نقد و بررسی نقد و برسی رمان هورژینا | مهرسا چناری

[.ARAMIS.]

نام عنوان: هوژینا
ژانر: فانتزی ، معمایی ، عاشقانه
نویسنده: مهرسا چناری
خلاصه: در دل روستایی که آرامشش در ظاهر فریبنده است، رازی کهن بیدار می‌شود؛ رازی که می‌تواند مرز میان امروز و دیروز را درهم بشکند. قدم هایی ناخواسته، دختری را به مرکزی پر از راز، عشق و هراس می‌کشاند.

در دست اقدام - رمان‌هوژینا | مهرسا‌چناری

نام عنوان: هوژینا ژانر: فانتزی ، معمایی ، عاشقانه نویسنده: مهرسا چناری خلاصه: در دل روستایی که آرامشش در ظاهر فریبنده است، رازی کهن بیدار می‌شود؛ رازی که می‌تواند مرز میان امروز و دیروز را درهم بشکند. قدم هایی ناخواسته، دختری را به مرکزی پر از راز، عشق و هراس می‌کشاند.

romanik.ir

 

[D.KH]

سلام عزیزم. امیدوارم حالت خوب باشه.
اولین مورد که در مواجه با رمانت نظرم رو جلب کرد، عنوان رمانت بود. بعد از اون قلم فوق العادت (از نظر من) بود.
از نظر من خلاصه و مقدمه‌ای که برای رمان هوژینا نوشتنی، واقعا کنجکاو کننده بود. شروع نسبتا قوی داشتی و از نظرم فضاسازی خیلی خوبی داشتی؛ اما یک سری کلمات رو شکسته نویسی کردی و همچنین وسط دیالوگ از اینتر استفاده کردی. نکته دیگری که به چشمم خورد، بعضی اصول نگارشی رو رعایت نکردی. مثلا قبل از اما و ولی باید از ؛ استفاده کنی. بعضی از نیم فاصله‌ها رو رعایت نکردی، یعنی به جای فاصله، از نیم فاصله استفاده کردی.
با توجه به این‌که از دید اول شخص مفرد (من) استفاده کردی، دوست داشتم بهتر از افکار نگار با خبر بشم و بدونم در ذهنش چی می‌گذره.
به غیر از این‌ها اشکال دیگه‌ای نداشتی. یعنی من متوجه نشدم.
با این‌که پارت‌های زیادی نوشته نشده؛ اما رمانت نظرم رو جلب کرد و واقعا دلم می‌خواد تا انتها بخونم و لذت ببرم.
امیدوارم نظرم کارآمد باشه و کمکی بهت کرده باشه.
🌱قلمت مانا🌱

 

[tab889an]

درود
جذاب،کنجکاو کننده و زیبا بود
با اینکه هنوز پارت هاش زیاد نشده و تو دل قصه نرفته ولی بازهم آدم رو جذب میکنه
از نظر من در کنار عالی بودن قلمت یکم به فضا سازی اهمیتداده نشده مثلا خیلی قشنگ تر میشد اگه فضای اون چشمه رو توصیف می‌کرد
دقیقا مثل وقتی که اون زن رو داخل چشمه دید و کامل توصیفش کرد.
دیالوگ هام جوری نوشته شده که آدم رو فقط گیج میکنه و ازش چیزی سر در نمیاری و همین ممکنه دلِ مخاطب رو بزنه
مثلا چقدر قشنگ تر میشد اگه قبل از گفتن هر دیالوگ کمی توضیح میداد مخصوصا وقتی توی جمع هستند و اینجوری دیگه سوال پیش نمیاد که این دیالوگ از کیه
مثلا
هلیا همزمان که کیفش رو بر می‌داشت نیم نگاهی به من انداخت و تحسین آمیز گفت:
-بهترین جواب ممکن رو به مامانِ نورا دادی!
ستایش در ادامه حرف هلیا تک خنده ای کرد و گفت:
-واقعا! تا آخر غذا ساکت بود
خیلی بهتر از اینه متنه
-بهترین جواب ممکن رو به مامانِ نورا دادی!
-واقعا! تا آخر غذا ساکت بود
خواننده رو هم گیج نمی‌کنه
غیر از اینها دیگه مشکلی ندیدم و از نظرم همه چیز عالی بود
قلمت سبز☆

 

[00zahra00]

سلام عزیزم برات آرزوی موفقیت می‌کنم
قلمت مانا و ماندگار
داستان خوبیه فقط یکم اول داستان پر از اسم شروع شد و اینجوری بود که قاطی می‌کردم میتونستی نرم تر شروع کنی. زمان پرش داشت گذشته و حال رو قاطی می‌کردم. یکم فعل ها به جملات نمی‌خورد
ولی یکم زمان پیش بره تعداد پارت‌ها بیشتر بشه مطمئنا همه چیز عالی پیش میره