. . .

انتشاریافته دلنوشته افكار چراغاني | Rigina

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
رده سنی
  1. نوجوانان
  2. جوانان
ژانر اثر
  1. اجتماعی
  2. تراژدی
سطح اثر ادبی
برنزی
اثر اختصاصی
نه، این اثر در جاهای دیگر نیز منتشر شده است.

afkar_(1)_md0n.png


"به نام چاشني بخش زبان‌ها"

نام: افكار چراغاني
دلنويس: ر. دوست حسيني
ژانر: اجتماعي _ تراژدي

مقدمه:

همه‌چیز از يک‌جرقه آغاز مي‌شود.

افكار و احساسات خوب، مثل يک ميدان‌ مغناطيسي مي‌‌‌ماندكه هرچه

دورتر شوي، جاذبه آن هم زيادخواهد‌ شد.اگر قلب مهربانت را از حصار

زنجيرهاي غم،كينه و دشمني‌، آزادكني؛ با چشمانِ خودت نظاره‌گر

رهاشدن فرشته‌ي درونت خواهي‌ شد.​

استارت: 1400/10/7
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 25 users

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
874
پسندها
7,359
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
screenshot-1266_eff3.png

به نام خداوند دل‌های پاک​

سلام خدمت شما دل‌نویس عزیز!​

متشکریم از شما برای انتخاب انجمن رمانیک جهت انتشار آثار ارزشمندتان.​
خواهشمندیم قبل از شروع کردن نگارش دلنوشته‌تان، قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه فرمایید!​

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.
[درخواست جلد برای دلنوشته]

پس از اتمام نگارش، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست نقد و تعیین سطح دلنوشته]

پس از رفع ایرادات گفته شده توسط منتقد، جهت بررسی دوباره و تعیین سطح مجدد اثرتان از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[تعیین سطح مجدد دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، می‌توانید از طریق لینک زیر برای صوتی کردن دلنوشته خود اقدام کنید.
[درخواست صوتی شدن دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، در تاپیک زیر اعلام کنید.
[اعلام پایان نگارش دلنوشته]

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.​

پس از اتمام رصد برای ویراستاری و ارسال اثر شما روی سایت، طبق موارد گفته شده در لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست ویراستاری دلنوشته]

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بیرون آوردن اثر از متروکه، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[انتقال و بیرون آوردن دلنوشته از متروکه]

متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!​

| مدیریت تالار ادبیات انجمن رمانیک |​
 
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 17 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #3
كلمات در كنار هم زيبا، مُتاثر، دل‌گير و عذاب دهنده هستند.
كلماتی كه نوشتنشان، سَهل‌ است و بيانشان دشوار.
تا وقتی كه پشت‌ِ حصار دندان‌هايمان قرار گرفته‌اند
و حَبس هستند؛ همه‌چيز خوب است؛ اما وقتی شكسته می‌شود و تلاش براي بيرون‌ آمدن می‌كنند؛ همه چيز واژگون می‌شود.​


متاثر: غمگين
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 25 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #4
كاش میشد ما آدم‌‌ها مثل ريزش برگ‌های پاييز، تمام خاطرات را فراموش كنيم و هر روزمان را با‌ روزی جديد آغاز كنيم.
آنچه از صدای خِش‌ خِشِ برگ‌های پاييز، زير پاهايمان، گوشمان را نوازش می‌كند؛ می‌توان فهميد، ديگر اين برگ‌ها هم به تاریکی ابدی رسيده‌اند.
انسان‌ها تا زمانی كه جان در تن دارند، اين را درک نخواهند كرد كه برگ‌ها هم قبل از مرگ آرزوهایی برای خود دارند.
اين برگ‌ها چه می‌دانند كه بعد از رقصيدن‌ در بين ذرات باد، سفری بدون بازگشت در انتظار آن‌هاست.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 24 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #5
ديدن گل‌های يخ‌ زده‌ی زمستان، دلم را نمی‌شكند.
ديدن درختان بـر×ه×ن×ه‌ی پاييز، سردم نمی‌كند.
ديدن لبان تبسم بهار، مرا به خود نمی‌كشاند.
نوازش‌گرمی تابستان بر روی صورتم، درونم را به آتش نمی‌كشاند.
فكر كردن به رودخانه‌ی زلال زندگی‌ام كه بی‌رحمانه می‌گذرد، اشک‌هايم را روانه می‌كند... .​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 23 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #6
به «زندگی» گفتم: - برو... !
خنديد!
به‌ او گفتم: - پس هميشه بمان.
حرفم را به سَخره گرفت!
گفتم: - به زِوال من، تو اين دنيا خوشحال می‌شوی؟
سكوت كرد!
ادامه دادم: - فُرقتِ من از تو، تنها آرزوی منه.
گفت: - اما ديدن طَرَب تو در اين دنيا، تنها آرزوي
منه... !​

زِوال: نابودی
فُرقت: جدایی
طَرَب: خوشحالی
سََخره: مسخره کردن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 24 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #7
برگ‌های پاييز را ديدی كه چگونه زير پاهای آدم‌ها، خُرد می‌شوند؟
گرفتن جان مورچه‌ای را ديدی كه ما آدم‌ها با بی‌رحمی، پاهای تنومندمان را روی بدن نَحیفش می‌گذاريم؟
گريه و شيون نوزادی را ديدی كه خواهان‌ِ دستان نوازش‌گر مادرش هست؟
شايد ابرهای تنگ، زمينه‌ساز رنگين كمان آسمان زندگيت است.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 23 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #8
مدت‌هاست كه گلويم درد می‌كند و هيچ درمانی ندارد... . مدت‌هاست كه اين بغض‌كهنه را مثل آتشی، خفه‌كردم كه مبادا فَوران شود.
مدت‌هاست كه از سرازير‌ شدن آبشار شور چشمانم، جلوگيری كردم كه ديگر سرخی چشمانم، عادی‌ است.
مدت‌هاست كه صدای خنده‌ام، گوش خيلی‌ها را در‌ آغوش كشيده؛ ولی كسی چه‌ می‌داند كه جز تظاهر، چيزی بيش نيست؟
نمی‌دانم...
گويا، انوار زرين‌فام اين تاتر قصد تابش بر روی شامگاه، بدون مهتاب وجودم كرده‌ است.​

مغلوط: اشتباه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 23 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #9
آرزوی روزی را‌ دارم كه تنهايی بدون هيچ‌ چيزی، بروم به دياری كه هيچ‌كس آن‌جا نيست؛
آ‌ن‌قدر، بدوم و بدوم كه ديگر پايی برای رفتن برايم نماند.
مهم نيست... !
آن‌قدر فرياد بزنم، از ته وجودم كه حسرت تمام ضجه‌هايی‌كه بر دلم مانده بود؛ خالی كنم تا زمين به لرزه درآيد.
اين هم مهم نيست... !
به اندازه‌ی تمام سال‌های عمرم‌كه حبس كرده‌ بودم و گريه‌هايم را پنهان كردم؛ اجازه‌ی روانه شدنشان را بدهم.
آن‌قدركه ديگر جانی در بدن نداشته‌ باشم.
اين هم برايم مهم نيست... !
تنها چيزی كه برايم مهمه، تعويضِ كارگردان افكارم‌ است.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 22 users

Rigina

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
731
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-10
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
70
پسندها
1,660
امتیازها
113

  • #10
سكوت، چه‌ زيباست!
تبسم‌، چه‌قدر لذت‌بخش است!
گریه‌کردن، چه قدر خوب است!
غيظ‌كردن، چه‌قدر دردناک است
و...
تنهايی، چه‌قدر مرگ‌بار است!
اما اگر آب‌میوه آن را بخوری؛ شاید
وجودت را از یک‌ رنگ بودن؛ بیرون‌آرد؛
یک روحِ صورتی، با ترکیب رنگ‌های
قرمز، زودتر از یک ویروس، به تاریکی‌های
اطرافت، نفوذ خواهد‌ کرد!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 21 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین