از حدقه در آوردم تا کهربای بینظیر نگاهش در نگاه کسی نیفتد.
و خونش را در جامی اِنهدامالود ریختم و نوشیدم و او حالا نمیتوانست خود را از من براند.
سرخی چشمانش، موهای از تیغ بُراندهاش،سردی نگاهش،صورت خونینش، از نتیجهی اثار وحشیانهام بود تنش را همچون نخی سرخرنگ به لابهلای تن خود گره زدم تا رنگ خونالودش ثابت کند که من در"خون سلطنت میکنم" و هرگز کسی هوس نکن که او را از من بقاپد و بادی بورزد تا مبادا نبودنش مرا به قعر جهنم بکشاند.
آیا خبر دارد؟! که در سرخیِ سفق، هیولای وجودم از بند رهانیده میشود و در خون میبالد و اوج میگیرد در میان نُقرهی بالهای زخمیِ ویرانهاش!
آخرین ویرایش توسط مدیر: