- شناسه کاربر
- 300
- تاریخ ثبتنام
- 2021-01-16
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 519
- نوشتهها
- 4,410
- راهحلها
- 183
- پسندها
- 35,136
- امتیازها
- 1,008
- سن
- 19
- محل سکونت
- خرابههای خاطرات :)
مشهور است که جرج برنارد شاو گفته: «عدهٔ بسیار کمی از مردم در طول سال بیش از دو یا سه بار فکر میکنند. من با یک یا دو بار فکر کردن در هفته به شهرتی جهانی دست یافتهام.»
در این جستار از این میگوییم که چگونه میتوان به جمع افراد معدودی پیوست که حداقل هفتهای یک بار واقعاً فکر میکنند!
به دو شیوه میتوان از نوشتن برای بهتر فکر کردن بهره گرفت:
بی و با انتشار نوشتهها
این شیوه که میتواند نوعی نوشتاردرمانی محسوب شود، برای بروز احوالات و تنظیم احساسات مناسب است. قاعده و قانون خاصی ندارد. کاملاً خصوصی است، و حتی میتواند بعد از نوشته شدن دور ریخته شود. اینجا نفس نوشتن مهم است و رسیدن به آرامش حاصل از برونریزی ذهنی. این شیوه را آزادنویسی مینامیم که محصول آن عموماً دلنوشته است.
نوشتن به افزایش کیفیت تفکر میانجامد؛ درست. آزادنویسی و برونریزی ذهنی هم از گامهای مؤثر تفکر مکتوب است؛ درست. اما شفاف نوشتن، چندان ساده نیست.
بسیار پیش آمده که افراد پس از آزمودن آزادنویسی، احساس پریشانی و ناتوانی کردهاند و نوشتن تأثیر مثبتی روی آنها نداشته است.
با توجه به این موضوع این سؤال مطرح میشود که آیا اصلاً تمام انواع نوشتن ذهن ما را شفافتر میکنند؟
به نظر میرسد که اینطور نیست.
غالباً افرادی که هوس نویسندهشدن میکنند به ورطۀ لفاظی و احساساتیگرایی میافتند.
احساساتیگرایی، زیادهروی در استفاده از قید و صفت و شاعرانگیِ باسمهای ویژگی اغلب دلنوشتههاست.
اما برای بهرهمندی بیشتر از نوشتن باید از این فراتر رفت و از نوشتن به عنوان ابزاری اصلی اندیشیدن بهره جست.
زمانی از والتر لیپمن در مورد دیدگاهش روی موضوع خاصی سوال شد، او در جواب گفت:
کافی است همین الان دست به قلم شوید و یک صفحه دربارۀ مزایا و معایب یکی از تصمیمهای مهمی که باید بگیرید بنویسید تا حساب کار دستتان بیاید که تفاوت نشخوار ذهنی و تفکر مکتوب چیست.
نوشتن وضوح میآورد. برای اندیشیدن با نوشتن، فقط کافی است دست از قلم برندارید. حتی رودهدرازی دربارۀ مسئله هم مجاز است. طرح درست مسئله، نیمی از حل مسئله است. تلاش کنید تا جنبههای مختلف افکارتان دربارۀ یک موضوع را به واژه تبدیل کنید.
چرا وضوح تا این میزان مهم است؟
به خاطر اینکه تا دربارۀ چیزی به واضحترین شکل ممکن فکر نکرده باشیم، نمیتوانیم ارزیابی و تصمیمگیری درستی داشته باشیم.
فرید زکریا در کتاب «در دفاع از یک آموزش لیبرال» مینویسد:
اما باید توجه داشته باشید بسیاری از چیزهایی که برای خود ما واضح به نظر میرسد، پر از سوراخ سمبه و ضعفهای گمراهکننده است.
آزادنویسیهای ما معمولاً رو به خود نویسنده نوشته میشوند. اما اگر در پی وضوح بیشتر هستیم- که از کلیدهای بهتر اندیشیدن است- انتخاب یک مخاطب فرضی راهگشاتر است. مخاطبی که از چند و چون افکار ما اطلاع چندانی ندارد. آنوقت کل ماجرا را برای او بشکافیم. آنقدر واضح که هیچ جای سوالی برای او باقی نماند.
پس اگر میخواهیم خطاب به مخاطبی غیر از خودمان بنویسیم، رعایت نکات زیر مفید خواهد بود:
-فهرست کردن یکبهیک نکات
-بیان کامل جزئیات
-استفاده از مثالهای ملموس از زندگی روزانه
-بهرهگیری از تشبیه و استعاره برای روشن شدن موضوع (این موضوع مثل…)
جملات زیر کلید خوبی برای واضحتر شدن هر موضوعی هستند:
اصلاً بگذار اینجوری موضوع را برایت باز کنم تا بهتر بفهمی…
بگذار مثال دیگری برایت بزنم…
شبیه این است که…
در این جستار از این میگوییم که چگونه میتوان به جمع افراد معدودی پیوست که حداقل هفتهای یک بار واقعاً فکر میکنند!
به دو شیوه میتوان از نوشتن برای بهتر فکر کردن بهره گرفت:
بی و با انتشار نوشتهها
نوشتن برای بهتر فکر کردن بی انتشار نوشتهها
«برای دل خودم مینویسم.» بله، بسیاری از ما ممکن است برای دل خودمان بنویسیم، و چند کلمه قلمانداز روزانه ممکن است برای آسودن دلمان کفایت کند.این شیوه که میتواند نوعی نوشتاردرمانی محسوب شود، برای بروز احوالات و تنظیم احساسات مناسب است. قاعده و قانون خاصی ندارد. کاملاً خصوصی است، و حتی میتواند بعد از نوشته شدن دور ریخته شود. اینجا نفس نوشتن مهم است و رسیدن به آرامش حاصل از برونریزی ذهنی. این شیوه را آزادنویسی مینامیم که محصول آن عموماً دلنوشته است.
نوشتن به افزایش کیفیت تفکر میانجامد؛ درست. آزادنویسی و برونریزی ذهنی هم از گامهای مؤثر تفکر مکتوب است؛ درست. اما شفاف نوشتن، چندان ساده نیست.
بسیار پیش آمده که افراد پس از آزمودن آزادنویسی، احساس پریشانی و ناتوانی کردهاند و نوشتن تأثیر مثبتی روی آنها نداشته است.
با توجه به این موضوع این سؤال مطرح میشود که آیا اصلاً تمام انواع نوشتن ذهن ما را شفافتر میکنند؟
به نظر میرسد که اینطور نیست.
غالباً افرادی که هوس نویسندهشدن میکنند به ورطۀ لفاظی و احساساتیگرایی میافتند.
احساساتیگرایی، زیادهروی در استفاده از قید و صفت و شاعرانگیِ باسمهای ویژگی اغلب دلنوشتههاست.
اما برای بهرهمندی بیشتر از نوشتن باید از این فراتر رفت و از نوشتن به عنوان ابزاری اصلی اندیشیدن بهره جست.
زمانی از والتر لیپمن در مورد دیدگاهش روی موضوع خاصی سوال شد، او در جواب گفت:
«من نمیدانم نظرم راجع به آن چیست. من هنوز راجع به آن چیزی ننوشتهام.»
کافی است همین الان دست به قلم شوید و یک صفحه دربارۀ مزایا و معایب یکی از تصمیمهای مهمی که باید بگیرید بنویسید تا حساب کار دستتان بیاید که تفاوت نشخوار ذهنی و تفکر مکتوب چیست.
نوشتن وضوح میآورد. برای اندیشیدن با نوشتن، فقط کافی است دست از قلم برندارید. حتی رودهدرازی دربارۀ مسئله هم مجاز است. طرح درست مسئله، نیمی از حل مسئله است. تلاش کنید تا جنبههای مختلف افکارتان دربارۀ یک موضوع را به واژه تبدیل کنید.
چرا وضوح تا این میزان مهم است؟
به خاطر اینکه تا دربارۀ چیزی به واضحترین شکل ممکن فکر نکرده باشیم، نمیتوانیم ارزیابی و تصمیمگیری درستی داشته باشیم.
فرید زکریا در کتاب «در دفاع از یک آموزش لیبرال» مینویسد:
یکی از مزایای آزادنویسی و برونریزی ذهنی آشکار ساختن افکار مبهم، غلط و پریشان ماست. غالباً دقایق اولیه برنامۀ نوشتاری ما به برونریزی سریع و بیتکلف همین افکار مغشوش میگذرد.«برای من فضیلت محوری یک آموزش لیبرال این است که به شما یاد میدهد چگونه بنویسید، و نوشتن شما را وادار به فکر کردن میکند. جدا از هر آنچه در زندگی انجام میدهید، توانایی نوشتن واضح، تمیز و منطقی بهسرعت به عنوان یک مهارت ارزشمند برایتان آشکار خواهد شد… مهم نیست که چه کسی هستید -سیاستمدار، کاسب، مورخ یا رماننویس- نوشتن شما را وادار به گزینش میکند و وضوح و نظم را برای ایدههای شما به ارمغان میآورد.»
اما باید توجه داشته باشید بسیاری از چیزهایی که برای خود ما واضح به نظر میرسد، پر از سوراخ سمبه و ضعفهای گمراهکننده است.
آزادنویسیهای ما معمولاً رو به خود نویسنده نوشته میشوند. اما اگر در پی وضوح بیشتر هستیم- که از کلیدهای بهتر اندیشیدن است- انتخاب یک مخاطب فرضی راهگشاتر است. مخاطبی که از چند و چون افکار ما اطلاع چندانی ندارد. آنوقت کل ماجرا را برای او بشکافیم. آنقدر واضح که هیچ جای سوالی برای او باقی نماند.
پس اگر میخواهیم خطاب به مخاطبی غیر از خودمان بنویسیم، رعایت نکات زیر مفید خواهد بود:
-فهرست کردن یکبهیک نکات
-بیان کامل جزئیات
-استفاده از مثالهای ملموس از زندگی روزانه
-بهرهگیری از تشبیه و استعاره برای روشن شدن موضوع (این موضوع مثل…)
جملات زیر کلید خوبی برای واضحتر شدن هر موضوعی هستند:
اصلاً بگذار اینجوری موضوع را برایت باز کنم تا بهتر بفهمی…
بگذار مثال دیگری برایت بزنم…
شبیه این است که…
نام موضوع : هدف از نوشتن چیست؟ | نوشتن برای بهتر فکر کردن
دسته : متفرقه آموزش نویسندگی