. . .

در دست اقدام دلنوشته معرکه‌ی احساس | شبنم بهرامی فرد

تالار دلنوشته کاربران
رده سنی
  1. نوجوانان
  2. جوانان
  3. بزرگسالان
ژانر اثر
  1. عاشقانه
  2. تراژدی
موضوع:دلنوشته
سال نشر: 1403
منتشر شده در: انجمن رمانیک - بخش تایپ دلنوشته.
نام اثر :معرکه ی احساس
نام نویسنده:شبنم بهرامی فرد{آرامش}
ژانر /سبک: تراژادی_ عاشقانه

چکیده:
دیوانه‌وار عاشقت هستم اما به هنگام بودنت تنهاتر می‌شوم، می‌دانم ک تمامم را تناقض فرا گرفته است، چطور می‌شود از عشقی اهورایی دم زد اما خواهان بودن معشوق نبود؟ چطور ممکن است رویایش را در سر بپروری و هر بار از مرور خاطراتش طلوعی دوباره داشته باشی ولی از حضورش مشوش و بی‌پناه شوی؟
در نبودت زندگی زیبا نیست اما زشتی و پلیدی‌‌اش دل را نمی‌زند روحم همچنان ناآرام و آزرده است اما هنوز رمقی برای ایستادن هست... .
 
آخرین ویرایش:

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
876
پسندها
7,365
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
20230912-190802-rpnm.jpg

سلام خدمت شما دلنویس عزیز

متشکریم از شما بابت انتخاب انجمن رمانیک برای نگارش آثار ارزشمندتان

خواهشمندیم قبل از شروع دلنوشته‌ی خود، قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین ایجاد دلنوشته

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.

درخواست جلد برای دلنوشته

آموزش درخواست جلد رو در لینک زیر مشاهده کنید:
آموزش درخواست جلد برای دلنوشته​

پس از اتمام نگارش، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست نقد و بررسی دلنوشته

پس از اتمام نگارش دلنوشته، در تاپیک زیر اعلام کنید.
تاپیک اعلام پایان تایپ

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست رصد برای دلنوشته

بعد از اتمام رصد، مدیران هر تالار تاپیک‌های مربوطه رو ایجاد و نظر شما رو در پایان میپرسند و نیازی به ایجاد تاپیک‌های مختلف تا بر روی سایت رفتن اثر نمی‌باشد.

در صورت علاقمندی به صوتی شدن اثر خودتان، در لینک زیر درخواست صوتی شدن دهید.
درخواست صوتی شدن دلنوشته

آموزش و قوانین درخواست صوتی شدن رو در لینک زیر مشاهده کنید:
آموزش و قوانین صوتی شدن

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بیرون آوردن اثر از متروکه، از طریق لینک زیر اقدام کنید.

درخواست انتقال یا خروج از متروکه

|متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!

| مدیریت تالار ادبیات انجمن رمانیک |
 

آرامـش

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
آن شرلی کاتبرت
شناسه کاربر
7835
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-26
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
57
پسندها
245
امتیازها
63
سن
20
محل سکونت
اهواز

  • #3
عشق مجازی!
اکنون که به یادت قلمم را به رقص در آورده‌ام ماه‌‌ها از آن غم دور شده‌ام و گذشته برایم بی‌اهمیت شده و احساساتم در من مرده‌اند، حال برای عشق
بی وفا و یاردیرینه‌ام نمی‌نویسم چون دیگر نه اثری از عشق در وجودم مانده است و نه یاری در قلبم، می‌نویسم برای رهگذر بی‌رحمی که روزی گذری از
روزگار عمر من داشته و با اینکه می‌دانست مسافری بیش نیست ویرانی‌هایی به بار آورد که تا اعماق وجودم را سوزاند، لبخند را از لبانم زدود و غبار غم را
مهمان چشمانم کرد و خاطراتی از خود برایم به یادگار گذاشت که هر بار با مرورشان بغضی سنگین، سخت گلویم را چنگ می‌اندازد، رهگذری که هیچ
خیابانی را دست در دستش قهقه زنان قدم نزده‌ام، شانه‌هایی که تکیه‌گاه تن رنجور و خسته‌ام نشده‌اند و چشمانی که مِهر عشق را به من هدیه نکرده‌اند و لبانی که مُهر تایید بر عاشقانه‌هایش بزنند نصیبم نشد، مرا در سلولی انفرادی تنها گذاشت و رفت.
آری عشق مجازی چنین غمی دارد... .
 
آخرین ویرایش:

آرامـش

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
آن شرلی کاتبرت
شناسه کاربر
7835
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-26
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
57
پسندها
245
امتیازها
63
سن
20
محل سکونت
اهواز

  • #4
نمی توانم!
خیلی از حرف ها را نمی توانم به زبان بیاورم، نمی توانم بگویم دل تنگت شده ام، بگویم با من حرف بزن، نمی توانم بگویم غمگینم از نبودت، بیا و آرامم کن، آشوبم از سکوتت، بیا و مانع از ویران شدنم شو،
نه می توانم و نه می شود که بگویم بغلم می کنی؟
آرام جان ناآرامم می شوی؟
حتی نمی توانم بپرسم که آیا تو هم در نبود من دل تنگ می شوی؟ تو نیز چون من دیوانه ی سرگردان، از همه چیز و همه کس گریزانی؟
دیگر هیچ چیز را نمی شود به زبان آورد.
همچون آدمی دیوانه، درگیر سرابی بودم که در آنی از دیدگانم محو شد و من بازمانده ای ناتوان نظاره‌گر هیچ بودم.
حال نیستی و ببینی منِ توانمندِ ناتوان، آرامِ بی قرار، مجنونِ عاقل، چگونه در این ازدحام جمعیت همچو درختی در کویر، تنها و چشم انتظار مسافری از دورم.
 
آخرین ویرایش:

آرامـش

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
آن شرلی کاتبرت
شناسه کاربر
7835
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-26
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
57
پسندها
245
امتیازها
63
سن
20
محل سکونت
اهواز

  • #5
ای کاش...!
ای کاش به هنگام رفتنت صدای سکوت را از لب های خاموشم می شنیدی و حرف های ناگفته ام را از چشمانم میخواندی.
ای کاش بودی و مرا این گونه غریبانه در سرزمینی ظالمانه و لبریز از عشق تنها نمی‌گذاشتی.
ای کاش نعره های سوزناک و زجه های دردناک دلم ذره ای تردید در نگاهت می‌انداخت.
ای کاش می توانستم در خواب هایم تا ابد کنارت زندگی کنم.
ای کاش حداقل قبل از رفتنت قلبی که از من به غارت برده بودی را پس می دادی و در آخر، ای کاش روزی ای کاش‌هایم تمام شوند، آن روز تو دیگر جایی در قلبم نخواهی داشت.
 
آخرین ویرایش:

آرامـش

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
آن شرلی کاتبرت
شناسه کاربر
7835
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-26
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
57
پسندها
245
امتیازها
63
سن
20
محل سکونت
اهواز

  • #6
مقصر!
مقصر منجلابی که احمقانه در آن گیر کرده بودم خودم بودم.
اعتمادی که باعث مرگ احساسم شد، خیانتی که به قلبم شد، مرواریدهایی که از چشمانم بدون هیچ بهایی ریخته شد، لبخندهای شیرینی که با تلخی قهوه عصرانه یکی شد، چشمانی که دیگر فروغی ندارند و لب‌های خشکی که بی‌روحی و اوج فاجعه قلبم را نشان می‌دهند، همه و همه‌شان مرا در دادگاه قلبم نه، بلکه در دادگاه عقلم محکوم به
قتل خودم می‌کنند.
آری تقصیر تو نبود، مقصر من بودم که قلبم با آمدنت لرزید و با طوفانی که هنگام رفتن بپا کردی مسکوت ماند.
 
آخرین ویرایش:

آرامـش

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
آن شرلی کاتبرت
شناسه کاربر
7835
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-26
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
57
پسندها
245
امتیازها
63
سن
20
محل سکونت
اهواز

  • #7
ننوشتن برای تو!
پیش از این‌ها می‌خواستم برایت بنویستم اما درونم را تاریکی و کینه‌ای فراگرفته بود که ننوشتن و حسرت خوردن را ترجیح دادم، نه اینکه حرفی نباشد نه، حرف برای گفتن زیاد داشتم اما گوش شنوای تو میلی به شنیدن حرف‌های من نداشت، درد درون سینه‌ام و بغض نهفته در گلویم ذره ذره نابودم می‌کردند اما فریاد زدنشان بیهوده بود چون درد
من برای تو احساس نمی‌شد.
شاید راه قوی بودن در ننوشتن برای تو باشد، شاید دوری از تو درمان درد بی‌درمانم باشد، شاید شخم نزدن خاطرارتت اراده‌ای آهنین بخواهد که روح رنجور من از آن بی‌بهره است، اما هنوز جسارت ادامه دادن و خلاقیت ساختن برای ارتقای جهانم را دارم.
 
آخرین ویرایش:

آرامـش

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
آن شرلی کاتبرت
شناسه کاربر
7835
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-26
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
57
پسندها
245
امتیازها
63
سن
20
محل سکونت
اهواز

  • #8
دلتنگی!
زمان هیچ چیز را درست نمی‌کند؛ نه می‌تواند جای خالی‌ات را پر کند، نه غم نبودنت را... .
دل‌تنگم برای آهنگ صدایت، جادوی چشمانت و چهره زیبای مردانهات.
غروب جمعه است و دل‌تنگی‌های بی‌منطقم شروع شده‌اند، دلم بهانه‌ات را می‌گیرد، جسم نحیفم حلقه دستانت را کم دارد، در اوج ازدحامی که احاطه‌ام کرده است جای خالی‌ات ذوقم را کور می‌کند و قلبم را به درد می‌آورد.
با غم دوری‌ات بیست سال پیر و شکسته‌تر شده‌ام و هنوز صدایی از درونم وجودت را فریاد می‌زند.
 
آخرین ویرایش:

آرامـش

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
آن شرلی کاتبرت
شناسه کاربر
7835
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-26
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
57
پسندها
245
امتیازها
63
سن
20
محل سکونت
اهواز

  • #9
رفتی اما...!
رفتی اما رفتنت آسوده‌ام کرد!
باور کن بعضی رفتن‌ها شیرین‌تر و لذت‌بخش‌تر از ماندن هستند.
اگر قبل از رفتنت هر روز با عشق نگاهم می‌کردی، به کام دلت در آغوشم می‌گرفتی، برایم پادشاه سرزمین عجایب می‌شدی و من ملکه سرزمینت، مسبب باران اشک شوقم می‌شدی، ناز و عشوه‌ام را به تلخی سرکوب نمی‌کردی و با نادیده گرفتنم روزی هزار بار جانم را نمی‌گرفتی الان از غم رفتنت حال دیگری داشتم.
 
آخرین ویرایش:

آرامـش

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
آن شرلی کاتبرت
شناسه کاربر
7835
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-26
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
57
پسندها
245
امتیازها
63
سن
20
محل سکونت
اهواز

  • #10
عشق!
عشق چیز عجیبی است! از تو آدمی می‌سازد که هیچ شباهتی به تو ندارد، روز و شبت را یاد معشوق بی‌وفایی احاطه می‌کند به طوری که از یاد خود غافل می‌شوی، بخشنده می‌شوی و از هر بار اشتباهش چشم می‌پوشی، دل نازک می‌شوی و با هر بهانه‌ای سیلاب اشک‌هایت جاری می‌شود، در میان انبوهی از مشکلات یاد و خاطره‌اش لبخند را مهمان لب‌هایت می‌کند و به هنگام دیدنش از صدای رقص و پایکوبی قلبت، جهان در حیرت می‌ماند.
 
آخرین ویرایش:

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

کاربرانی که این موضوع را خوانده‌اند (مجموع کاربران: 8)

بالا پایین