نقد و بررسی نقد و بررسی داستان دختران قدرت|Mahsa83(M.M)

[دمیــــــورژ]

نام رمان: دختران قدرت


نویسنده: Mahsa83(M.M)

ژانر: اجتماعی، عاشقانه، فانتزی

خلاصه: راجب دختری به نام سلین که برای ماجراجویی پا به دهکده‌ای میذاره و اونجا ماندگار میشه؛ اما طی اتفاقاتی میفهمه که آدم‌های اون دهکده انسان نیستن و همگی گرگ هستن که به انسان تبدیل میشن که... .

تمام شده - داستان خنده‌های تو | Mahsa83(M.M)

نام اثر: خنده‌های تو نویسنده: Mahsa83(M.M) ژانر: عاشقانه، تراژدی ناظر: @لبخند زمستان خلاصه: نمی‌دانم چه کنم! دوری از او مانند خنجری راه به راه، قلبم را نشانه می‌گیرد و دردش وجود زخمی‌ام را می‌لرزاند. او را قلباً دوست می‌دارم؛ اما با مخالف‌ها‌ چه کنم؟! با درد هجران‌ِ خود چه کنم؟! و اینک آن وسط...

romanik.ir

 

[Unigue_flower]

سلام خدمت نویسنده ی عزیز
خب بخوام بگم توصیفات رمانت خیلی قشنگ بود ب حالات و ... خیلی اهمیت داده بودی که برام‌جذاب بود
اسم‌ رمانت هم قشنگ و بیاد موندی هستش
فقط سیر رمانت خیلی تند یه جاهای متوجه نشدم
اول توی‌ پرورشگاه بود بعد رفت توی خونه یهو سر از یه سرزمین دیگ در اورد یکم به داستانت پروبال بدی قشنگ تر‌میشه
در آخر منتطر پارت های بعدیت هستم گلم
موفق باشی عزیزم

@نویسنده دمیورژ^_^

@(M.M)MAHSA83

 

[Mahi83M]

سلام خدمت نویسنده ی عزیز
خب بخوام بگم توصیفات رمانت خیلی قشنگ بود ب حالات و ... خیلی اهمیت داده بودی که برام‌جذاب بود
اسم‌ رمانت هم قشنگ و بیاد موندی هستش
فقط سیر رمانت خیلی تند یه جاهای متوجه نشدم
اول توی‌ پرورشگاه بود بعد رفت توی خونه یهو سر از یه سرزمین دیگ در اورد یکم به داستانت پروبال بدی قشنگ تر‌میشه
در آخر منتطر پارت های بعدیت هستم گلم
موفق باشی عزیزم

@نویسنده دمیورژ^_^

@(M.M)MAHSA83

سلام گل
تو پرورشگاه یه شخصیت دیگه بود و اونی که تو خونه بود شخصیت دیگه که یهو سر از یه سرزمین درمیاره

 

[Carmen Sandiego]

نام رمان: دختران قدرت


نویسنده: Mahsa83(M.M)

ژانر: اجتماعی، عاشقانه، فانتزی

خلاصه: راجب دختری به نام سلین که برای ماجراجویی پا به دهکده‌ای میذاره و اونجا ماندگار میشه؛ اما طی اتفاقاتی میفهمه که آدم‌های اون دهکده انسان نیستن و همگی گرگ هستن که به انسان تبدیل میشن که... .

تمام شده - داستان خنده‌های تو | Mahsa83(M.M)

نام اثر: خنده‌های تو نویسنده: Mahsa83(M.M) ژانر: عاشقانه، تراژدی ناظر: @لبخند زمستان خلاصه: نمی‌دانم چه کنم! دوری از او مانند خنجری راه به راه، قلبم را نشانه می‌گیرد و دردش وجود زخمی‌ام را می‌لرزاند. او را قلباً دوست می‌دارم؛ اما با مخالف‌ها‌ چه کنم؟! با درد هجران‌ِ خود چه کنم؟! و اینک آن وسط...

romanik.ir

سلام و خسته نباشید به نویسنده‌ی عزیز
اوّل از همه اسم رمانت قشنگ بود خلاصه خوبی داشتی و داستانت جذاب بود تنها ایرادی که میشه به رمان گذاشت اینه که تند تند پیش می‌ری یکم شاخ و برگ به رمان اضافه کنی خوبه
منتظر پارت های بعدی رمانت هستم
موفق باشی
قلمت سبز
@black moon
@مدیر رمانیکی خوان

 

[Mahi83M]

سلام و خسته نباشید به نویسنده‌ی عزیز
اوّل از همه اسم رمانت قشنگ بود خلاصه خوبی داشتی و داستانت جذاب بود تنها ایرادی که میشه به رمان گذاشت اینه که تند تند پیش می‌ری یکم شاخ و برگ به رمان اضافه کنی خوبه
منتظر پارت های بعدی رمانت هستم
موفق باشی
قلمت سبز
@black moon
@مدیر رمانیکی خوان

مرسی عزیزم♡

 

[فاطره]

سلام و خداقوت.
اسمش جذبم کردم.
توصیفاتی عالی بود گل، نه کم بود که اصلا متوجه نشیم و نه زیاد بود که خسته بشیم.
از قلمت حس میکنم میتونی بیشتر موقعیت های مهم رو پردازش کنی و به قول معروف پر و بال بدی.
و اینکه خواستی از مکانی به مکان دیگه بری *** فراموش نشه🌹
موفق باشی