. . .

تمام شده دلنوشته برهان محکمه | آرا (هستی همتی)

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. اجتماعی
  2. تراژدی
سطح اثر ادبی
الماسی
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
negar_۲۰۲۲۰۲۲۶_۱۸۲۳۱۸_ecla_tzkw.jpg

نام دلنوشته: برهان محکمه
نویسنده: آرا (هستی همتی)
ژانر: تراژدی، اجتماعی

پانزده بهمن 1399
ساعت یک و نیم بعد از ظهر


*_مقدمه:
وای از آدمیان!
خود را اشرف مخلوقات می‌‌خوانند و حَیَوان را فاقد شعور دانسته،
خود را دانای غیب می‌‌دانند؛
حال آن‌‌که این بشر حتی با وزن کلماتی که می‌‌گوید، ناآشناست!
در عصر رو به صعود گذاشته‌‌ای زیستن دارد؛
اما کوته فکر گونه خدشه‌‌ها بر روان محصور ساده دلان می‌‌نشاند و چه قضاوات که نکرده است!
آن هم عملی که تنها کردگار جایگاهش را دارد.
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #11
*_پارت ده_*

مُهر این قضاوت،
جانت را به مثال زمین لرزه‌‌ای، می‌‌لرزاند.
ننگی که به رویت زده‌‌اند،
از صد فحاشی، بیشتر آتشت می‌‌زند و خوره جانت می‌‌شود.
هرگز هم نخواهی فهمید که این آدمیان،
این اشرف مخلوقات، این یک تکه گوشت زبان را،
از کجا آورده‌‌اند که چنین بُرّنده است؟
چنان است که وزن یک واژه‌‌ی چند حرفی‌‌شان
از فشار وزنه چند دَه کیلویی هم،
بر گلویت بیشتر می‌‌شود
و بغض با دستان نحیفش، خفقان را بر حنجره‌‌ات فشار می‌‎‎دهد.
آخر با از بیرون نگریستن، با حتی ندیدن حقیقت،
چه‌‌طور می‌‌توانند راست راست بروند و این‌‌طور بدگویی کنند؟
مجوز این خزعبلات بافتن‌‌ها را از کجا گرفته‌‌اند؟
اصلاً چرا قانونی برای این بی‌‌عدالتی‌‌ها ننوشته‌‌اند؟
واقعاً حکم این روح کشی‌‌ها،
این روان‌‌پریشانی‌‌هایی که به دستان آلوده‌‌ی آن‌‌هاست،
قصاص نگوییم، زندان نمی‌‌خواهد؟
هرچند حق‌‌شان است دست کنی در حلق‌‌شان
و همان تکه گوشت زبان‌‌شان را چنان بیرون بکشانی
که دیگر جرئت نکنند حتی در فکر خود،
کسی را متهم کنند!
آخر یکی نیست بگوید آدمی!
تو قاضی کدام دادگاهی؟
هیچ دادگاهی!
 
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #12
*_پارت یازده_*

دلت، فریاد اندوه می‌‌کشد
و گوشه‌‌ی همان قلبی را که با درد تکه‌‌های شکسته‌‌اش را،
از خون گریه کردن‌‌هایت به یکدیگر چسباندی،
یکبار دیگر ترک می‌‌خورد!
با خودت دو دوتا چهارتا می‌‌کنی
و با هر روش ریاضی که معادله را حل می‌‌کنی،
می‌‌بینی نقطه مقابل گوشه‌‌گیری و انزوا،
اجتماعی بودن است!
مخالف داخل خانه،
بیرون آن است!
آخر شما بگویید، مگر نیست؟
نقطه مقابل های های گریستن
با موزیک‌‌های غم‌‌انگیز،
در گوشه‌‌ای از تخت خواب و رو بالشتی قهوه‌‌ای،
خواندن کتاب فلسفی و نوشیدن قهوه نیست؟
پس آخرش چه شد؟
اولی‌‌اش بی‌‌عرضگی نفسانی‌‌ست،
دومی ولگردی و نفس پوسیده؟
آه که حتی مغز آدمی‌‌ هم نمی‌‌تواند هرگز
ابله بودن دیگری را درک کند!
در مقابل این حجم از شعور ذاتی،
این بی‌‌شعوری از کجا منشا می‌‌گیرد؟
 
  • لایک
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #13
*_پارت دوازده_*

می‌‌دانید؟
ساده‌‌ترین مصداق بارز برای ابله بودن اشرف مخلوقات خداوند
که گفته‌‌اند خدای عز و جل به ایشان عقل داده
تا بیاندیشند، در همین است!
دقیقاً بایستی گفت که این رفتارهای ساده‌‌لوحانه،
از بُرّندگی زبان همین بشر نااهل بر می‌‌آید!
همین‌‌ها گذر عمر را بر ما زهر کردند که در پس تیک و تاک دقایق،
پیوسته از قضاوات‌‌شان زخم می‌‌خوریم
و هنوز یکی‌‌اش را درمان نکرده،
دیگری بر تن بی‌‌جان‌‌مان می‌‌نشیند!
به جرم آن‌‌چه ناکرده‌‌ای، قضاوتت می‌‌کنند
و تا به خود بیایی، سر پا شوی، انکار کنی،
دیگر تمام است! مُهر بد، بر پیشانی‌‌ات خورده
و پاک، نخواهد شد.
شاید هم، چنان سردرگم می‌‌شوی
و شاید خسته و آشفته، که این گناهان ناکرده را می‌‌پذیری!
دست از جدل می‌‌کشی و می‌‌گذاری هر چه می‌‌خواهند، قضاوت کنند.
تایید می‌‌کنی و بیشتر، در خود می‌‌شکنی.
باور کنید یک جمله،
چه بسا حتی یک واژه،
توان تخریب تمام رویاهای در سرتان را دارد!
مقاوت نیز تا حدی در جانت می‌‌ماند.
عاقبت، دست می‌‌کشی
و در کنج ماتم، می‌‌پوسی!
 
  • لایک
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #14
*_پارت سیزده_*

کمی نزدیک‌‌تر بیا.
آری، خود تو را می‌‌گویم.
روایت را که شنیدی، بگذار برایت بیشتر بگویم.
سرت را که به دست وراجی‌‌های امثال این ابله‌‌هان بسپاری،
بزرگ‌‌ترین اشتباه و چه بسا بدترین‌‌شان را مرتکب شده‌‌ای
که حتی توان این را دارد مسیر زندگی‌‌ات را،
از سعادت و شدن پلی به سوی آرزوهایت،
به ناامیدی ابدی بکشاند.
هنگامی که زخم زبان‌‌ها روی تنت می‌‌نشینند،
باز هم نمی‌‌فهمی و عاجزانه، به شخصی دیگر و نادانی دیگر پناه می‌‌بری!
امید داری قضاوت نشوی؛ اما این شخص جدید،
نه تنها زخم زبان‌‌های پیش‌‌ترها را نمی‌‌بندد،
بلکه نمک می‎‎پاشد و آشوب‌‌ترت می‌‌کند.
عاصی می‌‌شوی.
چه دردناک گمان می‌‌بری که شاید، ایراد از توست!
حق داری.
با خود فکر می‌‌کنی دلیل این‌‌که این قشر تو را نمی‌‌پذیرند،
از تفاوت‌‌های نادرست توست.
آه که این اندیشه لایق صدها بار لعن و نفرین است!
چه کسی گفت متفاوت بودن عیب است؟
اصلاً ملاک موفقیت و داشتن زندگی خوب را چه کسی می‌‌داند!
رها کن فرزند خسته‌‌ام.
زندگی‌‌ات را بکن که این بشر، به هرچه تو کنی، سازی دیگر خواهد زد!
نکوب!
شیوه زندگی‌‌ات را، آمال‌‌ات را ویران نکن و برای‌‌شان جایگزین نیاور.
امیدوار نمان که باز هم قضاوت می‌‌شوی!
تو خودت، همان که هستی، بهترینی.
این را کمتر کسی می‌‌فهمد.
کناره بگیر، زندگی کن!
همان‌‌طور که می‌‌خواهی.
 
  • لایک
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #15
*_پارت چهارده_*

نگاه که می‌‌کنم،
به نظر می‌‌آید نیم بیشتر عمرمان را درگیر چه کنم چه کنم‌‌های در پس قضاوات دیگران بودیم.
می‌‌دانید؟
خودمان را در بهترین حالت، می‌‌توانم به بچه لاکپشت‌‌هایی تشبیه کنم
که در مسیر رفتن به سوی دریا،
جاذبه‌‌ی زمین گیج‌‌شان کرده!
به جای آن‌‌که راه مستقیم را بگیرند و بروند،
منگ و سردرگم، دور خود می‌‌چرخند و عاقبت، به دریا هم نمی‌‌رسند.
حکایت امثال ماست.
با خروار خروار حرف‌‌های احمقان دورمان،
به چنان درجه‌‌ای از انحراف رسیده‌‌ایم
که با یک درجه دیگر منحرف شدن،
در مسیر نخست می‌‌ایستیم!
تمام این سردرگمی‌‌ها بهر چه چیزی‌‌ست؟
اصلاً خودت بگو، می‌‌خواهی مورد تایید همه باشی که چه بشود؟
مسیر زیستن مشخص است و استعدادها، درهمان مسیر نمایان می‌‌شوند.
آمالش را بایستی پیدا کند
و دل، ندا می‌‌دهد و افکار، راهنمایش می‌‌شوند.
بس است سر سپردگی به قضاوات!
ابر تار و خاکستری کشیده شده به روی ذهن خود را کنار بزنید.
خود را عروسک خیمه شب بازی مشتی حرف ندانید!
ببینید با خودتان چند چند شده‌‌اید.
آرزوهای مرده‌‌تان را پیدا و پا در مسیری که خودتان -و نه قضاوات دیگران- می‌‌خواهید، بگذارید!
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #16
*_پارت پانزده_*

