نام رمان: بیرمق
نویسنده: پروا
ژانر: تراژدی، معمایی، عاشقانه
ناظر: @Ardibehesht'inkızı
خلاصه: زندگی بیرحم است! آنقدر بیرحم که تو را از من، لیلی را از مجنون، دزیره را از ناپلئون، رومئو را از ژولیت، بهطرز اندوهناکی جدا میکند.
زمانی که دیگر توانی برای ادامه دادن ندارم، فقط مینشینم و روزهای خوش را یادآور مغزم میکنم تا شاید کمی توان بگیرم؛ ولی افسوس که درد تمامی مرا در آغوش گرفته و دیگر توانی برایم باقی نمانده است. حال دیگر فکر کردن به تو هم منفعتی ندارد.
مقدمه: با تمامِخمیدگیام از سرِ نبودنت، ثانیهای نیست كه بتوانم سوالِ من چهگونه قبل از او زندگی کردهام را از ذهنم دور کنم! این نه کارِ من است و نه خاصیتِ عشق. کاش میشد قلبم را درونِ سینهات بگذارم تا وقتی كه نامت را با هر تپش تکرار میکند. کاش میشد با چشمانِ من خودت را در حالِ دویدن با موهایِ باز یا وقتی كه خوابی ببینی تا بفهمی چهقدر محکم بودهام. امیدوارم بعد از اینکه عاشق خودت شدی مرا ببخشی كه هنوز هم بدونِ تو نفس میکشم!
نویسنده: پروا
ژانر: تراژدی، معمایی، عاشقانه
ناظر: @Ardibehesht'inkızı
خلاصه: زندگی بیرحم است! آنقدر بیرحم که تو را از من، لیلی را از مجنون، دزیره را از ناپلئون، رومئو را از ژولیت، بهطرز اندوهناکی جدا میکند.
زمانی که دیگر توانی برای ادامه دادن ندارم، فقط مینشینم و روزهای خوش را یادآور مغزم میکنم تا شاید کمی توان بگیرم؛ ولی افسوس که درد تمامی مرا در آغوش گرفته و دیگر توانی برایم باقی نمانده است. حال دیگر فکر کردن به تو هم منفعتی ندارد.
مقدمه: با تمامِخمیدگیام از سرِ نبودنت، ثانیهای نیست كه بتوانم سوالِ من چهگونه قبل از او زندگی کردهام را از ذهنم دور کنم! این نه کارِ من است و نه خاصیتِ عشق. کاش میشد قلبم را درونِ سینهات بگذارم تا وقتی كه نامت را با هر تپش تکرار میکند. کاش میشد با چشمانِ من خودت را در حالِ دویدن با موهایِ باز یا وقتی كه خوابی ببینی تا بفهمی چهقدر محکم بودهام. امیدوارم بعد از اینکه عاشق خودت شدی مرا ببخشی كه هنوز هم بدونِ تو نفس میکشم!
آخرین ویرایش: