عنوان: سکوتی تا ابد
نویسنده: مرضیه کاویانی
ژانر: تراژدی
مقدمه:
به سالهای دور فکر میکنم؛ و با یادشان، هم لبخند میزنم، هم اشک میریزم.
لبخندم از شوق لحظههاییست که با تو گذشت، و اشکم از تلخی رفتنت.
هر بار که به گذشته میاندیشم، حسرت میخورم...
حسرت اینکه چرا بیشتر نخندیدم، چرا بیشتر با تو نگفتم و نشنیدم.
اما حالا چه میتوان کرد؟
کار از کار گذشته و سهم من، فقط سکوت و فکر و آهیست که بیوقفه از دل برمیخیزد.
تو رفتی و خاک، تو را در آغوش گرفت، و اشک، مهمان همیشگی چشمهایم شد.
با هر روزی که میگذرد، دلم شرمگینتر میشود از اینهمه ناگفته،
از لبخندهایی که باید میزدیم و نزدیم،
از کلماتی که باید گفته میشد و نشد.
میسوزم از نبودت،
اما نمیدانم چرا آب نمیشوم...
تقدیم به خاله عزیزتر از جانم.🖤
نویسنده: مرضیه کاویانی
ژانر: تراژدی
مقدمه:
به سالهای دور فکر میکنم؛ و با یادشان، هم لبخند میزنم، هم اشک میریزم.
لبخندم از شوق لحظههاییست که با تو گذشت، و اشکم از تلخی رفتنت.
هر بار که به گذشته میاندیشم، حسرت میخورم...
حسرت اینکه چرا بیشتر نخندیدم، چرا بیشتر با تو نگفتم و نشنیدم.
اما حالا چه میتوان کرد؟
کار از کار گذشته و سهم من، فقط سکوت و فکر و آهیست که بیوقفه از دل برمیخیزد.
تو رفتی و خاک، تو را در آغوش گرفت، و اشک، مهمان همیشگی چشمهایم شد.
با هر روزی که میگذرد، دلم شرمگینتر میشود از اینهمه ناگفته،
از لبخندهایی که باید میزدیم و نزدیم،
از کلماتی که باید گفته میشد و نشد.
میسوزم از نبودت،
اما نمیدانم چرا آب نمیشوم...
تقدیم به خاله عزیزتر از جانم.🖤
آخرین ویرایش: