نویسنده: آرمیتا حسینی
ژانر: ترسناک
نام: دستگاه جرئت
خلاصه: یک اتفاقی که نباید میافتاد، یک احساسی که نباید به وجود میآمد و یک دستی که برای لمس کردنش، نباید تکان میخورد و حتی نگاهی که نباید به سویش میرفت؛ اما این اتفاقها همگی رخ دادند. نگاه این گروه به دستگاه پشت شیشه قفل شد و حتی دستشان برای بلند کردنش، دراز شد. احساس کنجکاوی در همه آنها به وجود آمد و در آخر... با خریدن آن دستگاه، حکم بدی برای سرنوشت صادر شد.
مقدمه:
او کابوس بود، باورت میشود؟ کابوس!
ما همگی وحشت کردیم، ما میلرزیدیم و برای نجات جانمان مجبور شدیم هرکاری بکنیم.
بارها گفتم، ای کاش از کنار مغازه رد نمیشدیم؛ ولی دیر شد! من و گروهم قربانی هستیم نه قاتل،
ما مجبور شدیم و خیلی میترسیدیم! حال من تنها هستم.
ببین من تنهایم و میترسم. دستگاه دوباره کار خواهد کرد!
هر چهقدر بزنیش،
هر چهقدر بشکنیش،
هر چهقدر خرابش کنی،
تکه تکه کنی و آتشش بزنی،
مقابل در خانه باز ظاهر میشود!
یک بار دست بزنی دیگر تمام است، بعد دیگر
هرچه دستت را کنار بکشی،
موفق نمیشوی.
میفهمی چه میگویم؟ باور کن من دیوانه نیستم، من زیادی میترسم.
ژانر: ترسناک
نام: دستگاه جرئت
خلاصه: یک اتفاقی که نباید میافتاد، یک احساسی که نباید به وجود میآمد و یک دستی که برای لمس کردنش، نباید تکان میخورد و حتی نگاهی که نباید به سویش میرفت؛ اما این اتفاقها همگی رخ دادند. نگاه این گروه به دستگاه پشت شیشه قفل شد و حتی دستشان برای بلند کردنش، دراز شد. احساس کنجکاوی در همه آنها به وجود آمد و در آخر... با خریدن آن دستگاه، حکم بدی برای سرنوشت صادر شد.
مقدمه:
او کابوس بود، باورت میشود؟ کابوس!
ما همگی وحشت کردیم، ما میلرزیدیم و برای نجات جانمان مجبور شدیم هرکاری بکنیم.
بارها گفتم، ای کاش از کنار مغازه رد نمیشدیم؛ ولی دیر شد! من و گروهم قربانی هستیم نه قاتل،
ما مجبور شدیم و خیلی میترسیدیم! حال من تنها هستم.
ببین من تنهایم و میترسم. دستگاه دوباره کار خواهد کرد!
هر چهقدر بزنیش،
هر چهقدر بشکنیش،
هر چهقدر خرابش کنی،
تکه تکه کنی و آتشش بزنی،
مقابل در خانه باز ظاهر میشود!
یک بار دست بزنی دیگر تمام است، بعد دیگر
هرچه دستت را کنار بکشی،
موفق نمیشوی.
میفهمی چه میگویم؟ باور کن من دیوانه نیستم، من زیادی میترسم.
آخرین ویرایش توسط مدیر: