. . .

انتشاریافته دلنوشته پرسه در خاطرات حضور تو | پروین یادگاریان کاربر رمانیک

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. عاشقانه
  2. تراژدی
سطح اثر ادبی
طلایی
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
نام دلنوشته: پرسه در خاطرات حضور تو
نویسنده: پروین یادگاریان

مقدمه:
گذشته را توی جیبم می‌گذارم
و آينده را در می‌آورم.
در ميان گذشته و آينده فكر می‌كنم،
گذشته‌ی من در جيبم تكان تكان می‌خورد
و آینده در دستانم می‌لرزد،
چشمانم را می‌بندم
تا خود را مثل كودکی گول بزنم، تا نه آينده را ببينم و نه گذشته را.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 11 users

Mohammad MZ

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
مؤسس | مدیرکل
بلاگر
تیم تبلیغات
کپیست
تدوینگر
نام هنری
رمانیکی
انتشاریافته‌ها
2
شناسه کاربر
1
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
آخرین بازدید
موضوعات
47
نوشته‌ها
687
راه‌حل‌ها
46
پسندها
9,294
امتیازها
398
سن
26
محل سکونت
بالای ابرها
وب سایت
romanik.ir

  • #2

سلام خدمت نویسنده‌ی عزیز!
متشکریم از شما ضمن انتخاب انجمن رمانیک برای انتظار آثار ارزشمندتان، خواهشمندم قبل از شروع کردن تایپ دلنوشته‌تان قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه فرمایید!

قوانین و مراحل ایجاد تاپیک رمان

زمانی که دلنوشته‌ی شما به ده پارت رسید می‌توانید از طریق لینک زیر برای آن درخواست جلد بدهید. (پ.ن: ابتدا قوانین تالار جلد را مطالعه فرمایید.)

درخواست جلد برای دلنوشته

زمانی که دلنوشته‌ی شما به دوازده پارت رسید شما می‌توانید؛ جهت بررسی سطح قلمتان توسط منتقدان عزیز، از طریق لینک زیر درخواست نقد بدهید.

قوانین و چگونگی درخواست منتقد برای دلنوشته

نویسندگان عزیز؛ جهت درخواست تعویض تگ اثرتان می‌توانید از طریق لینک زیر اقدام نمایید.

درخواست تعویض تگ

شما می‌بایست پس از اتمام تایپ اثرتان؛ از طریق لینک زیر اعلام کنید.

اعلام پایان تایپ دلنوشته

شما می‌بایست پس از اتمام تایپ دلنوشته‌تان جهت رفع اشکالات نگارشی و تایپی؛ از طریق لینک زیر درخواست ویراستار کنید.

درخواست ویراستار برای دلنوشته

متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!

|کادر مدیریت انجمن|​
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

پرند

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
306
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-18
موضوعات
21
نوشته‌ها
517
راه‌حل‌ها
25
پسندها
2,545
امتیازها
203
محل سکونت
در کنار بوستان گل فروش

  • #3
مهربانم، سلام.
حال این روزهایت چه‌طور است؟
در گوشه، گوشه‌ی کوچه باغ خاطراتم، باد عطر وجود تو را برایم به ارمغان می‌آورد!
نمی‌دانی چه‌قدر لذت‌بخش بود وقتی قاصدک خبر موفقیتت را به من رساند!
مهربانم! این روزها، دل کوچکم بهانه‌‌گیر وجودت شده است.
فصل بهار و تابستان آمدند و رخت سفر بستند؛ اما گرمای وجود تو در کنارم حس نشد. سرمایی بس ناجوان‌‌مردانه در خانه‌ی دلم مهمان شده است، می‌آیی؟!
مهربانم، برایم خورشیدی در پاکتی بگذار و بفرست! این روزها هوای دلم لرز کرده، با خورشید وجودت آن را گرم کن!
مهربانم! دلگیرم از زمانه، می‌دانی چرا؟! وجودت را از من مخفی نگاه می‌دارد که مبادا بشکند این اتاقک تنهایی دلم!
گاه لبریز از شادی،گاه سرشار از غم هستم. تو به من بگو با درد دوری‌ات چه کنم؟!
این رسم کجای دنیای توست که عاشق را در حسرت دیدار یار بسوزاند؟ چشمه‌ی اشکم خشکید و این بغض مثل یک غده در حال ترکیدن است!
دلتنگ لبخندها و شیطنت‌های عاشقانه‌ی عشقی هستم که در کنارم نیست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

پرند

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
306
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-18
موضوعات
21
نوشته‌ها
517
راه‌حل‌ها
25
پسندها
2,545
امتیازها
203
محل سکونت
در کنار بوستان گل فروش

  • #4
نمی‌دانم تا به حال انتظار کشیده‌ای یا نه؟!
من بارها و بارها طعم تلخش را زیر دندان‌هایم حس کرده‌ام.
در اوج ناامیدی باید در انتظار امید باشی. در غروب تاریک و غم گرفته، باید منتظر طلوعی روشن و جان‌‌بخش باشی!
سخت است؛ ولی دیگر با او مأنوس شده‌ام. این را بدان که از انتظار خسته نمی‌شوم!
یادت باشد هیچ‌وقت ناامید نباشی! مطمئن باش پشت تمام ناامیدی‌ها، بهاری از عشق و امید در انتظار توست.
تا بهار تمام نشده، به دیدنت خواهم آمد.
انتظار کشیدن برای دیدار تو لذت‌بخش است و شیرین! در کوچه‌ی تنهایی، زیر درخت یاس منتظرت هستم تا بازگردی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

پرند

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
306
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-18
موضوعات
21
نوشته‌ها
517
راه‌حل‌ها
25
پسندها
2,545
امتیازها
203
محل سکونت
در کنار بوستان گل فروش

  • #5
مهربانم، نمی‌دانی چه‌قدر لذت‌بخش است كه بتوانی پوست خنک و مخملی شب را با سر انگشتان متحيرت لمس كنی. شب سياهی كه نور ستارگان در پس نور مهتاب مخفی شده‌اند. به بلندای كوه‌های سياه كه به آسمان سياه‌تر از خود ساييده شده‌اند.
يک‌‌جور حس جاری شدن در من روان شده، حسی كه نمی‌توانی آن را ناديده بگیری! حس كوه بودن، سنگ بودن؛ ولی نه. بهتر است بگويم حس پابرجا بودن و استواری!
اين استواری را از زمان كودكی به ياد دارم! زمانی كه دستان كوچک من در ميان دستان بزرگ و گرم پدرم گم می‌شد، گويی باهم يكی شده‌اند.
مهربانم! نمی‌دانم می‌دانی این احساسات سرگشته در من، از کدامین منبع سرچشمه می‌گیرند؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

پرند

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
306
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-18
موضوعات
21
نوشته‌ها
517
راه‌حل‌ها
25
پسندها
2,545
امتیازها
203
محل سکونت
در کنار بوستان گل فروش

  • #6
مهربانم! حس پريدن دارم؛ ولی نه پريدن از روی ترس و دلهره. پريدن به دلگرمی وجود پدر و وجود گرمی‌‌بخش حضور تو. به اوج رسيدن در ميان نگاه گرم و با احساس تو، شوق رسيدن به یاد و خاطرات تو! حس دريا،كوه،جنگل!
مهربانم، همه این‌‌ها خدايی بودن را به من تداعی می‌‌كنند!
ای كوه استوار،گرم و آرامش‌‌بخش. بدان با تو به اين كه هستم رسيدم!
هر چند كه من كوتاهی كردم؛ ولی تو مرا خوب به پرواز درآوردی. هزاران هزار بار ميان درون تهی خودم شکستم و از نو دوباره خودم را برپا ساختم و فرياد می‌‌زنم "دوستت دارم" تا شايد پژواک صدايم به گوش تو برسد ای بهترين بهانه‌‌ی زيستن!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

پرند

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
306
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-18
موضوعات
21
نوشته‌ها
517
راه‌حل‌ها
25
پسندها
2,545
امتیازها
203
محل سکونت
در کنار بوستان گل فروش

  • #7
من بودم و ميخ كوچكی در دستم. با آن ميخ كوچک تصويری از مهربانم بر خشت حک كردم كه از تصورات ميخ كوچک به دور بود.

من با ميخ كوچكم تصويری از خيالی که تو در یاد و خاطره‌‌ای برجا گذاشتی، بر دل سايه نقش كردم كه سایه‌‌ها ققنوسی در اعماق وجودی‌‌شان به پرواز در آوردند!

آری، آن سايه من بودم!

تو با ققنوسِ وجود به روی اقيانوسی آبی رنگ سفر كردی. در آن سفر با پری دريايی كه قلبی از شيشه داشت، آشنا و هم‌‌سفر شدی!

آن پری كوچک، تو را با خود به دنيای زير آب‌‌های آبی برد و من از اين همه زيبايی تو لذت بردم.

روزها گذشتند و من، پنجره‌‌ی آبی رنگ دلم را به روی افق روشن باز كردم. ناگاه نگاهم به ترک كوچک روی ديوار دلم افتاد. نگران از بيشتر شدن ترک در روزهای بعدی دست به دامن تو شدم.

تو در جواب خواهش‌‌های من گفتی:

- يادت هست كه آن روز بارانی سبوی مرا بشكستی؟!

در جوابت گفتم:

- آری، خوب يادم هست و من آن روز پشيمان از كرده‌‌ی خود با غم‌‌ها هم‌‌ساز گشتم.

تو در جوابم گفتی:

- پشيمانی چه سودی دارد؟ تو كاری كردی كه همراه سبو، من هم شكستم.

