آتش چشمهای درشتش رو به من دوخت و لب به دندون گرفت. با انفعال نگاهی به حوضی که در وسط حیاط قرار داشت، خیره شد و با کمی تعلل لب باز کرد.
- معذرت میخوام.
شوکه شده، دست روی دیوار گذاشتم. درست شنیده بودم؟ معذرت خواهی کرده بود؟ مگه مقدور بود؟ لب بهم هم فشردم و از اعماق ذهنم چیزی برای به زبون آوردن پیدا نکردم. درمونده بهش خیره موندم و سر خم کردم.
ضربهی به حوض زد و در حالی که متمرکز گلدون لبهی حوض رو آنالیز میکرد و بیسبب خود رو مشغول نگاه کردن گل نشون میداد، لب زد:
- به خاطر اون اتفاق!
ناخونهای بلندم رو به کمرم فرو کرد و با استفهام گفتم:
- کدوم اتفاق؟
بهتر از هر کسی منظورش رو دریافت کرده بودم؛ اما هنوز رد انگشتهای زمخش روی فکم مونده بود و این من رو آزرده خاطر کرده بود!
سرش بلند کرد و گویهای سیاه و نافذش رو به چهرهی افسونگرم انداخت. نمیدونم توی چشمهام چی دید که لبخند زد و همونطور متکبر گفت:
- همون اتفاق!
ابرویی بالا انداختم و تکیم رو از دیوار گرفتم. در حالی که خرامان خرامان به سمتش قدم برمیداشتم، دلباخته لب زدم:
- همون اتفاق، مثلاً کدوم اتفاق؟
حالا نگاهم رنگ شیطنت گرفته بود. حالا رجوع بازی با احساساتش بود!
گلدون رو سرجاش گذاشت و در حالی که سعی در مهار کردن لبخندش داشت، خنثی گفت:
- که یادت نیست؟
لبهی حوض، جای همیشگی نشستم و سر بلند کرده، به چشمهاش خیره شدم.
- نوچ!
کلافه دستی لای موهای لختش کشید. گویا تحت فشار قرار داده بودمش و احساساتش رو به بازی گرفته بودم.
دستی به پیشونیش کشید و دانهی ع×ر×ق رو پاک کرد. اندکی از من فاصله گرفت و به در انباری تکیه داد.
بیحواس گفت:
- نمیبخشی؟
لبهام کش اومدن و لبخند عیانی روی لبم نقش بست. با غضب نگاهم کرد!
پا روی پا انداختم و با فخر لب زدم:
- متوجهی منظورت نمیشم آقای زند! خواهشاً واضحتر بیان کن تا فرزتر پی به موضوع ببرم.
پی به طعنهی حرفم برد و برای تخیلهی حرصش ضربهای به در فرسوده انباری زد. با صدایی که از روی حرص میلرزید، گفت:
- من باهات قصد شوخی ندارم. پی به اشتباهم بردم و اومدم معذرت خواهی کنم، نیازی به کش دادن موضوع نیست.
دستم مشت شد و کنار پام فرود اومد.
دست از سرپوشیده صحبت کردن برداشتم و به وضوح غریدم:
- کشش نمیدم، دارم دق دلیم رو خالی میکنم، بلکه به خاطر فشار و حرص زیاد سکته نکنم. حالا که متوجه شدی اشتباه کردی و بیدلیل من رو متهم کردی، اومدی معذرت خوای کنی؟ بگو ببینم معذرت خواهی به چه درد من میخوره؟ معذرت نخواه جناب زند، جبران کن!