. . .

داستان کوتاه

  1. متروکه داستان نجوای خون | محمد امین سیاهپوشان

    نام اثر : نجوای خون نویسنده : محمد امین سیاهپوشان ژانر : ماورایی ، کمی ترسناک مقدمه : این داستان درس هایی می آموزد برای زندگی واقعی ، آموزشی که به ما یاد می دهد هرگز ظلم پایدار نیست و انسان های ظالم به جای نخواهند رسید و سرانجامشان جز تباهی هیچ چیزی نیست . خلاصه : دخترها از ج×ن×س×ی لطیف از...
  2. regle cassée

    متروکه چشمان زرد | ماهک جهانی

    نام داستان:چشمان زرد نویسنده:ماهک جهانی ژانر:ترسناک خلاصه:داستان در مورد دختری‌ست به نام لیانا. یک روز، در حیاط دارد ورزش می‌کند که با چیز عجیبی مواجه می‌شود. طنابش بی دلیل پاره شده بود. به خانه‌اشان رفت و طناب دیگری برداشت. ادامه داد تا خسته شد. به خانه رفت و روی مبل دراز کشید تا خستگی از...
  3. BAD_GRIL

    تمام شده داستان ردول| فاطمه فرهمندنیا

    نام داستان: ردول نام نویسنده: فاطمه فرهمندنیا ژانر: تراژدی، عاشقانه خلاصه: از ادامه دادن خسته شده بودم. شقیقه‌هایم تیر می‌کشید. بی‌تفاوت به دیوار سفید خیره شده بودم. به راستی چقدر خسته بودم. گرچه از نگاه‌هایم پیدا بود اما تنها آن شخص ناشناس من، آن را می‌دانست. چقدر دوستش داشتم؟ پاسخ آن سؤال را...
  4. Artist girl

    متروکه داستان چترم را به من برگردان | فاطمه سالاری

    به نام خالق عشق اسم داستان: چترم را بهم برگردان نویسنده: فاطمه سالاری /Artist girl ژانر: عاشقانه خلاصه: دختری که در روز بارانی با غریبه ای آشنا میشود عاشق میشود اما... . مقدمه : تو همان چتری که در روز های بارانی بالای سرم باز می شوی بیا و چترت را بهانه ای برای دیدنت بگذار
  5. هاویر

    متن داستان کوتاه مسواک شتره

    یک شتره بود. یا شاید هم نبود. آخه شتره توی خانه نبود. چون مسواکش را گم کرده بود. برای همین رفته بود بیرون تا مسواکش را پیدا کند. تا مارمولک را دید، گفت: «تو مسواک منو ندیدی؟ می خوام دندونام رو مسواک کنم.» مارمولک دُمش را تکان داد و گفت: «نه که ندیدم، آخه مسواک تو به چه درد من می خوره.» شتره رفت...
  6. ARA.O.O

    آموزش مواد خام و پخته برای نوشتن! | قصه‌ها و حکایات کوتاه

    پیش‌حرف: در نوشته‌های غیرداستانی و انواع گوناگون محتوای متنی، می‌توان از قدرت روایت و قصه‌گویی بهره برد. این صفحه برای نویسنده‌‌های غیرداستانی‌نویس و تولیدکنندگان محتوا راه‌اندازی شده است. شما از تمام قصه‌ها و حکایات این صفحه می‌توانید در بخش‌های مختلف کتاب‌ها و مقالات خودتان بهره بگیرید. ضمن...
  7. Alex

    متن داستان بره خوابالو

    به نام خدا 🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀 بره کوچولو به همراه گله گوسفندان، برای گردش و چرا، راهی دشت و صحرا شد. چوپان مهربان می‌دانست که بره‌ها بازیگوش و سر به هوا هستند به خاطر همین بیش از بقیه گوسفندان، حواسش به بره بود. اما بره انقدر از گله دور می‌شد و این طرف و آن طرف می‌رفت که چوپان را خسته می‌کرد...
  8. Alex

    متن قصه ماهی کوچولو

    سلام سلام! با یه قصه ‌ی جدید اومدم خدمتتون قصه شب ماهی کوچولو یکی بود یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود. قصه امروز ما قصه یک ماهی کوچولو است. ماهی رنگین کمان و دوستانش توی کلاس نشسته بودند. خانم هشت پا، آموزگار ماهی ها گفت: « بچه ها امروز روز تازه ای به کلاس ما می آید که اسمش فرشته است. او و...
  9. Alex

    متن قصه پری کوچولو

    سلام به همه‌ی بچه ها و هر کی میخونه دیگه امروز با یه قصه‌ی خیلی خوشگل خدمتتون اومدم به اسم «پری کوچولو» پیش پیش امیدوارم خوشتون بیاد و بقیه‌ی قصه‌هایی رو که میفرستم بخونید.
  10. im tomoon

    متروکه داستان کوتاه اتاق ۱۳- | مهسا اسلامی

    نام داستان: اتاقِ ۱۳- نام نویسنده: مهسا اسلامی ژانر: اجتماعی، تراژدی خلاصه: سیزدهمین اتاق از دومین بخشِ دیوانه خانه شهر متعلق به کسی بود که از زندگی سیر بود؛ افکار مختلف و دیوانه کننده‌اش در سرش می‌چرخید و می‎چرخید. گویا یک زالو به آرامشش که حکم خون را داشت چسبیده بود و از آن می‌نوشید؛ چه شد که...
  11. DELVIS♧

