- شناسه کاربر
- 498
- تاریخ ثبتنام
- 2021-04-28
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 291
- نوشتهها
- 4,597
- راهحلها
- 61
- پسندها
- 13,943
- امتیازها
- 1,409
- سن
- 23
- محل سکونت
- آسمون هفتم
سلام سلام!
با یه قصه ی جدید اومدم خدمتتون
قصه شب ماهی کوچولو
یکی بود یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود. قصه امروز ما قصه یک ماهی کوچولو است. ماهی رنگین کمان و دوستانش توی کلاس نشسته بودند. خانم هشت پا، آموزگار ماهی ها گفت: « بچه ها امروز روز تازه ای به کلاس ما می آید که اسمش فرشته است. او و خانواده اش تازه از آب های غربی به این جا آمده اند.» ماهی پفی در حالی که باله هایش را تکان می داد، گفت: « من هم قبلاً آن جا زندگی کرده ام.»خانم هشت پا گفت: « چه خوب! من تا به حال آنجا را ندیده ام و خیلی دوست دارم درباره اش بیشتر بدانم.
با یه قصه ی جدید اومدم خدمتتون
قصه شب ماهی کوچولو
یکی بود یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود. قصه امروز ما قصه یک ماهی کوچولو است. ماهی رنگین کمان و دوستانش توی کلاس نشسته بودند. خانم هشت پا، آموزگار ماهی ها گفت: « بچه ها امروز روز تازه ای به کلاس ما می آید که اسمش فرشته است. او و خانواده اش تازه از آب های غربی به این جا آمده اند.» ماهی پفی در حالی که باله هایش را تکان می داد، گفت: « من هم قبلاً آن جا زندگی کرده ام.»خانم هشت پا گفت: « چه خوب! من تا به حال آنجا را ندیده ام و خیلی دوست دارم درباره اش بیشتر بدانم.
نام موضوع : قصه ماهی کوچولو
دسته : داستانهای کودکانه