بگذار برایت بیشتر بگویم تا ملکه‌‌ی ذهنت شود دل به قضاوات ندهی.
این بشر نادان دوپا در اوج احمق بودنی که یا حقیقتاً احساس نمی‌‌کند،
یا خودش را به کوچه‌‌ی معروف می‌‌زند،
ساده‌‌لوحانه دانای نهان می‌‌داند خودش را.
با افتخار بانگ سر می‌‌دهد که او، اشرف مخلوقات است.
باشد؛ اما چرا؟
ادله‌‌اش این است که او، بی‌‌انتها می‌‌تواند از توده‌‌ی افکار بهره ببرد؛
اما نباتات و حیوانات، فاقد این توانایی‌‌اند.
گویند آن‌‌ها زاده شده‌‌اند تا بخورند، بیاشامند و زاد و ولد کنند!
تو بگو، به حق، زندگی ستوران خوش‌‌تر نیست؟
همین‌‌ها که بشر می‌‌گوید عقل در سر ندارند،
هرچه وحشی خوی باشند، چنین عقل‌‌شان می‌‌رسد که در نظم زیستن دخالت نکنند!
اشرف مخلوقات دانا چه می‌‌کند؟
چکش قضاوت را بر میز می‌‌کوبد که هان، ای تو!
چرا فلان کار می‌‌کنی و چرا فلان را نمی‌‌کنی؟
کسی نیست به این احمقان بگوید عذاب لغات سنگینی که به روان بی‌‌دفاع دیگری وارد می‌‌کنند،
جایی سرانجام خِر خودشان را می‌‌گیرد!
نکنید، نزنید تیشه به ریشه‌‌ی روح یکدیگر!
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #17
*_پارت شانزده_*

سرت را درد آوردم، نه؟
باشد، بگذار آخرش را برایت بگویم و خاتمه دهم همه‌‌چیز را!
بدان که تو، اگر همین مسیر را بروی،
در پی انگ زدن دیگران بدوی تا خودت را تغییر دهی،
آخرش به جنون روی می‌‌آوری!
مسلم است که خودت را گم می‌‌کنی
و دیگر نمی‌‌دانی اینبار، به کدام سو بدوی؟!
نمی‌‌دانی چه رنگ جامه بر تن کنی
و نمی‌‌توانی جایگاه‌‌ات را پیدا کنی!
باز هم مسیر را گم می‌‌کنی و این چرخه، از نو آغاز می‌‌شود!
گوشه می‌‌گیری و باز با شنود حرف‌‌ها،
به اجتماع می‌‌آیی و باز با انگ‌‌ها،
به کنج می‌‌روی.
سیر شده‌‌ای از زمین و زمان، می‌‌دانم.
در پی تحسین دویده‌‌ای، می‌‌دانم.
ولی هر چه که رفتی، باز بر سر پله‌‌ی ابتدایی بنشستی و کاسه‌‌ی چه کنم چه کنم، بر سر گرفتی!
دردت را خوب می‌‌دانم
که آتش درون شومینه می‌‌داند.
همان که کاغذ کاهی‌‌ای را چندی پیش سوزاند که تو، درد دلت را رویش نگاشته بودی.
تاری و سیاهی دورت را می‌‌بینم و صدای فریادی که در سرت زنگ می‌‌زند را می‌‌شنوم.
این همان است چرخه‌‌ی زندگی و تن دادن به قضاوات ساده لوحان مبتلا به بی‌‌شعوری!
روایتی که بارها و سال‌‌ها تکرار می‌‌شود و نقش‌‌های اصلی‌‌اش هرگز،
نمی‌‌فهمند نه قضاوت کار آنان است
و نه تن دادن به قضاوات!
بها دادن به خرافات مشتی دیوانه‌‌ی بی‌‌عار،
عاقبت، تباهی‌‌ست!


پایان

بیست و پنج بهمن 1400
نُه و چهل دقیقه صبح
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

مدیر تایپ

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
1519
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
0
نوشته‌ها
379
پسندها
1,024
امتیازها
123

  • #18


عرض سلام و خسته نباشیدی ویژه خدمت شما نویسنده‌ی عزیز!
بدین وسیله پایان تایپ اثر شما را اعلام می‌‌دارم. با آرزوی موفقیت روز افزون!

|مدیریت کتابدونی|
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین