. . .

یک جرعه کتاب! | قسمتی از کتاب

تالار متفرقه ادبیات

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
مشاهده صفحه اصلی انجمن
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,001
بی خود گام برمی داشتم، یکباره به خودم آمدم، این راه رفتن وحشیانه را یک جایی دیده بودم و فکر مرا به سوی خود کشیده بود، نمی دانستم کجا، به یادم افتاد. در باغ وحش برلین اولین بار بود که جانوران درنده را دیده بودم، آنهایی که در قفس خودشان بیدار بودند، همینطور راه میرفتند، درست همینطور، در آن موقع من هم مانند این جانوران شده بودم، شاید مثل آنها هم فکر میکردم، در خودم حس کردم که مانند آنها هستم، این راه رفتن بدون اراده، چرخیدن به دور خودم به دیوار که برمیخوردم طبیعتا حس میکردم که مانع است برمیگشتم، آن جانوران هم همین کار را میکردند!

زنده بگور | صادق هدایت
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
مشاهده صفحه اصلی انجمن
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,002
انسان هیچگاه خوشنود نیست!

سرتاسر زندگی را به دنبال خوشنودی خیالی می دود، خوشنودی ای که به ندرت به دست می آید و وقتی هم که به دست آمد همان بیداری از خواب خوشحالی است؛ چون کشتی شکسته ای که بی دکل به بندرگاه وارد میشود. دست آخر هم تفاوتی نمیکند که در طول زندگی خوشبخت بوده یا بدبخت، چون زندگیِ وی چیزی جز یک اکنونِ گذرا نبوده و اکنون نیز پایان یافته.

جهان و تاملات فیلسوف | آرتور شوپنهاور
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
مشاهده صفحه اصلی انجمن
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,003
نوع انسان بر سایر جانداران زمین مزیتی روشن و خیره کننده دارد. می اندیشد، از سیر افلاک و کواکب سر در آورده، سال و ماه و فصول اربعه را معین کرده است، به راز آفرینش فکر کرده و فلسفه آورده است، با علوم طبیعی و ریاضی بسی مشکلات را حل کرده، با شعر و موسیقی و معماری و صدها هنرِ دیگر برترین خود را مسجل ساخته؛ اما با همه ی این احوال محکوم به فناست و از این حیث با کوچکترین و پست ترین جانداران تفاوتی ندارد.

آمدن شدن تو اندرین عالم چیست؟

آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!

دمی با خیام | علی دشتی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
مشاهده صفحه اصلی انجمن
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,004
یک روز سرد زمستانی، چند جوجه تیغی دست و پایشان را جمع کردند و به هم نزدیک شدند تا با گرم کردن یکدیگر از سرما یخ نزنند. ولی خیلی زود تیغ هایشان در تن آن دیگری فرو رفت و باعث شد از هم دور شوند. وقتی نیاز به گرم شدن، دوباره آنها را دور هم جمع کرد، تیغ هایشان دوباره مشکل ساز میشدند و به این ترتیب، آنها میان دو مصیبت در رفت و آمد بودند تا آنکه فاصله ی مناسبی را که در آن می توانستند یکدیگر را تحمل کنند یافتند.

چنین است نیاز به تشکیل جامعه که از تُهیگی و یکنواختی زندگی انسانها سرچشمه میگیرد و آنها را به سوی هم می کشاند ولی ویژگی های ناخوشایند و زننده ی فراوانشان، باز از هم دورشان میکند. با این حال هرکس گرمای درونی زیادی از آنِ خود داشته باشد ترجیح میدهد از جامعه فاصله بگیرد تا از ایجاد گرفتاری و یا تحمل آزردگی بپرهیزد.

درمان شوپنهاور | اروین د یالوم
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
مشاهده صفحه اصلی انجمن
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,005
وقتی وجودت آکنده از عشق به خود شود، این شجاعت را خواهی داشت تا با عمیق ترین ترس هایت روبرو شوی و با اعتماد به نفس به هر آنچه برای موفقیت در کارهایت نیاز داری عمل کنی. وقتی به خودت عشق بورزی، حقانیتی نسبت به خود احساس خواهی کرد که نه محصول شرایط دنیای بیرونی، نه برگرفته از دستاوردها و خودستایی های من، بلکه از بطن وجودت سرچشمه می گیرد.

تو این توانایی را پیدا می کنی که با دیدگان الهی به خویشتن خود بنگری، و در بند بند وجودت کمال را ببینی، همان جایی که در آن آسانی و سهولت حکمفرماست و هرکاری به نتیجه می رسد. من از کمال مقدس صحبت می کنم، از شناخت الوهیت و متصل بودن به آن، به گونه ای که بدانی طرحی هست که به تو کمک می کند تا به یک جنگجوی الهی بدل شوی، کسی که در عشق ورزی به خود و دیگران هیچ حد و مرزی نمی شناسد.

شجاعت | دبی فورد
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
مشاهده صفحه اصلی انجمن
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,006
زندگی بدون روزهای بد نمی شود، بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم. اما روزهای بد، همچون برگ های پاییزی، باور کن که شتابان فرو می ریزند و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان می شکنند و درخت استوار و مقاوم برجای می ماند. عزیز من، برگ های پاییزی بی شک، به تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند.

چهل نامه کوتاه به همسرم | نادر ابراهیمی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
مشاهده صفحه اصلی انجمن
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,007
دنیا زندان نیست؛ دنیا مدرسه است و ما دانش آموزان خُردِ بی خردی هستیم که هر روز، هر ماه و هرسال بعد از تحمل رنج خواندن و دانستن، آزمایش می شویم. و هرگز نپنداریم که دنیا کلافی سر در گم و مغشوش است!

اما به قول مارک تواین: باید هوشیار باشیم که از هر تجربه، فقط حکمتی را که در آن نهفته است کسب کنیم و درک کنیم که تقدیر یعنی، مجموعه ای از حوادث برای نوعی یادگیری.

لطفا گوسفند نباشید | محمود نامنی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
مشاهده صفحه اصلی انجمن
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,008
آن بالا که بودم فقط سه پیشنهاد بود. اول گفتند زنی از اهالی جورجیا همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه ای در سواحل فلوریدا داشته باشیم. با یک کوروت کروکی جگری. تنها اشکال اش این بود که زنم در چهل و سه سالگی سرطان سینه میگرفت. قبول نکردم. راسش تحملش را نداشتم. بعد موقعیت دیگری پیشنهاد کردند. پاریس خودم هنرپیشه میشدم و زنم مدل لباس. قرار بود دو دختر دو قلو داشته باشیم.

اما وقتی گفتند یکی از آنها نُه سالگی در تصادفی کشته میشود گفتم حرفش را هم نزنید. بعد قرار شد کلودیا زنم باشد. با دو پسر. قرار شد توی محله های پایین شهر ناپل زندگی کنیم. توی دخمه ای عینهو قبر. اما کسی تصادف نکند. کسی سرطان نگیرد. قبول کردم. حالا کلودیا همین که کنارم ایستاده است مدام می گوید خانه نور کافی ندارد، بچه ها کفش و لباس ندارند، یخچال خالی است. اما من اهمیتی نمیدهم. می دانم اوضاع می توانست بدتر از این هم باشد. با سرطان و تصادف. کلودیا اما این چیزها را نمی داند. بچه ها هم نمی دانند.

پرسه در حوالی زندگی | مصطفی مستور
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
مشاهده صفحه اصلی انجمن
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,009
بدبختی درست در همین نهفته است، در کلمات! هریک از ما درون خود چیزهایی پنهان داریم وهریک از ما آن چیزها را با کلمات خودمان بیان میکنیم. آقای گرامی وقتی به آن چیزهای درونی خود با کلمات خود معنا و ارزش می دهیم دیگر چگونه می توانیم حرف همدیگر را بفهمیم؟ شنونده برای خودش مفهوم و ارزش دیگری قائل میشود. ما همگی خیال میکنیم که حرف همدیگر را درک میکنیم اما هرگز هیچکس حرف دیگری را درک نمی کند.

شش شخصیت در جستجوی نویسنده | لوئیجی پیراندلو
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
مشاهده صفحه اصلی انجمن
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,010
اگر مثل آدم خداحافظی کنی، غصه می خوری ولی خیالت راحت است. اما جدایی بدون خداحافظی بد است، خیلی بد. یک دیدار ناتمام است؛ ذهن ناچار میشود هی به عقب برگردد. و درست یک ذره مانده به آخر متوقف بشود، انگار بروی به سینما و آخر فیلم را ندیده برق برود یا گوشه ای از آنجا آتش بگیرد یا هزار و یک اتفاق دیگر بیفتد و اتفاق اصلی که همان آخر فیلم یا خداحافظی است، نیفتد.

پنجره های ع×و×ض×ی | گیتا گَرکانی
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4
بازدیدها
477
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
170
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
58

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 2, کاربران: 0, مهمان‌ها: 2)

بالا پایین