. . .

متروکه دلنوشته لاجورد نزار | رقیه رحیمی

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. تراژدی
سطح اثر ادبی
برنزی
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
نام اثر: لاجورد نزار

نام نویسنده: رقیه رحیمی

ژانر: تراژدی

مقدمه:
بغض امانش را بریده
دیگر طاقت ندارد
حال دلش بدجور طوفانی است؛
اما نمی‌شکند، بغضش نمی‌شکند... .
 
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 12 users

Rogahiyhe

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1662
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-30
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
28
پسندها
229
امتیازها
63

  • #11
به یاد می آورم... به یاد می آورم ان روز هایی که غرق در شیطنت های کودکی زیر باران می رقصیدم و خندهایم گوش آسمان را پر می‌کرد! همان روز هایی که با کودکی ام خدارا شکر میگفتم.
طوری بی غل و غش شادی میکردم و خود را زیر باران خیس میکردم که صدای جیغ و داد مادرم مرا به خود می آورد.
در گوشه های ذهنم پدربزرگم را میبینم که با آرامش همیشگی اش کنار پنجره نشسته و به صدای باران که به پنجره شلاق میزد گوش می‌کند و زیر لب ذکر میگوید،به بخاری که از فنجان چای بلند می‌شود نگاه می‌کند.
 
  • گل رز
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Rogahiyhe

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1662
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-30
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
28
پسندها
229
امتیازها
63

  • #12
مادر بزرگم را به خاطر می آورم که روبه روی پدربزرگم روی صندلی محبوبش نشسته و بافتنی می بافد، چقدر با آرامش هستند.
چقدر دنیای بچگی هایم کوچیک بود آن روز هایی که با چکمه های قرمز و آبی خود با دوستانمان به مدرسه میرفتیم ودر راه اگر به جوی آبی می رسیدیم که بر اثر باریدن باران به وجود امده بود با ذوق و هیجان وصف نشدنی دوپایی روی آن میپریدیم و خودمان را خیس اب میکردیم.
 
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Rogahiyhe

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1662
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-30
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
28
پسندها
229
امتیازها
63

  • #13
آب هایی که از کناره های چتر هایمان سرازیر میشد همچنون قفسی آبی دورمان رو گرفته بودند و ما چقدر از این که در اسارت این قفس بودیم خشنود بودیم،با نهایت معرفت و مهربانی خود دوستایمان که چتر نیاورده بودند یا اصلا چتر نداشتند را در زیر چتر خود یکدیگر را بغل میکردیم، تا هیچ کداممان خیس نشویم و چقدر میخندیدم به این کارهایمان، چقدر کاراهای کوچک برایمان خوشحال کننده بود. به پرندگان در روز های بارانی و برفی دانه میدادیم و پشت پنجره به تماشا می نشستیم تا ببینیم چه موقع می‌آیند و دانه هایشان را می‌خورند. اخ، چقدر لذت داشت وقتی پرندگان را میدیدیم که می آیند و دانه هایشان را می‌خورند.
 
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Rogahiyhe

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1662
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-30
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
28
پسندها
229
امتیازها
63

  • #14
حیف چه روز هایی بود.
یکدیگر را از ته دل دوست می‌داشتیم و به هم عشق می‌ورزیدیم.

چقدر الان از هم دور هستیم
دل هایمان چقدر کدر شده انگار که غبار خاکی روی آن را گرفته غباری که باعث شده از خدایمان هم غافل بمانیم

غباری انقدر ها هم کدر نیست و با خواستن ما پاک میشود.
 
  • گل رز
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Rogahiyhe

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1662
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-30
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
28
پسندها
229
امتیازها
63

  • #15
امید به اینکه روزی باشد که همه انسان ها بخواهند این غبار را از روی قلب هایشان پاک کنند و دوباره دل هایشان را به هم پیوند دهند با شادی در کنار هم زندگی کنند.در افکارم غرق شده بودم،
نگاه به آسمان میدوزم شب شده بود دوباره لباس سیاه خود را به تن زده بود شهاب سنگ های روی لباسش بازی می‌کردند، انگار که یکدیگر را دنبال میکردند
حس میکنم ستاره ها مرا میبیندد چون هر چند لحظه یک بار یکی از آنها چشمکی گویی به معنی سلام به من میزد.
 
  • گل رز
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Rogahiyhe

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1662
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-30
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
28
پسندها
229
امتیازها
63

  • #16
ماه را نگاه میکنم که چگونه ابرهای تیره ی پراکنده اطرافش را احاطه کرده بودند دلم برایش می‌سوزد که نمی‌تواند آزادانه به زمین بنگرد و زمین را روشن کندابرها که کنار میروند لکه های روی تن ماه راه میبینم انگار که تنش را زخمی کرده باشند و الان جایش به یادگار مانده اخ که چقدر دلم برایش می‌سوزد که تنش اینطور زخمی است چه کسی تنش را زخمی کرده خورشید؟ ستارگان؟ شهاب سنگ ها؟ انسان ها؟ واقعا چه کسی؟
 
  • گل رز
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Rogahiyhe

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1662
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-30
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
28
پسندها
229
امتیازها
63

  • #17
یادش بخیر که چه شب هایی زیر نور ماه روی زیرانداز سنتی دارز میکشیدم وبا خواهرم هواپیما ها رو میشمردیم،
هواپیما هایی که با سرعت از هر طرف به سوی مقصدشان می‌رفتند و ما هم آن هارامی شمردیم.
در گوشه های ذهنم یه یاد می‌آورم روز هایی را که روی سکو مینشستیم و و ابرهای شکل دار را نگاه میکردیم که هر چند لحظه یه بار خود را به شکل شگفت آوری تبدیل می‌کردند و چشم های درشت مشکی من وخواهرم از شگفتی آن شکل ها ستاره باران میشد.
 
  • گل رز
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Rogahiyhe

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1662
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-30
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
28
پسندها
229
امتیازها
63

  • #18
چه شب هایی که ساعت ها دراز نکشیدیم روی سکو و به آسمان که لباس سیاه، به تن زده نگاه میکردیم و میخاستم دُب اکبر و دُب اصغر را پیدا کنیم و وقتی پیدا میکردیم با ذوق جیغ میزدیم پیداش کردم! پیداش کردم و به سوی پدر مادرمان میرفتیم.
هر چقدر هم تلاش کنیم نمی‌شود که قدر لحظه هارا بدانیم و نهایت لذت را از آن ببریم زیرا انسان به خاطر مشغله های ذهنی و مشکلات زندگی ذهنشان درگیر ميشود و همان فکراها مانع لذت بردن از لحظات عالی زندگی میشود. مطمعن هستم، همه این گونه هستند، همه مشکلاتی ریز و درشت در زندگی‌شان دارند.
به امید روزی که بتوانیم قدر لحظات زندگی را بدانیم و نهایت لذت را از آنها ببریم تا در آینده حسرتش را نخوریم.
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 2, کاربران: 0, مهمان‌ها: 2)

بالا پایین