    انتشاریافته داستان اتفاقی | نفس (nfs_nm)

    به نام خدا نام داستان: اتفاقی نویسنده: نفس (nfs_nm) ژانر: عاشقانه طراح: @TaRlaN~m خلاصه: سرنوشت، چه خوابی برای او دیده است؟ برای دخترک تنها و عشق ناکامش، برای هر آرزویی که برآورده شد، برای بزرگ‌ترین رویایش که در اعماق وجودش مدفون شد، برای امیدی که هنوز در دل این ماه دختر است... .‌ امید به چه؟...
  12. Aiden

    متروکه داستان سنگ صبور | مَهرو

    ✨به نام خالق یکتا✨ نام داستان: سنگ صبور نویسنده: نادیا بیرامی ژانر: تراژدی، اجتماعی، عاشقانه خلاصه: در کویری سبز که سخن عشق بیداد می‌کند از شکستن‌ها،دختی دلداده ز شاهزاده‌، زیستن را با عشق می‌آموزد؛ اما چو زندگانی فقر را برایش رقم می‌زند، غم‌ها گره می‌خورند بر خنده‌ی روی لبش، خونین دل می‌رود...
  13. ansel

    آموزش ایده برای نوشتن داستان کوتاه

    اگر قصد نوشتن یک داستان کوتاه دارید ولی ایده ای هنوز به ذهنتان نرسیده است و یا شاید هم ایده های بسیاری دارید و نمی توانید بهترین ایده را انتخاب کنید، این مطلب می تواند به شما کمک کند.
  14. ARA.O.O

    تمام شده ترجمه داستان کوتاه مارسل و ستاره ی سفید | ansel کاربر انجمن رمانیک

    نام داستان کوتاه: مارسل و ستاره‌‌ی سفید نویسنده: Stephen Rabley مترجم: سین.پ @ansel ژانر: تخیلی زبان مبدا: انگلیسی زبان مقصد: فارسی
  15. Miss Nili

    آموزش شش دلیل برای خواندن داستان کوتاه

    شش دلیل برای خواندن داستان های کوتاه📖 بخش اول^-^
  16. ARA.O.O

    تمام شده درخواست طراحی جلد ترجمه داستان کیارا | آوید پرهام کاربر انجمن رمانیک

    درخواست طراحی جلد برای داستان درحال ترجمه ام رو دارم. هشت پارته لینک: https://romanik.ir/forums/threads/ترجمه-داستان-کوتاه-کیارا-آوید-پرهام-کاربر-انجمن-رمانیک.2298/#post-20153 نام داستان در حال ترجمه: کیارا نام مترجم: آوید پرهام ژانر: فانتزی عکس: @رها.قاف
  17. KAYA...

    انتشاریافته داستان چشمان به یاد ماندنی | کایا کاربر انجمن رمانیک

    نام داستان: چشمان به یاد ماندنی(جلد دوم ژاکلین گم شده) نام نویسنده: کایا ژانر: تراژدی، عاشقانه ویراستار: @Hani هدف: ادامه‌ی جلد اول خلاصه: با خنده دست‌هایش را گرفتم و آرام به سمت دره آرزوهایمان بردمش. - چشم‌هایت را باز کن. چشم‌های زیبایش را باز کرد و به تک‌تک صندوقچه‌های آرزوهایمان نگاه کرد،‌...
  18. tor_anj.kh

    متروکه داستان کوتاه زخم زبون | ح.خدامی کاربر انجمن رمانیک

    نویسنده: ح.خدّامی نام اثر: زخم زبون هدف: فردایی بی هدف و هدفی بی فردا. تفاوت از زمین تا آسمان. خلاصه: چه فرداهایی با زخم زبان‌های من و تو، آتشی شد بر دل کودکی، بر دل مادر و پدری. حرف می‌شوم بر لب‌هایشان و شروع می‌کنم بر روشن کردن آتش‌هایشان. تلاش من این است؛ تلاش ما. آتش بر جانت می‌اندازم...
  19. KAYA...

    متروکه داستان کوتاه معلق در تاریکی | کایا کاربر انجمن رمانیک

    نام داستان: معلق در تاریکی نام نویسنده: کایا ژانر: ترسناک خلاصه: با چشمان قرمزش،به او نگاه می کرد. خنده ی بلندش که دندان های سفید و اما پر خونش را نشان می داد؛گواه از رضایت درونش می داد. با چشمان ترسیده،به عمق تاریکی اطرافش نگاه کرد. نگاهش به چشمان قرمزی ترسناک افتاد. _نمی تونی فرار کنی...
  20. حبیب آذرگشسب

    متروکه مجموعه داستان زندگی می گذرد|کوه یخی کاربر رمانیک

    نام مجموعه: زندگی می‌گذرد ژانر: اجتماعی نام نویسنده: کوه یخی خلاصه: زندگی می‌گذرد نام مجموعه داستان‌های کوتاهی است در مورد انسان‌هایی که برای بقا و زندگی بهتر تلاش می‌کنند. حال باید دید، این انسان‌ها چه سرنوشتی دارند و چگونه می خواهند با سرنوشت خویش رو به رو شوند. سخن نویسنده: من شخصا هیچ...
بالا پایین