. . .
تالار دلنوشته کاربران
رده سنی
  1. جوانان
  2. بزرگسالان
ژانر اثر
  1. عاشقانه
  2. تراژدی
عنوان : ساتن قرمز
ژانر : عاشقانه، تراژدی
نویسنده : اهورا تابش
مقدمه :
در این روز معمولی گمان می‌کردم لباس سفید عادی به تن داشته باشی اما تو بازهم مرا غافلگیر کردی
با این ساتن نازک قرمز
مانند ماهی کوچکی در تنگ آب که رقص کنان برای خود آواز عشوه می‌خواند، می‌مانی
و من دوباره در افکارت گرهی خواهم زد و
در فضایی آکنده از بوی گل‌های قرمز غرق خواهم شد
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #11
دستم را به شوق نوازش به صورتت می‌آورم و شراره‌های آتش را بر نرمی نوازش می‌خوانم...
آه که سال‌ها است پس از هر ب×و×س×ه‌ات گردی مذاب به دوری نشسته است و لبان من اینجا شوق بوسیدنت را دارند
دوستت دارم هایت را نگه دار که تازیا‌نه‌ای آزاد شده بر روح و روان تکیده‌ی من هستند
من‌که می‌دانم که تو حتی بدترین زلزله را در آغوش من تجربه نکرده‌ای محبوبم
پس چطور می‌خواهی این‌ها را توجیه کنی ؟
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #12
تو را زیباترین پدیده زندگیم خطاب می‌کنم...
من تو را خوب حفظم محبوبم!
قلبت را، دل آشفته‌ات را
روح لطیف و زنانه‌ات را
چطور خود را از سنگ می‌دانی درحالی که نیستی؟
جلویم راه می‌رفتی و آب می‌شدی
با شنیدن یک دوستت دارم از طرف من خود را رام می‌ساختی!
و تو باز هم به این مالکیت تن می‌‌دادی چرا که مرهم دردهایت سهمی از این است
پس چطور خود را از سنگ خطاب می‌کنی؟
درحالی‌ که سرداب بین من و تو
کبودترین‌اش سهمی از من به تو است
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #13
امشب هم به کام ما خواهد شد
و دوباره کنار هم تا صبح بیدار می‌مانیم
و تو «شب گیسوانت را می‌ریزی روی ظهر داغ تنت» می‌خندی
آن‌قدر دلنشین که چشم‌های درشت آبی‌ات هم می‌خندند
آه دوباره نیمه شب شد و تو خوابت گرفت
آرام در کنار من دراز بکش تا برایت شعر بخوانم و نوازشت کنم و ب×و×س×ه‌ای بر تو روانه کنم.
«بی‌هیچ هراسی، سرت را بگذار روی سی*ن*ه‌ی من بگذار و چشم‌هایت را ببند»
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #14
و دستان تو
بداهه‌ای گرم و به‌هنگام بود
که در ذهن بی‌تراوش من نمی‌گنجید
با دلدادگی دستانت را نصیب خود کردم و جوانه‌ای بر آن‌ها زدم
بر چند شاخگی موهایت
نسیمی تازه را آویختم
و به آواز شبانه‌ات که در مقابل آیینه سودا از سر می‌داد گفتم که فرصت کم است!
وقتی برای شمردن زندگی از دست رفته‌مان نمانده است
دستی به موهایت کشیدم
هرطور شده باید امشب برایم زیبا بمانی...
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #15
امشب چشمانت شعله‌ور‌تر از هر شب دیگری است
از آتشی سرخ
چگونه بنشانم این شعله‌ها را،
فقط با نوشیدن از هردو چشمت به یک ب×و×س×ه
پس از یکدیگر
وقتی بوسیدن‌هایم قطره‌قطره می‌افتند و این‌جا هوای دیگری می‌گیرد!
و تو اسیر هوای عاشقانه من...
چه می‌کنی با من؟
آرزویم کن
به حضرت تو سوگند...
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #16
حالا نفس‌هایمان به شماره افتاده است...
لعنت به تو، لعنت به من، لعنت به همه‌ی ما
بخاطر وجودی که از هم دیگر دریغ کردیم!
بعد از این‌همه سال دیگر نوبت توست
که نگویم کنار آمده‌ام
و در شگفت کجاوه گل‌های قرمز جز تو زنی برای من نباشد...
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #17
امشب آواز اول و آخرت به گوشم‌ می‌رسید.
همچون این دنیا سست هستم!
در گذر از میانه لحظاتم نگاهی به تو می‌اندازم
که همچون گیاهی آبی، که باد به ملایمت نازش کرده است، بر من آواز ناز‌خوانی را شروع‌ می‌کنی
در این گل‌های قرمز بستر، به رویا بر می‌انگیزی؛
بادها و جزر و مد در دوردست تازه دریا واپس نشسته‌اند اما
چشمان نیمه‌ خفته‌ی تو در این دو موج جا مانده است...
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #18
دیگر طاقتم تا شده است
لب‌هایم، این ماهیچه‌های مطبوع به وزن آب را ببوس
دیگر نوبت توست محبوبم
قبل از آن‌ کِشندگی خمیازه‌ام دور از هرگونه فارغ و برخورد
قبل از آن‌که هوش منِ منتظر، بر من ب×و×س×ه‌ای بزن
در حسد تار مویی بلند آویخته از سر و صورتت به هنگام خداحافظی مرا ببوس و فراموشم نکن که چقدر « بودن از پاهای تو کدورت داشت »
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #19
بید مجنون جوانِ من...
افسوس که دیر شده است؛
افسوس که دیر به هم رسیدیم...
چرا مرا حیف می‌گویی ؟ من حتی برایت گل نیلوفری در مرداب می‌شوم
شبی را که در کنار هم گذراندیم صبح که شد، از خیال‌ها رفتی...
قبل از آن‌که به این روزگار کذایی عادت کنم
ماه صورتت را از دنیای من بیرون ساختی!
قبل از آن‌که به آغوش سردت عادت کنم تلخی همیشگی را بر من جاری ساختی...
« تو فکر کن گم شده‌ای بوده‌ای، من هم فکر می‌کنم خواب دیده‌ام خواب دلچسبی که هرگز تکرار نخواهد شد »


و در آخر
تقدیم به آمینِ عزیزم که سهم من از او تنها یک شب بود...

پایان.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

کاربرانی که این موضوع را خوانده‌اند (مجموع کاربران: 3)

بالا پایین