Mahi83M
مدیر رمانیکیخوان
پرسنل مدیریت
مدیر
ویراستار
گوینده
رمانیکیخوان
- نام هنری
- Mahsa83(M.M)
- آزمایشی
- گوینده+ویراستار
- مدیر
- رمانیکیخوان
- شناسه کاربر
- 7282
- تاریخ ثبتنام
- 2022-05-28
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 157
- نوشتهها
- 601
- راهحلها
- 16
- پسندها
- 1,502
- امتیازها
- 388
- محل سکونت
- کرهی ماه🌙
در درس گذشته دربارهی تمرین نوشتن آزاد صحبت کردیم.
گفتیم که نوشتن آزاد، بدونِ توجه به مخاطب و بدونِ در نظر گرفتن یک هدف مشخص، میتواند ذهن ما را برای بیشتر نوشتن و بهتر نوشتن تربیت کند.
نویسندگان بسیاری دربارهی تمرین نوشتن آزاد صحبت کرده و از مزایای آن گفتهاند. ما حتی در درسهای هوش هیجانی توضیح دادیم که نوشتن آزاد میتواند خودآگاهی هیجانی ما افزایش دهد (درسِ نوشتن برای هیچک.س).
در این درس میخواهیم نوشتن آزاد را یک گام به پیش ببریم و به داستان نویسی آزاد برسیم. معمولاً فرض ما بر این است که داستان، مخاطب دارد و اساساً برای مخاطب نوشته میشود. آیا قصهای که برای هیچک.س تعریف نشود، فایده هم خواهد داشت؟
گیلی بولتون (Gillie Bolton) در کتاب Reflective Practice یک فصل کامل را به دفاع از این سبکِ نوشتن اختصاص داده و توضیح میدهد که داستان نویسی بدون توجه به مخاطب و خواننده میتواند نقش مهمی در توسعهی توانایی نوشتن و اندیشیدن ما داشته باشد.
بولتون تأکید میکند که نوشتن، اعتماد به نفس میخواهد و اعتماد به نفس هم جز با نوشتن به دست نمیآید. کسانی که دست به نوشتن (هر چند بیهدف و بیمخاطب) نمیبرند، هرگز از این حلقه خارج نمیشوند و اسیر آن باقی میمانند.
او همچنین به لذت نوشتن اشاره میکند و توضیح میدهد که اوج لذت نوشتن، در نوشتنِ غیرضروری است. ما در بیشتر مواقع، نوشتن را از سر اجبار انجام میدهیم: نوشتن یک نامهی اداری، نوشتن یک گزارش برای مقام بالاتر و یا شرح یک رویداد برای یک دوست. کمتر پیش میآید که نوشتن را به خاطرِ خودِ نوشتن انجام دهیم و لذت عمیق این کار را تجربه کنیم.
گیلی بولتون را میتوان در کنار پنه بیکر (Pennebaker) قرار داد. دو نویسندهای که در «دفاع از نوشتن» بسیار نوشتهاند و حرف زدهاند و کوشیدهاند سنتِ نوشتن را دوباره مانند گذشته زنده کنند.
آنچه در ادامه میخوانیم مروری بر روش داستان نویسی پیشنهادی بولتون است که در فصل ششم کتاب Reflective Practice به تفصیل به آن پرداخته است.
گام اول | شش دقیقه نوشتنِ بیهدف و بیمخاطب
اولین گامی که بولتون پیشنهاد میکند، شبیه چیزی است که ما در درس تمرین نوشتن آزاد مطرح کردیم. او پیشنهاد میکند که کاغذ (یا فایل کامپیوتری) را پیش روی خود قرار دهیم و شش دقیقه بنویسیم.
این شش دقیقه نباید با هیچ فعالیت دیگری قطع شود. همچنین قرار نیست دربارهی موضوع خاصی بنویسیم. هر چه به ذهنمان میرسد را مینویسیم تا مغزمان خالی شود.
فراموش نکنید که قرار است به شکل کاملاً برنامهریزینشده بنویسید: به دستور زبان توجه نکنید، به دیکتهی درست کلمات کاری نداشته باشید و خودتان را درگیر نقطهگذاری و جملهبندی نکنید.
سریع بنویسید و به هیچ چیز فکر نکنید. شما نباید به منتقد درون خود، فرصت تنفس بدهید. هر نوع توقف باعث میشود صدای منتقد درون شما بلند شود و انرژی شما را بگیرد و روند نوشتنتان را مختل کند.
حتی اگر فکر میکنید وسط این شش دقیقه قرار آب بنوشید یا چیزی بخورید، آب و بیسکوییت و خوراکیهایتان را هم دم دست قرار دهید تا هیچ بهانهای برای قطع نوشتن نداشته باشید.
به خاطر داشته باشید که هیچک.س قرار نیست این شش دقیقه را بخواند. شما برای خودتان مینویسید. بنابراین ممکن است نکتهای دربارهی دوستتان، مواردِ فراموششدهی لیست خرید، حرفها و جملههای بیمعنی و یا شعرها و جملههایی را که از دیگران در ذهنتان باقی مانده بنویسید.
هدف از این شش دقیقه این است که با «صفحهی خالی» آشتی کنید و آشفتگیهای ذهنتان را هم بیرون بریزید.
گفتیم که نوشتن آزاد، بدونِ توجه به مخاطب و بدونِ در نظر گرفتن یک هدف مشخص، میتواند ذهن ما را برای بیشتر نوشتن و بهتر نوشتن تربیت کند.
نویسندگان بسیاری دربارهی تمرین نوشتن آزاد صحبت کرده و از مزایای آن گفتهاند. ما حتی در درسهای هوش هیجانی توضیح دادیم که نوشتن آزاد میتواند خودآگاهی هیجانی ما افزایش دهد (درسِ نوشتن برای هیچک.س).
در این درس میخواهیم نوشتن آزاد را یک گام به پیش ببریم و به داستان نویسی آزاد برسیم. معمولاً فرض ما بر این است که داستان، مخاطب دارد و اساساً برای مخاطب نوشته میشود. آیا قصهای که برای هیچک.س تعریف نشود، فایده هم خواهد داشت؟
گیلی بولتون (Gillie Bolton) در کتاب Reflective Practice یک فصل کامل را به دفاع از این سبکِ نوشتن اختصاص داده و توضیح میدهد که داستان نویسی بدون توجه به مخاطب و خواننده میتواند نقش مهمی در توسعهی توانایی نوشتن و اندیشیدن ما داشته باشد.
بولتون تأکید میکند که نوشتن، اعتماد به نفس میخواهد و اعتماد به نفس هم جز با نوشتن به دست نمیآید. کسانی که دست به نوشتن (هر چند بیهدف و بیمخاطب) نمیبرند، هرگز از این حلقه خارج نمیشوند و اسیر آن باقی میمانند.
او همچنین به لذت نوشتن اشاره میکند و توضیح میدهد که اوج لذت نوشتن، در نوشتنِ غیرضروری است. ما در بیشتر مواقع، نوشتن را از سر اجبار انجام میدهیم: نوشتن یک نامهی اداری، نوشتن یک گزارش برای مقام بالاتر و یا شرح یک رویداد برای یک دوست. کمتر پیش میآید که نوشتن را به خاطرِ خودِ نوشتن انجام دهیم و لذت عمیق این کار را تجربه کنیم.
گیلی بولتون را میتوان در کنار پنه بیکر (Pennebaker) قرار داد. دو نویسندهای که در «دفاع از نوشتن» بسیار نوشتهاند و حرف زدهاند و کوشیدهاند سنتِ نوشتن را دوباره مانند گذشته زنده کنند.
آنچه در ادامه میخوانیم مروری بر روش داستان نویسی پیشنهادی بولتون است که در فصل ششم کتاب Reflective Practice به تفصیل به آن پرداخته است.
گام اول | شش دقیقه نوشتنِ بیهدف و بیمخاطب
اولین گامی که بولتون پیشنهاد میکند، شبیه چیزی است که ما در درس تمرین نوشتن آزاد مطرح کردیم. او پیشنهاد میکند که کاغذ (یا فایل کامپیوتری) را پیش روی خود قرار دهیم و شش دقیقه بنویسیم.
این شش دقیقه نباید با هیچ فعالیت دیگری قطع شود. همچنین قرار نیست دربارهی موضوع خاصی بنویسیم. هر چه به ذهنمان میرسد را مینویسیم تا مغزمان خالی شود.
فراموش نکنید که قرار است به شکل کاملاً برنامهریزینشده بنویسید: به دستور زبان توجه نکنید، به دیکتهی درست کلمات کاری نداشته باشید و خودتان را درگیر نقطهگذاری و جملهبندی نکنید.
سریع بنویسید و به هیچ چیز فکر نکنید. شما نباید به منتقد درون خود، فرصت تنفس بدهید. هر نوع توقف باعث میشود صدای منتقد درون شما بلند شود و انرژی شما را بگیرد و روند نوشتنتان را مختل کند.
حتی اگر فکر میکنید وسط این شش دقیقه قرار آب بنوشید یا چیزی بخورید، آب و بیسکوییت و خوراکیهایتان را هم دم دست قرار دهید تا هیچ بهانهای برای قطع نوشتن نداشته باشید.
به خاطر داشته باشید که هیچک.س قرار نیست این شش دقیقه را بخواند. شما برای خودتان مینویسید. بنابراین ممکن است نکتهای دربارهی دوستتان، مواردِ فراموششدهی لیست خرید، حرفها و جملههای بیمعنی و یا شعرها و جملههایی را که از دیگران در ذهنتان باقی مانده بنویسید.
هدف از این شش دقیقه این است که با «صفحهی خالی» آشتی کنید و آشفتگیهای ذهنتان را هم بیرون بریزید.