. . .

متروکه رمان پسری از جنس تنهایی ا ونوس مقدم

تالار تایپ رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
رده سنی
  1. جوانان
ژانر اثر
  1. عاشقانه
  2. پلیسی
  3. دلهره‌‌آور(هیجانی)
عنوان رمان: پسری از جنس تنهایی
نویسنده: ونوس مقدم
ژانر: عاشقانه، پلیسی، دلهره‌آور
خلاصه:وقتی اماده شدم تاکسی گرفتم و بعد از خداحافظی از مادرم از خانه بیرون زدم ساعت 9 شب بود می دونستم یخورده دیر شده ولی زیاد مهم نبود تاکسی که رسید سوار تاکسی شدم و به پارتیه پیشنهادیه نجمه رفتم
مقدمه: پسری که حصاری به قد دنیایش دور خود کشیده و تمام احساسش رو مثل یک قاتل کشته است دوست دارد عاشق باشد ولی نمی تاند می خواهد کسی را پیدا کند برای تمام شدن حصاری که به اجبار به دور خود کشیده ولی نمی تاند که نا خواسته دختری وارد زندگیش می شود و تمام حصار های دورش را در هم میشکند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
869
پسندها
7,353
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
Negar__f19057b2c9f2a505.png


نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن رمانیک را برای انتشار رمان خود؛
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان

اگر سوالی دارید میتوانید بعد از خواندن قوانین زیر سوالتون رو مطرح کنید.
قوانین پرسش سوال ها

قبل از درخواست جلد، قوانین زیر را مطالعه کنید.
قوانین درخواست جلد

برای درخواست نقد، با توجه به قوانین در تاپیک زیر اعلام آمادگی کنید.
درخواست منتقد برای رمان

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست رصد

بعد از اتمام رصد، میتوانید درخواست ویراستار دهید.
درخواست ویراستار

جهت درخواست صوتی شدن آثار خود می‌‌توانید در تالار مربوطه، درخواست دهید.
درخواست صوتی شدن رمان

و پس از پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.
تاپیک اعلام پایان رمان

|کادر مدیریت رمانیک|
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Vanos1387

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
4563
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-24
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
5
پسندها
35
امتیازها
93

  • #3
پارت اول
(الناز)
از موقعی که اومدم ارایشگاه یه بند نجمه کنار گوشم حرف میزد دلم می خواست دهنش رو با چسب نواری ببندم اخر از دستش کلافه شدم با شالم دهنش رو بستم
_تو چقدر حرف میزنی دختر اه
نجمه چیزی گفت ولی من متوجه نشدم که خانم مهدوی صاحب ارایشگاه اومد و ما رو تو اون وضعیت دید حسابی اعصبانی شد حس می کردم الانه که از داخل گوشش دود بیرون بزنه اروم کنار نجمه گفتم:
_باید فلنگ رو ببندیم نجی
بازم یه چیزی گفت نفهمیدم
_چی میگی تو دختر من نمیفهمم
یهو خانوم مهدوی گفت:
اگه اون شال رو از دور دهنش باز کنی میفهمی چی میگه
تازه یادم اومد با دستم محکم کوبیدم رو پیشونیم تا شال رو از دور دهن نجمه باز کردم پرید روم شروع به گفتن بد و بیراه کرد
+دختره ی عن*تر داشتم خفه میشدم الهی در به در شی الهی سیاه بخت شی شوهر گیرت نیاد بترشی
دیدم زیادی زر میزنه دوباره جلو دهنش رو گرفتم دستش رو کشیدم روسری و کیفم رو برداشتم و از داخل ارایشگاه بیرون زدم و به طرف خونه رفتم نجمه هم خونش دو کوچه پایین تر از خونه ی ما بود که نجمه بین راه گفت:
+الی من قراره امشب به یه پارتی برم ازت می خوام تو هم بیای
یدفعه ایی وایستادم و با چشمای درشت نگاش کردم
_حالت خوبه نجمه می خوای پارتی بری میدونی اگه به پلیس گزارش بدن هممون رو جمع میکنن میبرن
+من قول میدم هیچ اتفاقی نیوفته الی
_نجمه اصلا فک کردی اگه بدزدنمون چی میشه هان
+الی اونا مارو خدمتکار خونشون حساب نمیکنن چه برسه مارو بدزدن و بهمون تجا*وز کنن
_نجمه
+االی امشب اماده میشی ادرس رو برات میفرستم خدافظ
_نجمه وایسا الهی در به درشی نجمه
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
  • خنده
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Vanos1387

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
4563
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-24
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
5
پسندها
35
امتیازها
93

  • #4
تا موقع رسیدن به خونه داشتم به پیشهاد نجمه فکر میکردم برم نرم ولی نجمه خیلی پارتی رفته بود و هیچ اتفاقی نیوفتاده بود حالا یه بار چیزی نمیشه
در خونه رو زدم که مامان مهربونم در رو باز کرد
_سلام مامان جون خودم خوبی؟
+سلام مادر فداتش شه من خوبم تو چطوری چه خبر از ارایشگاه؟

همینجوری که داشتم لباس عوض میکردم جوابش رو دادم
_خدانکنه مامانم منم خوبم ارایشگاه هم مثل همیشه پر از مشتری
نمیدونستم چی بهش بگم که امشب برم پارتی رفتم دست و صورتم رو شستم که صدای مامانم رو از اشپز خونه شنیدم:
+دخترم غذا امادست الان میخوری؟
از سرویس بهداشتی اومدم بیرون و ساعت رو نگاه کردم ساعت8 بود نمیدونستم کی باید برم پارتی با صدای بلند گفتم:
_نه نمی خورم
که همون لحظه صدای گوشیم بلند شد رفتم و نگاه کردم نجمه بود ادرس و ساعت رو برام فرستاده بود ساعت 10 باید اونجا میرسیدم ولی 2 ساعت طول میکشید پس زود تر اماده میشدم
پای میز ارایش نشستم یک ارایشه ساده کردم ولی نمیدونستم چی بپوشم به لباس های توی کشوم خیره شدم لا به لا شون یک لباس شب کوتاه مشکی که بیشترش تور بود رو پیدا کردم که بنظرم قشنگ و خوب بود و با یک مانتو مشکی که شبیه به شنل بود رو برداشتم. لباس شب رو پوشیدم و لاک نا خون مشکیم رو برداشتم و روی ناخون های سوهان کشیدم زدم شنل و تنم کردم کیف مشکیم رو برداشتم شال مشکی که مامانم واسه تولدم خریده بود رو هم سرم کردم کفش پاشنه بلند مشکی که مامانم واسه تولد 19 سالگیم خریده بود رو هم پوشیدم یک نگاه به خودم تو اینه انداختم خوب شده بودم از اتاق اومدم بیرون رفتم پیش مامانم دیدم داره بافتنی میکنه میدونستم مامان ساعت 9:30 می خوابه پس هر موقع اومدم اشکال نداره
_مامانم یادم رفته بود بهت بگم من امشب تولد دوستمه میرم تولد زودی برمیگردم
مامانم از من اطمینان داشت
+باشه دخترم برو فقط مواظب خودت باش
گوشیم رو برداشتم و یه تاکسی گرفتم از مامانم خدافظی کردم از خونه اومدم بیرون و ساعت 9 شب بود می دونستم یه خورده دیر شوده بود ولی مهم نبود وقتیتاکسی رسید سوار تاکسی شودم و به پارتیه پیشنهادیه نجمه رفتم
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
1
بازدیدها
39
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
87
پاسخ‌ها
25
بازدیدها
213
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
36
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
52

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین