مضطرب، لبانم را با زبان تر کردم و بیمقدمهچینی، یک راست اصل مطلب را روی دایره آوردم.
- خب آقای بونز! من متوجه آثار ضد و نقیضی توی این جریان شدم. آقا و خانم کینگ، به شدت در رابطه با اظهار حرفی در مورد این پرونده، نگران و مشوش هستن و مشخصاً، از چیزی فرار میکنن. این رو در بین اعمالشون احساس کردم. محض احتیاط بیشتر اینجا اومدم تا مطمئن بشم خانم و آقای کینگ، بنا به هرترسی مثل نشریهها یا آبروی خانوادگی، دروغی به من نگفته باشن!
آقای بونز، خندهی ریزی کرد و دستش را در هوا، تکان داد.
- اینطور که میگید، پس دقیقاً شما هم عضو یکی از نگرانیهاشون میشید و قطعاً، من نمیبایست چیزی از حقیقت بگم!
صورتم سرخ شد و دستانم، درهم پیچیدند. دقیقاً به حقیقت مهمی اشاره کرده بود و عملاً مرا جزو اشخاصی شمرد که نمیبایست اسرار محرمانهی بیمارش را مقابلش فاش کند! به من و من افتادم و سعی کردم به گونهای، اعتمادش را جلب کنم. آخر من که واقعاً از نشریه نیامده بودم!
- خب... ببینید آقای بونز! بخوام رو راست باشم، میتونم بگم همون میزان صحبتی که دیروز بین من و خانوادهی کینگ رخ داد، برای پروژهام میتونه کافی باشه و من اگه الان اینجا هستم، به قصد سواستفاده از موقعیت خانوادهکینگ و انتشار یه خبر داغ نیست! میبینید برگهای برای یادداشت هم دستم نگرفتم بلکه من به شدت در مورد حقیقت کنجکاو شدم! احساس میکنم این وسط، گره کوری هست که شما هم متوجهاش شدید؛ اما سعی کردید انکارش کنید، درسته؟
آقای بونز از این صراحت بیان من، جا خورد و متعحب، به لبانم خیره شد. گویا مطمئن نبود که چنین بیپروا حرف زدهام! خودش را تکانی داد تا از حصار این شگفتی خلاص شود و فوراً، برخاست و متفکرانه، سویم آمد.
- خب خانم جوان! شاید اینطور که میگی باشه؛ اما به هرحال، خیلی از اسرار بیمار من قابل فاش شدن نیستن!
در اوج انتظاری که برای ادامهی حرفش میکشیدم و کمی درمانده شده بودم، با این فکر که قرار نیست چیزی از او دستگیرم شود، از کنارم گذشت و سوی کمد شیشهای پر از پروندهی واقع در گوشهی اتاق رفت. پروندهی نه چندان قطور و سرمهای رنگی بیرون کشید و مجدد، پشت میزش بازگشت و پرونده را مقابل خود گشود. به تبعیت از آن، دنبالهی جملهی پیشینش را گرفت.
- میتونم بگم که این مرگ، کاملاً طبیعی بود! البته، از دید یک انسان عادی. شکستگیِ تعدادی استخوان و همچنین آثار کبودی متعدد، نشان از سقوط بودند. به علاوه، میتونید توی این عکس هم شکستگی مشخص سر کوین رو ببینید که خون از مجرای اون خارج میشه و یعنی دلیل اصلی مرگ، ضربهی وارد شده به سر و خونریزی شدیدش بوده.