. . .

متروکه رمان شیطان و فساد | laloush

تالار تایپ رمان
ژانر اثر
  1. اجتماعی
  2. اساطیری
  3. تراژدی
نام رمان:شیطان و فساد
نام نویسنده:laloush
ژانر:،عاشقانه،حماسی،اجتماعی ،اساطیری،علمی تخیلی،تراژدی،جنایی
ناظر: @fatemeh1382
خلاصه: اِکاتون اِنِنیتا تریژ اسمیه که من براش گذاشتم!و ظهورش خیلی خیلی نزدیکه !
هممون از جمله من ، قبول داریم که در همه ادیان از یک پایان نام برده شده !
پایانی سهمگین که عرش آسمون رو به لرزه در میاره ..فرق نداره مسیحی هستین بودایی یا مسلمان حتی افراد بی دین هم به یک پایان اعتقاد دارن ..حالا این پایان می تونه آروم باشه! ..خیلی پر سر و صدا باشه! ، وحشتناک باشه ! یا یه آخرت لذت بخش باشه... دقیقاً مثل یک خواب ! همه معمولاً هر روز که از خواب بیدار میشن یا آروم از خواب بیدار میشن یا خسته یا خیلی مدل های بیدار شدن دیگه... ! مثلا یکی با داد مامانش بیدار می شه !
از همه اینا که بگذریم من هم بیدار شدم ...از یک خواب خیلی خیلی طولانی...
آم ! مردمِ الان بهش چی میگن؟ آها!کما !من به مدت طولانی توی کما بودم !
مقدمه:واو ! عجب خوابیدم! چقد گذشته ؟یک سال؟پنج سال؟صد سال؟اَه بیخیالش ! باید برم دنبال لیندا بگردم تا بهم یک دست لباس بده ، هرچی نباشه همه لباس هام پوسیده شده ! به اون خیاط ابله گفته بودم لباسی می خوام که پوسیده نشه !وای به حالش اگه زنده باشه !اگه ببینمش خودم می کشمش !از زمان آدم و حوا به اینور تا حالا اینقدر لباس هام پوسیده نبوده که حالا هست!!!!
 
آخرین ویرایش:

FENRIR𓃦

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1066
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-17
آخرین بازدید
موضوعات
12
نوشته‌ها
396
راه‌حل‌ها
6
پسندها
4,136
امتیازها
178

  • #31
بخش دوم: ماه از غرب در روز طلوع می‌کند
پارت سی: در هر دو صورت

‌..........‌....
به همشون نگاه کردم
- پایان خیلی خیلی نزدیکه؛ حتی اگه موفق هم بشیم فقط پایان دیر‌تر اتفاق میوفته، چیزی که مهمه اینه که لیاقت یک شروع دوباره رو داشته باشیم
نینل بهم خیره شد ناامیدی پنهان توی چشم‌هاش رو کاملاً می‌تونستم تشخیص بدم
- یعنی تو داری میگی در هر صورت یه پایان اجباری در راهه؟
همون‌طور که از مکالمه باهاشون حوصله‌ام سر رفته بود سرم رو به سمت در ورودی کج کردم
- آره یه همچین چیزی احتمالاً پیش میاد میدونی این‌که من دچار فساد شدم چیز ساده‌ای نیست هرچی نباشه نزدیک به سن زمین من زندگی کردم یه جورایی تنها چیزی که پیوند عمیقی باهام داره زمینه حالا یه مقدار ممکنه اشتباه باشه تعبیری که می‌کنم ولی خب به نظرم در هر صورت به سمت پایان حرکت می‌کنیم
بهشون نگاه کردم
- یکم همه چی سریع پیش رفت؛ حتی برای خود من فعلاً تا تکلیف اوباستی روشن بشه بیاین یکم با زندگی تو این‌جا آشنا بشیم
به اطراف خونه نگاه کردم خونه نسبتاً کوچیکی بود؛ ولی خب خیلی بزرگ تر از خونه‌های روستایی اون زمان بود ساختارش رو درست نمیتونستم تشخیص بدم
- روناهی این‌جا چندتا اتاق داره؟
- هوم؟ سه تا اتاق من با خودم گفتم یکی از اتاق‌ها که خب مال کلووده اونم که اخلاق نداره بزاریم تنها باشه اون دوتای دیگه یکیش برای دخترا باشه یکیش برای پسرا البته خب یه راه حل دیگه هم داریم
- چجور راه حلی؟
- از اون جایی که خونه ممکنه برا هممون خوب نباشه من با خودم فکر کردم که شاید بشه تا یه مدتی توی مهمون خونه بمونیم این‌جا چون یه شهر جنگلی و کوچیکه یه دونه مهمون خونه داره که خب فک نکنم زیاد مناسب باشه
- خب کسی هست که نخواد این‌جا بمونه؟ من خودم ترجیحم مهمون خونه است نیاز به یکم تنهایی دارم.
با سکوت همه به حرف اومدم
- پس همه چی حله من میرم مهمون خونه و شما همین‌جا بمونید از فردا یکم با شهر آشنا میشیم و بعد تلاش می‌کنیم که همه چی خوب تموم بشه
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
3
بازدیدها
266
پاسخ‌ها
36
بازدیدها
4K
پاسخ‌ها
15
بازدیدها
186

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین