. . .

انتشاریافته دلنوشته پرسه در خاطرات حضور تو | پروین یادگاریان کاربر رمانیک

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. عاشقانه
  2. تراژدی
سطح اثر ادبی
طلایی
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
نام دلنوشته: پرسه در خاطرات حضور تو
نویسنده: پروین یادگاریان

مقدمه:
گذشته را توی جیبم می‌گذارم
و آينده را در می‌آورم.
در ميان گذشته و آينده فكر می‌كنم،
گذشته‌ی من در جيبم تكان تكان می‌خورد
و آینده در دستانم می‌لرزد،
چشمانم را می‌بندم
تا خود را مثل كودکی گول بزنم، تا نه آينده را ببينم و نه گذشته را.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 11 users

پرند

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
306
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-18
موضوعات
21
نوشته‌ها
517
راه‌حل‌ها
25
پسندها
2,545
امتیازها
203
محل سکونت
در کنار بوستان گل فروش

  • #21
دلی شکسته شد، بی‌آنکه کسی از تکاپو و حرکت باز ایستد.
دلی پژمرده شد، بی‌آنکه کسی بفهمد برای بقای زندگی فردی باید از سرچشمه‌ی حیات، آبی آورد و به پای زندگی‌اش پاشید.
این رسم و جور و جفای زندگی همه‌ی ما آدم‌هاست، ایستاده‌ایم به تماشای آب شدن جوانه‌ی وجود آدمی که دست و پا می‌زند برای رهایی از چنگال درد و رنج.
دلم پری‌وار خود را به قفسه‌ی سینه‌ام می‌کوبد و می‌نالد، می‌نالد از هر آن‌چه که تو بودی و هر آن‌چه که خود نبود.
بیا دستم را بگیر و مرا در این سفر بی‌بازگشت همراه خود ببر.
می‌گویند من بازیگری هستم در میان جماعتی که یک دم به این نی‌‌اندیشیدند که شاید این بشر خفته در خاک، روزی یک گل روییده از دل خاک بوده است یا که این بید خمیده‌ی روی زمین، روزی یکه سروِ بلند قامت بوده است.
من مرغ تنهای آن خراباتم که در این گوشه دنیا جان داد و شکست، تنها سر بر دل این خاک نهاد و انتظار بودن با تو را می‌‌کشد. سال‌‌هاست که می‌‌گذرد از آن لحظه شیرین آشنایی، از آن دم که تو بودی و من بودم و یک دنیا خاطره. زیبا بودند کلام بی‌‌کلام عاشقی و تمام شد این پرسه در خاطراتی که تو حضور داشتی و من به فصل خزان و جدایی رسیدم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

پرند

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
306
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-18
موضوعات
21
نوشته‌ها
517
راه‌حل‌ها
25
پسندها
2,545
امتیازها
203
محل سکونت
در کنار بوستان گل فروش

  • #22
کاش در خاطرات هم قاعده بازی را عوض می‌‌کردیم. بازی قایم باشک را به دست باد می‌‌سپردیم و به بازی زندگی می‌‌پرداختیم.

دلم یک عروسک پارچه‌‌ای شده. دلش را به دستش دوختند، لب‌‌هایش عاریتی شده. سفر نمی‌‌کند به دنیای کوچکم. عروسک کوچکم اشک نمی‌‌ریزد.

دلم بچه شده، بهانه‌‌ات را می‌‌گیرد. کاش از سفرت باز گردی به سرزمین دلم. باز گرد که دیر نیست.

دلم هوا می‌‌خواهد برای نفس کشیدن در میان بغض به گل نشسته در دلم. دستم را بگیرد و از کوچه‌‌های بی‌‌کسی عبور کنیم و به حیاط بهارزده خاطراتت برسیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

پرند

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
306
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-18
موضوعات
21
نوشته‌ها
517
راه‌حل‌ها
25
پسندها
2,545
امتیازها
203
محل سکونت
در کنار بوستان گل فروش

  • #23
در سرزمین آرزوهایم به دنبال رد و نشانی از یار گشتم، شاید در نیمه دوم زندگی همراهم باشد، شاید لبخند بزند به درد و رنج، شاید بگوید همه‌‌چیز حل است.

این را خوب می‌‌دانم که تو را در لباسی سپید خواهم دید. سرزمینت سبز است.

قانون زندگی این است که استوار و پایدار در زندگی، پابرجابمان.

درجا نزن ای دل بی‌‌طاقت. پیش برو، پیروز باش، بازنده‌‌ها همیشه بازنده نیستند. گاه شکست پله‌‌ای‌‌ست برای موفقیت.

آرزویم این است که روحت آزاد شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

پرند

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
306
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-18
موضوعات
21
نوشته‌ها
517
راه‌حل‌ها
25
پسندها
2,545
امتیازها
203
محل سکونت
در کنار بوستان گل فروش

  • #24
پُر بودم و سیر بودم و سیراب

و لذتم تنها این است که دستانم گرم است.

در سراب زندگی از این دیار به آن دیار رفتم و کارم سخت است و دردم سخت‌‌تر.

از هرچه شادمانی و لبخند است، دورم و محرومم کردند؛ اما دلم را محبوس نکردم و بذر محبتت را در دلم کاشتم و عشق را پرورش دادم.

باغی از عشق در کنارت دارم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

پرند

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
306
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-18
موضوعات
21
نوشته‌ها
517
راه‌حل‌ها
25
پسندها
2,545
امتیازها
203
محل سکونت
در کنار بوستان گل فروش

  • #25
تو را سپاس می‌‌گویم که سیرتم را منور به شجاعت و حسن نیت و خوش‌‌بینی و صورتم را مزین به آرامش و صفا کردی.

هرگاه که کم آوردم تو را در کنارم دیدم؛ ولی هرگاه موفق شدم و به بیشترین‌‌ها رسیدم، تو را ندیدم، درحالی که تو هنوز در کنارم بودی و من چه‌‌قدر در آن لحظات به خود مغرور شدم که وجود پاک و مقدس تو را نتوانستم ببینم.

می‌‌دانم که گاهی از کوتاهی‌‌ها و کوته‌‌نظری‌‌هایم تو را به بدترین حالات می‌‌رسانم.گاه از این که تو در تمام لحظات سخت و دشوار لبخند بر لب داشتی، من به آرامشی از جنس شیشه می ‌‌رسیدم. آرامشی که هیچ حادثه‌‌ای توان شکستن آن را نداشت.

یا رب! امروز تو را در کوچه‌‌های خاطرات یافتم. می‌‌دانی کجا بود؟ همان کوچه‌‌ای که به من یاد دادی رنگ خدایم زیباتر از رنگی بود که من عاشقانه می‌‌پرستیدمش. رنگی که خلوص نیت تو را در خود متبلور می‌‌کرد.

خداوندا! می‍‍شود کاری کنی تا مهربانم باز مثل گذشته پیش نمازِنمازهای شبانه من باشد، تا به او اقامه کنم و با سلام و صلوات او به عرش اعلا برسم؟

بار خدایا! گاهی ابری می‌‌شود این دل که صاحب و اختیارش تو هستی، می‌‌شود مهمان دلم باشی و دردهایش را مرهمی بگذاری؟

سپاس که به من طعم شیرین این عشق را چشانیدی و لذت بردم از با بهترینی که تو بر سر راهم قرار دادی.

تو را سپاس که به من نعمتی به نام دل ارزانی داشتی تا در آن، مهر و محبت را برای بندگانت به یک میزان قسمت کنم. تا آن‌‌ها هم لذت ببرند از این داده خدایم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

مدیر تایپ

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
1519
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
0
نوشته‌ها
379
پسندها
1,024
امتیازها
123

  • #26


عرض سلام و خسته نباشیدی ویژه خدمت شما نویسنده‌ی عزیز!
بدین وسیله پایان تایپ اثر شما را اعلام می‌‌دارم. با آرزوی موفقیت روز افزون!

|مدیریت کتابدونی|
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 3, کاربران: 0, مهمان‌ها: 3)

بالا پایین