. . .

تمام شده رمان بغض آسمان | سوما غفاری

تالار تایپ رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. تراژدی
  2. فانتزی
سطح اثر ادبی
الماسی
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.


نام رمان: بغض آسمان
نویسنده: سوما غفاری
ژانر: عاشقانه، فانتزی، تراژدی
ناظر: @Lady Dracula
ویراستار: @toranj kh
خلاصه: همه چیز از آن زمانی آغاز شد که نوزادی متولد شد و پا به جهان گذاشت؛ ولیکن داستان بسیار جلوتر از آن زمان شروع می‌شود. در شب ازدواج پرنسس کلارا، اتفاقی افتاد که تمام پادشاهی را در غم و اندوه فرو برد و هیچ کس انتظار نداشت که تمامی آن اتفاقات، زیر سر یک تازه وارد مرموز به شهر باشد. یک تازه واردی که به هیچ‌وجه تازه وارد نیست و در واقع همان کسی است که زمانی به خاطر سرش جایزه برگزار می‌شد! حال، او با شعله‌های سیاه و آبی رنگش آمده تا آشکار کند که چه چیزی پشت دیوار حافظه پنهان شده و چه کسی آن حقایق و خاطره‌ها را به گونه‌ای از بین برده که گویا هیچ وقت وجود نداشته‌اند! سرانجام، با پیدا شدن سر و کله‌ی شورشی‌ها، زندگی ورق تازه‌ای را باز کرد و بیخیال همه چیز، مبارزه علیه تاج و تخت شروع شد و بازی‌ای از جنس سلطنت صورت گرفت!
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 28 users

*dream_writer*

رفیق رمانیکی
نویسنده
شناسه کاربر
22
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
35
نوشته‌ها
1,010
راه‌حل‌ها
27
پسندها
8,908
امتیازها
411

  • #231
سخن نویسنده: بالأخره بعد از یک سال تایپ رمان بغض آسمان رو تموم کردم. امیدوارم از خوندنش لذت برده باشین و موضوع جذابی براتون بوده باشه. سعی کردم به بهترین نحو ممکن رمان رو به اتمام برسونم و بهترین ایده و جذاب‌ترین رو براتون بنویسم!
تموم کردنش حس عجیب و دلنشینی داره، اونم بعد زمانی که یک سال تمام رو سعی کردم با کاراکترهام زندگی کنم و باهاشون خوشحال و ناراحت بشم.
سعی کردم با این رمان، عشقی قوی و زیبا مثل عشق اشلی و کلارا رو نشون بدم! وفادار و همیشه عاشق بودن اشلی رو، دست از جنگیدن و برای هدفش سخت تلاش کردن ادوارد رو، راه درست انتخاب کردن و عادلانه تصمیم گرفتن کلارا رو و شجاعت و درستی کاراکترهای دیگه رو نشون بدم. خواستم دنیایی متفاوت و پر پیچ و خم رقم بزنم. امیدوارم که لذت برده باشید.
اما برای کسایی که نفهمیدن آخر رمان چه اتفاقی افتاد، یه توضیح مختصر بدم. باید بگم که کلارا و اشلی بعد از مرگشون، توی سرزمین پترادونیس و در یه زمان متفاوت، تناسخ* پیدا کردن و بعدش، سرنوشت دوباره اون دوتا رو کنار هم آورد. کلارا و اشلی توی زندگی بعدیشون دوباره همدیگه رو پیدا کردن و هیچ کس نمی‌دونه بعدش چی شد. داستان عاشقانه‌ی ديگه‌ای شکل گرفت؟
(البته باید بگم این رمان هیچ جلد دومی نداره!)



*تناسخ: تناسخ اعتقاد فلسفی یا مذهبی است که ذات غیر فیزیکی موجود زنده یعنی روح، پس از مرگ بیولوژیکی، زندگی جدیدی را در جسمی متفاوت آغاز می‌کند. در اکثر اعتقادات مربوط به تناسخ، روح به عنوان یک جاودانه دیده می‌شود و تنها چیزی که از بین می‌رود بدن است، یعنی با مرگ فرد، روح او به نوزاد (یا حیوانی) جدید تبدیل و انتقال داده می‌شود تا دوباره زندگی کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • جذاب
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 6 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,047
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #232


عرض سلام و خسته نباشیدی ویژه خدمت شما نویسنده‌ی عزیز!
بدین وسیله پایان تایپ اثر شما را اعلام می‌‌دارم. با آرزوی موفقیت روز افزون!

|مدیریت کتابدونی|
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 4 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین