پارت نونزده
یه ساعتی گذشته بود.
هیچ خبری از آرام نبود.
رها- هرچی زنگ میزنم بر نمی داره
همه نگران بودیم.
ماهرخ جون-پسرم فکر کنم این گوشی آرام باشه تو آشپزخونه جا گذاشته بود
- بده من خاله جون، مرسی
خاله گوشیو داد دستم روشنش کردم تصویر زمینه عکس خودشو رها بود.
رهاسرشو آورد بالاو به من نگاه کرد انگار که چیزی یادش آمده باشه.
رها- ز..زهرا شاید بدونه!.
- زهرا کیه؟.
رها- گوشیرو بده
دادم بهش دنبال چیزی میگشت
رها- الو سلام
-.......
رها- نه رهام
-.......
یهو زد زیر گریه و گفت:
- پیش تو نیومده؟.
-.......
- بعد بهت میگم
-.....
- باشه بهت خبر میدم
-......
- نه نمیخواد، فقط خبری شد زنگ بزن
-.....
- خدافظ
آراز- چی شد
رها- خونه دوستشام نیس
آراز- رها خانم میشه بگید چی شده اینجا انگار فقط منم که نمیدونم
همه سکوت کرده بودیم.
رها- از چند سال پیش شروع شد، اون موقع
گوشی رها زنگ خود.
انگار دودل بود جواب بده واسه همین گفتم:
- کیه؟
رها- ناشناس
بابا- جواب بده شاید خودش باشه.
جواب داد گذاشت رو بلندگو!.
رها- بله
مرد- سلام دکتر مهرابی هستم از بیمارستان زنگ میزنم
رها- ب..یمار.ستان چرا؟
دکتر مهرابی- شما از آشنایان خانم صادقی هستین
رها- بله دختر خالشام، اتفاقی افتاده؟.
دکتر مهرابی- خانم صادقی تصادف کردن، شماره شمارو دادن، لطفاً هرچه زودتر بیاین بیمارستان.....
رها- .....
دکتر- خدافظ
***
*رها*
الان یک ساعتی هس تو بیمارستانیم، آرام دستش شکسته و پیشونیش ضربه دیده
تو این چند ساعت به خاله خبر دادیم اونام الان تو راهن.
الان منو زهرا بالای سر آرام وایسادیم تا بهوش بیاد.
نمیدونم باید چجوری به آرازو باباش بگم.
آیناز که از موقعی که رفت تو اتاق ندیدمش.
مامانشام بخواطر آیناز که تنها نمونه موند خونه.
پرستار آمد سرومشو در آورد.
آرام- آخ
رفتم کنارش گفتم:
- خوبی
آرام- آره، شما اینجا چیکار میکنید.
پوکر بهش نگاه کردم
- تا موقعی که یادمه میگفتن من اینجا چیکار میکنم یا اینجا کجاس اسکل من
آرام- آخی فکر کردم آلزایمر گرفتی ولی نه انگار یادته.خواستم امتحانت کنم
- زهرمار گفتم سرت خورده به یه چیزی آدم شدی. ولی انگار همون خری هستی که بودی.
آرام- خودتی بیشعور
زهرا- دوباره شما مثل حیونا افتادین جون هم
منو آرام- خودت حیونی.
زهرا- چیز خوردم نزنینم حالا
آرام- کمتر از اون چیزه بخور واست خوب نیس
زهرا- خیلی بوقی..
آرام- راستی یه چیزی بگم
- بنال
آرام- آخ وی وای
- چته چرا اینجوری میکنی
آرام- خب اسکم خودت گفتی بنال
بچم رد داده!.