. . .

متروکه رمان الهه‌ی شرقی مصر| رها مهربانیان

تالار تایپ رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
نام رمان: الهه شرقی مصر
ژانر:دعاشقانه، تخیلی
نویسنده: رها مهربانیان
ناظر: @AYSA_H
ویراستار: @Ara.wr.o.O
خلاصه: رمان در مورد دختری شرقی هست که پدرش یه مخترع بزرگه! اما همه اتفاقات از آخرین اختراع پدرش شروع شد؛ که باعث شد آدم‌‌های سودجو بخوان اون اختراع رو بدزدن و پدر الهه رو به قتل برسونن. حالا الهه قصد داره نذاره خون پدرش پایمال بشه و اون اختراع رو مخفی کنه، اما یک‌‌دفعه سر از گذشته و مصر باستان بیرون میاره... .

مقدمه:
ناخواسته سفری آغاز می‌‌شود، بی‌‌علت دل به سويی به پرواز در می‌آید و در جايی در عمق غربت فرود می‌‌آید و آرامش مي يابد.
حادثه‌‌ای كه حتی تصورش ناممكن می‌‌‌نمايد به وقوع می‌‌‌‌‌پيوندد و شعر سفر جاودانه می‌‌شود. غريبه‌‌ای آشنا با دل و جانی آزرده آشنا می‌‌‌‌گردد، شيشه عمر اندوه با گرمی آبی نگاهی ذوب می‌‌شود و مجنونی آواره بيابان‌های آهن و آسمان‌‌‌خراش می‌‌‌گردد تا در جايی در عمق دريای آبی عشق به آرامشی ابدی دست يابد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • جذاب
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 6 users

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
870
پسندها
7,357
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
wtjs_73gk_2.png
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن رمانیک را برای انتشار رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.​
اگر سوالی دارید میتوانید بعد از خواندن قوانین زیر سوالتون رو مطرح کنید.​
قبل از درخواست جلد، قوانین زیر را مطالعه کنید.​
برای درخواست نقد، با توجه به قوانین در تاپیک زیر اعلام آمادگی کنید.​
بعد از اتمام رمان، میتوانید درخواست ویراستار دهید.​
جهت درخواست صوتی شدن آثار خود می‌‌توانید در تالار مربوطه، درخواست دهید.​
و پس از پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.​
با تشکر​
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

*RAHA*

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
655
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
آخرین بازدید
موضوعات
6
نوشته‌ها
83
راه‌حل‌ها
1
پسندها
165
امتیازها
90

  • #2
پارت اول

با عصبانیت به برگه‌‌ی توی دستم خیره شدم. این پنجمین نامه‌ی تهدید آمیز دیگه‌ای بود که برام به صورت ناشناس فرستاده بودن.
دیگه کلافه و خسته شده بودم.
همه‌‌اش تهدیدم می‌کردن که اگه باهاشون همکاری نکنم، من رو هم مثل پدرم می‌کشن. واقعاً پیش خودشون چی فکر کردن؟ من دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم! بنابراین ترسی هم از مردن نداشتم.
نامه رو مچاله کردم و روی زمین پرت کردم‌. کلافه روی مبل قهوه‌ای و سفید رنگ توی پذیرایی نشستم. با پاهام روی پارکت لمینت ضرب گرفتم. موهای مشکی رنگم روی شونه‌‌‌هام به صورت شلخته، آزاد ریخته بودن. حس کردم دارم از گرما خفه می‌‌‌شم. برای همین بی‌حوصله دست دراز کردم و با کلیپس صورتی روی میز، موهام رو بالای سرم بستم. اونقدر سکوت خونه عمیق بود که بغض بدی، گلوم رو به چنگ انداخت. انگار تازه درک می‌کردم که قراره برای همیشه تنها و بی‌پناه بمونم. دستی به صورتم کشیدم و زمزمه کردم:
- خدایا، چی میشد اگه من هم مثل بقیه‌‌ی آدم‌‌ها زندگی عادی و خوبی با خونواده‌ام داشتم؟ یا اینکه تنها دغدغه‌‌‌ی زندگیم این بود که برای فردا چی بپوشم که جذاب‌‌‌تر بشم؟
بی‌حوصله پوف طولانی‌‌‌ای کشیدم و دستم‌ رو زیر سرم گذاشتم. فقط یه چیز خیلی ذهنم رو درگیر کرده بود! این اختراع بابام مگه چیه؟
با بغض زمزمه کردم که بخاطرش پدرم‌ رو به قتل رسوندن و اینجوری من رو تهدید می‌کنن. موشکافانه نگاهی به پله‌‌ها کردم و بلند شدم. با پاهام لباس‌‌هایی که با شلختگی این چند روزم، کف زمین ریخته شده بود رو کنار زدم. از پله‌‌‌ها بالا رفتم. هنوز هم دودل بودم که در اتاق کار بابا ‌رو باز کنم یا نه؟ آخه بابا هیچوقت اجازه نمی‌داد اختراع‌‌‌هاش رو ببینم. به نظر اون دیدن ایده‌‌هاش و کارهاش برای من خطرناک بود!
اما خوب حالا... .
با تردید نگاهی به در آهنی روبه‌روم کردم. فکر نکنم مشکلی باشه. اصلاً فقط یه نگاه می‌‌‌ندازم و میرم. آره، فکر خوبیه. با کنجکاوی رمز در رو که تاریخ تولدم بود زدم. در با صدای تیکی باز شد. با تعجب و حیرت هینی کشیدم و دستم‌ رو جلوی دهنم گذاشتم.
باورم نمی‌شد پدرم این همه اختراع رو، اینجا توی خونه نگهداری می‌کرد. دور تا دور اتاق از فلز پوشیده شده بود.
چهار دیوار اتاق مجهز به دوربین مدار بسته بود. دستگاه‌‌‌های عجیب و غریبی توی قفسه‌‌ها بودن. بعضی‌‌‌هاشون هم از سقف آویزون شده بودن. میز شیشه‌ای بزرگی وسط اتاق بود. برگه‌‌‌هایی مرتب روش چیده شده بودن. حدس می‌زدم که بابا ایده‌‌هاش رو توی این برگه‌‌‌ها نوشته‌.
با ذوق شروع کردم به چک کردن تک تک دستگاه‌‌‌های توی اتاق.

@Ara.wr.o.O
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
1
بازدیدها
40
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
89
پاسخ‌ها
25
بازدیدها
221
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
39
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
59

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین