نقد و بررسی نقد و بررسی رمان سایه‌نشین|EYVIN_A

[دمیــــــورژ]

'به نام خالق جن و انس'
سایه نشین
به قلم: اِیوین الف|Eyvin_A
ژانر: ترسناک، تخیلی.
هدف: تقویت قلم.
ناظر: @Laluosh
خلاصه:
خنده‌های مرگ را می‌شنید، امّا هراسی نداشت. کنجکاوی‌های ویرانگرش زندگی‌اش را رو به تباهی می‌بُرد و با این حال بارها مرزها را می‌شکست. تمام عمرش به دنبال ناشناخته‌ها می‌دوید. هشدارها را بی‌پاسخ رها می‌کرد و خودش با دستان خود طناب مرگ را آرام- آرام به دور گردن خود می‌پیچید.
بالأخره زمانش رسید؛ خنده‌ها به اشک تبدیل شد و برای اولین بار حس ترس را بیشتر از آن که باید، چشید.
به آخرین اشتباهش که مرتکب شد، او را فرا خواند. مرگ قدم- قدم به او نزدیک می‌شد، او چاره‌ای جز گریختن نداشت. ترس درونش رخنه کرده بود و ریشه‌های مرگ ثانیه به ثانیه او را در بر می‌گرفت.
ترس...
صدای پای مرگ...
بوی خون...
به خودش که آمد؛ فهمید صدای زمزمه‌ها بیشتر از هر زمان دیگری به گوش می‌رسد، سلول به سلول بدنش فریاد کمک سر می‌دهند، موسیقی مرگ پخش می‌شود و سایه نشین از اعماق تاریکی بر می‌خیزد... .
***
مقدمه:
گذشته که حالم را گرفته است.
آینده که حالی برای رسیدنش ندارم.
و حال هم حالم را به هم می‌زند.
چه زندگی شیرینی!
می‌شود بلیطم را پس بگیری؟!
مقصد را اشتباه آمده‌ام، این‌جا را نمی‌خواهم!
رسیده‌ام به حس برگی که می‌داند
باد از هر طرف که بیاید
سرانجامش افتادن است.
***

 

[نیکـ]

سلام
رمانت خوندم از نظرم خیلی عالی بود برخلاف سخن خودت اول رمان
با توجه به ژانرت خیلی خوب تونستی فضاسازی کنی و از دیالوگ‌ محوری دوری کنی
خیلی این مورد خوب رعایت شده بود
اما به نظرم بعد از اینهمه پارت میزان شخصیت پردازی باید بیشتر باشه
مورد دوم اینکه چون ژانر انتخابی شما ترسناک و تخیلی هست یعنی ژانری که بیشتر باید فضاسازی انجام بشه
به نظرم اگه مونولوگ ها ادبی و دیالوگ ها محاوره بود خیلی بهتر میبود
اما الانم خیلی عالی بود من لذت بردم
قلمت مانا🌻🌿

@نویسنده دمیورژ^_^
@_𝙀𝙔𝙑𝙄𝙉

 

[broken angel]

سلام عزیزم میدونی که من دنبال کننده رمانتم
واما نقدمن:باتوجه به اینکه ۲۰ پارت نوشتی وهنوزرمانت کامل نشده پس نقد کلی نمیشه داد.تااینجا اول اینکه بهت تبریک میگم چون ازاسترس ونگرانی ازضعف قلم صحبت کردی که اتفاقا برعکس خیلی مسلط وروانی .
تاپارت ۶ من یاده بازی جرات حقیقت افتادم
فک کردم باهمچین موضوعی استارت میخوره بعد واردتراژدی اصلی میشه وگویا اینطور نیست.
وسرانجام اون راه پله ناتموم بود.
به نظرم رمان فلش بک به زمان گذشته وحال روخواهد داشت
ازپارت ۶ واردزندگی عادی بنیامین وشخصیت های دیگه شدیم...عالی ادامه دادی ولی تاالان
هنوز مشخص نیس اون ماجراجوییهای شبانه حکم سرگرمی واسه بن داره یاشغلی؟
قلمت روان ،دیالوگ شخصیت ها عالی و
هیجان انگیزه .ادامه بده عزیزم وموفق باشی
قلمت مانا✍☘

 

[-ایــلآی!]

سلام
رمانت خوندم از نظرم خیلی عالی بود برخلاف سخن خودت اول رمان
با توجه به ژانرت خیلی خوب تونستی فضاسازی کنی و از دیالوگ‌ محوری دوری کنی
خیلی این مورد خوب رعایت شده بود
اما به نظرم بعد از اینهمه پارت میزان شخصیت پردازی باید بیشتر باشه
مورد دوم اینکه چون ژانر انتخابی شما ترسناک و تخیلی هست یعنی ژانری که بیشتر باید فضاسازی انجام بشه
به نظرم اگه مونولوگ ها ادبی و دیالوگ ها محاوره بود خیلی بهتر میبود
اما الانم خیلی عالی بود من لذت بردم
قلمت مانا🌻🌿

@نویسنده دمیورژ^_^
@_𝙀𝙔𝙑𝙄𝙉

سلام عزیزم. خوشحالم که رمانم از نظرت عالی بود.
احساس می‌کنم چون اولین رمانمه هنوز خیلی فاصله مونده تا رمانم رو اون‌طور که باید عالی بنویسم؛ گرچه خیلی از نویسنده‌ها هستن که با اولین قلمشون حسابی ترکوندن. هنوز توی فضاسازی و شخصیت‌پردازی احساس می‌کنم کمی ضعف دارم و تلاشم رو می‌کنم از این وضعیت خیط خارجش کنم. در آخر ممنون از نقد سازنده‌ت❤️

 

[-ایــلآی!]

سلام عزیزم میدونی که من دنبال کننده رمانتم
واما نقدمن:باتوجه به اینکه ۲۰ پارت نوشتی وهنوزرمانت کامل نشده پس نقد کلی نمیشه داد.تااینجا اول اینکه بهت تبریک میگم چون ازاسترس ونگرانی ازضعف قلم صحبت کردی که اتفاقا برعکس خیلی مسلط وروانی .
تاپارت ۶ من یاده بازی جرات حقیقت افتادم
فک کردم باهمچین موضوعی استارت میخوره بعد واردتراژدی اصلی میشه وگویا اینطور نیست.
وسرانجام اون راه پله ناتموم بود.
به نظرم رمان فلش بک به زمان گذشته وحال روخواهد داشت
ازپارت ۶ واردزندگی عادی بنیامین وشخصیت های دیگه شدیم...عالی ادامه دادی ولی تاالان
هنوز مشخص نیس اون ماجراجوییهای شبانه حکم سرگرمی واسه بن داره یاشغلی؟
قلمت روان ،دیالوگ شخصیت ها عالی و
هیجان انگیزه .ادامه بده عزیزم وموفق باشی
قلمت مانا✍☘

سلام بر ت گلم.
آخ که نقدهای شماها باعث میشه چقد انرژی بگیرم❤️
آره عزیزم اون راه‌پلّه و اون زندان باید ناتموم رها می‌شد ولی اگه اینطوری پیش نمی‌رفت انگار ی چیزی کم بود. خدایی وقتی داشتم به آخرهای پارت پنج می‌رسیدم می‌خواستم قید اون بلایی که سر کیوان اومد بزنم، گناه داشت بچه😂
بن یادمه ی جا گفت که شغل اولش نانوایی بوده و این کار شغل دومّش بوده، کاری که نه پولی داشت و نه هیجانی، ولی همون‌کار باعث می‌شد با بعد دیگه‌ای از این جهان آشنا بشه؛ وقتی که هیجان این‌کار براش از بین رفت قید اون‌کار رو زد. جدیدا هم که تصمیم گرفته دوباره کارش رو از نو شروع کنه. حالا این که فازش دقیقا چیه و قراره چیکار کنه هنوز بهم نگفته💔😂
مرسی عزیزدلم، امیدوارم بتونم تا آخر رضایت شما عزیزان رو از رمان داشته باشم ستون✨✋

 

[نیکـ]

سلام عزیزم. خوشحالم که رمانم از نظرت عالی بود.
احساس می‌کنم چون اولین رمانمه هنوز خیلی فاصله مونده تا رمانم رو اون‌طور که باید عالی بنویسم؛ گرچه خیلی از نویسنده‌ها هستن که با اولین قلمشون حسابی ترکوندن. هنوز توی فضاسازی و شخصیت‌پردازی احساس می‌کنم کمی ضعف دارم و تلاشم رو می‌کنم از این وضعیت خیط خارجش کنم. در آخر ممنون از نقد سازنده‌ت❤️

نه اتفاقا خیلی عالی بود
و به نظرم به عنوان اولین اثر خیلی خوب عمل کردید

 

[broken angel]

@نویسنده دمیورژ^_^
ارمیتا بانو
نقدمنونمیخونی

 

[Carmen Sandiego]

سلام
رمانت رو خوندم خیلی زیبا و تٱثیرگذار بود به خوبی تونستی به صحنه‌ها رنگ و نقش بدی
ایده رمانت جذاب و تازه‌اس اسم قشنگی هم برای رمانت انتخاب کردی و همچنین ژانر مناسبی انتخاب کردی.
منتظر ادامه رمانت هستم
قلمت سبز
موفق باشی
@مدیر رمانیکی خوان

 

[-ایــلآی!]

سلام
رمانت رو خوندم خیلی زیبا و تٱثیرگذار بود به خولی تونستی به صحنه‌ها رنگ و نقش بدی
ایده رمانت جذاب و تازه‌اس اسم قشنگی هم برای رمانت انتخاب کردی و همچنین ژانر مناسبی انتخاب کردی.
منتظر ادامه رمانت هستم
قلمت سبز
موفق باشی
@مدیر رمانیکی خوان

سلام عزیزم. خوش‌حالم که خوشت اومده. ممنون از نظر زیبات🤍