با اين جواب لیوان زندگی‌‌ام از دستم رها گشت، بر زمين ريخت و تمام وجودم خالی شد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

پرند

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
306
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-18
موضوعات
21
نوشته‌ها
517
راه‌حل‌ها
25
پسندها
2,545
امتیازها
203
محل سکونت
در کنار بوستان گل فروش

  • #8
تو سفر کردی به ابدیت و راهی جاده‌‌ای شدی که انتهایش بوی کافور به مشام مسافرانش می‌‌رساند! دل عاشق‌‌پیشه‌‌ی مرا در این دیار تنهایی، تنها گذاشتی. تو را دیدم که در کوچه باغ‌‌های خاطراتم گذر کردی و رفتی. دور گشتی از تمام هستی و وجودم. چه کنم؟با این درد دوری چه کنم؟

میخ کوچکم دیگر توان ایستادن ندارد! روی ترک‌‌های قلبم نشست و فرو رفت تا تمام شود زندگی‌‌اش!

روزها از پی هم سپری شدند، رفتند و ميخ كوچک وجودم با چرخ روزگار در حال چرخيدن بود که ناگاه چرخ با هر چرخشش به آن گير كرد، پنچر شد و هر چه‌‌قدر من آن سوراخ‌‌ها را وصله می‌‌كنم باز هم چرخ روزگارم به آن گير مي‌‌كند و پاره می‌‌شود؛ من خسته از دوختن اين پارگی‌‌ها شده‌‌ام. دست‌‌هايم پينه بسته از اين سوزن گرفتن‌‌ها. به روزهايم نگاه می‌‌کنم و می‌‌بینم كه ديگر جايی برای وصله كردن وجود ندارد.

روزهایم بی‌‌تو، سخت می‌‌گذرد!
کاش بدانی این منِ خسته، دیگر توانی برای نگریستن به جاده‌‌های خالی خاطرات را ندارم!
سر راهت گلی از باغ و بستان زندگی برایم بیاور تا عطر کافور مرگ را با عطرهای خوش‌‌شان از میان ببرند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

پرند

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
306
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-18
موضوعات
21
نوشته‌ها
517
راه‌حل‌ها
25
پسندها
2,545
امتیازها
203
محل سکونت
در کنار بوستان گل فروش

  • #9
یادت هست می‌‌گفتی عشق یعنی نم‌‌نم باران در میان کوهساران، با صدای آب آبی در جویباران؟!
یادت می‌‌آید چه لذتی داشت قدم در دل جویبار زندگی می‌‌گذاشتیم و سرخوشانه می‌‌خندیدیم و می‌‌رفتیم در دل کوه؟!

می‌‌دانی، عشق یعنی ما بدون من، گلی در یک گلستان، در کوچه باغ بهاران! بهاران رسیدند و گل‌‌ها سر از دل خاک در آوردند؛ اما تو نیامدی!

بیا که غرق در خواهش و تمنایم. عشقی می‌‌خواهم که پیکر من، پیکر تو را غرق در نور باران کند!

چه‌‌قدر زیبا بود این حرف که گفتی:
- عشق یعنی شیشه بودن، از نگاه تو شکستن سهل و آسان.

نمی‌‌دانستم که این شکستن چه‌‌قدر بد تاوانی برای عشق من داشت. این‌‌جا سرد است و نم‌‌ناک. بیا که عشق یعنی دستان گرم تو در دستان لرزان من!

آن‌‌گاه که در بستر خاک آرمیدی، فهمیدم عشق یعنی:

- بستری آکنده از گل، یک بغل گل‌‌های بهاری در میان سبزه‌‌زاران! این روزها و شب‌‌ها، ترانه‌‌ها غمگین می‌‌سرایند شعر زندگی را!
عشق یعنی قطره اشکی روی قلب‌‌های شکسته، یک ترانه از گیتارهای خاک خورده برای دیدن روی ماه مهربانم دوباره!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

پرند

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
306
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-18
موضوعات
21
نوشته‌ها
517
راه‌حل‌ها
25
پسندها
2,545
امتیازها
203
محل سکونت
در کنار بوستان گل فروش

  • #10
تو بیا این تن رنجور و غم‌‌زده را دریاب که غریبانه در این گوشه‌‌ی دنیا افتاده و خاک می‌‌خورد خاطراتم.

گاهی عاشق می‌‌شوم، گاهی شاعر می‌‌شوم، گاه در سکوتی حاکم بر دلم به این در و آن در می‌‌زنم تا تو را پیدا کنم!

بقچه‌‌ای از حرف دارم، حرف‌‌هایی از ناگفتنی‌‌ها. ناگفتنی‌‌هایی از ناشنیدنی‌‌ها و تو چه خوب شنوایی!

سرمایی در وجودم لبریز شد، دست و دلم لرزید. تو تلألویی از گرمای وجودی!

بیا که دستانم سرد است. تو آمدی و گفتی تو را نگاه خواهم داشت، تا آخرین زمان! چقدر زمان زود می‌‌گذرد، انگار همین ساعت بود که در کنار تو غرق در شادی بودم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین