. . .

آموزش چگونه نویسنده شویم؟

تالار مطالب آموزش نویسندگی

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #11
*_خرافات یک نویسنده_*


در کتاب «آداب روزانه» می‌خوانیم:

«شاعر و فیلسوف آلمانی، فریدریش شیللر، در اتاق کارش کشویی داشت پر از سیب‌های گندیده. می‌گفت باید بوی پوسیدگی آن‌ها را احساس کند تا برای نوشتن انگیزه بیابد.»

شاید عجیب و غریب به نظر برسد، اما برای نگارش خلاق گهگاه می‌توان دست به کارهای نامعمول زد. هوشنگ گلشیری می‌گوید اگر خرافۀ خاصی به نوشتن شما کمک می‌کند چرا از داشتن آن صرف نظر کنید. (نقل به مضمون)

مثلاً چشم‌بسته‌نویسی یکی از همین کارهاست. برخی نویسنده‌ها نوشتن در تاریکی را دوست دارند و نسخۀ اول کارشان در چنین وضعی می‌نویسند که بی‌شباهت به وضع پیشینیان غارنشین ما نیست.

دوست داستان‌نویسی دارم که هر بار هوس نوشتن داستان می‌کند، نور اتاقش را به حداقل می‌رساند و بعد در دل تاریکی نسخۀ اولیۀ داستانش را می‌نویسد. او همیشه کاغذهای بزرگی را برای نوشتن انتخاب می‌کند تا کم‌تر نگران درهم رفتن خطوط باشد.

اگر هرازگاهی ده دقیقه با چشم‌های بسته یا با نور کم بنویسید شکل تازه‌ای از راحت‌نویسی را تجربه می‌کنید. نگران در هم رفتن خطوط هم نباشید.

پنداری این نوع از تاریکی ترس ما را می‌ریزد؛ ترس ما از بد نوشتن.

برای خوب نوشتن بهتر است نگران هیچ چیزی نباشیم؛ جز ننوشتن.
خلاصه که برای تمرین نوشتن رفتارهای عجیب و غریبی هم مجاز است، مشروط بر اینکه وابستگی به این کارها مانع نوشتن ما در اوضاع و احوال گوناگون نشود. مبادا نداشتن سیب گندیده را بهانۀ ننوشتن کنیم!

💜این گام می‌‌گوید اگر عادت خاصی دارید که با آن آسوده تر می‌‌نویسید، ایرادی ندارد! پس وضعیتش را پدید آورید و آسوده خاطر به نگاشتن بپردازید. منتهی فراموش نکنید که نمی بایست چنان خود را به وضعیت خاص مدنظرتان عادت دهید که در شرایط عادی نتوانید بنویسید.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #12
*_اهمیت پرورش مهارت تسلط کلامی و افزایش دایره لغات_*


نویسنده فردی است با هوش کلامی بالا.

هوش و تسلط کلامی با تمرین مداوم و سنجیده افزایش می‌یابد.

برای تقویت تسلط کلامی خودمان بهتر است با افرایش دایره لغاتمان شروع کنیم. هر چقدر که کلمات بیشتری داشته باشیم فاصلۀ مغز و دستمان کم‌تر می‌شود و در نوشتن افکار و ایده‌هایمان بهتر و راحت‌تر عمل می‌کنیم.

صدالبته افزایش دایره واژگان علاوه بر نوشتار تسلط ما بر گفتار را هم افزایش می‌دهد و اعتماد به نفس بیشتری برای حرف زدن و گفتگو کردن پیدا می‌کنیم.

شرط افزایش دایره واژگان، زندگی با کلام است. محمدعلی اسلامی ندوشن می‌گوید:

«دنیای من این شد که هر چه در زندگی من قرار می‌گیرد آن را به «کلام» بازگردانم و پیوند دهم. بنابراین می‌توانم گفت که هیچ چیز را به تنهایی دریافت نمی‌کنم. هر چیزی خود آن است به اضافۀ کلام؛ کوهنوردی به اضافۀ کلام؛ برخورداری هنری به اضافۀ کلام؛ و غیره… من دیگر دریافت خالص از دنیای خارج ندارم، هر چه را می‌یابم و می‌بینم، از راهرو کلام می‌گذارنم تا به درون خود وارد کنم، و هر چه را به عالم کلمه آورده‌ام، واقعیت دومی یافته است، و این واقعیت دوم است که شریک زندگی من بوده و از آن رویِش گرفته‌ام.»​

حیف است در تکمیل این نکته به توصیه‌ای از نادر ابراهیمی در کتاب «لوازم نویسندگی» اشاره نکنیم:

در زبان غوطه‌ور شویم…تلاش کنیم-خیره‌سرانه و لجبازانه- که همه‌چیز، همه‌چیز، و همه‌چیز را به واژه و جمله تبدیل کنیم و خود را زیر این فشار دائم قرار بدهیم که هر احساسی -هر قدر گُنگ و مبهم و پیچیده- را به کمکِ زبانی قابل نوشتن، قابلیت انتقال ببخشیم.
تمرین مناسبی برای افزایش دایره کلمات:

یکی از تمرین‌های مناسب برای تقویت هوش کلامی تمرین کلمه‌برداری است. این ساده‌ترین و اثربخش‌ترین راهی است که من برای گسترش دایره لغات می‌شناسم. در این روش، طی مطالعه، کلمه‌ها و عبارت‌هایی را که به نظرمان تازه می‌رسد، یادداشت می‌کنیم و سپس سعی می‌کنیم با استفاده از آن‌ها چیزهای تازه‌ای بنویسیم. اینگونه با سرعت و سهولت کلمات تازه وارد گنجینۀ لغاتمان می‌کنیم. ضمن اینکه کلمه‌برداری شیوۀ مناسبی برای کشف ایده‌های تازه است. امتحان کنید.

💜در این گام، سخن از افزایش دایره لغات آمده. چرا که اگر نویسنده دایره لغات گسترده ای دارا باشد، راحت تر می‌‌توان آنچه در مغز موجود است را به روی کاغد بکشاند، در قالب کلمات. بنابراین بایستی سعی کنیم گستره ی آنچه از لغات میدانیم را گسترش دهیم. آغاز کار می‌‌تواند با رونویسی از کلمات به ظاهر جدید یک کتاب مورد مطالعه باشد.
 

پرند

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
306
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-18
موضوعات
21
نوشته‌ها
517
راه‌حل‌ها
25
پسندها
2,545
امتیازها
203
محل سکونت
در کنار بوستان گل فروش

  • #13
اشتباهات رایج در نویسندگی:

ایده‌ی یک رمان را در ذهن دارید. از الهام درونی خویش بهره می‌گیرید، وجدان‌تان راهنمای شماست و قلم چشم به راه‌هتان است. قلم در دستتان است و کاغذ پیش رویتان و در این حالت احساس قدرت می‌کنید.

هیچ چیزی نمی‌تواند مانع این شود که با کلمات‌تان دنیا را دگرگون سازید؛ اما دست نگه دارید.

نه، قصدم این نیست که دلسردتان کنم، بلکه می‌خواهم کمک‌تان کنم تا دور و بر اشتباهاتی نروید که هنگام نگارش یک رمان مطلقاً بایستی از آنها اجتناب نمود.


"نوشتن کار سختی نیست. فقط کافی است پشت دستگاه تایپ بنشینید و خون دل بخورید." – ارنست همینگوی

* قانون 1: "برای نگارش یک رمان از سه قاعده بایستی پیروی نمود. متأسفانه هیچ کس این سه قاعده را نمی‌شناسد." – دبلیو سامرست موام

* قانون 2: نقل قول بالا از ارنست همینگوی را دیدید؟ این همان قاعده‌ی دوم است که همواره بایستی در ارتباط با نویسندگی به خاطر داشته باشید.


دوست دارید بدانید قاعده‌ی سوم کدام است؟

به قاعده‌ی شماره یک رجوع کنید. هیچ دفترچه راهنمایی وجود ندارد که به شما بگوید برای نوشتن یک رمان بزرگ چه کار باید بکنید ، اما مطمئناً می‌توانید فهرستی از نکات را بیابید که به شما خواهند گفت در راستای نوشتن یک رمان بی عیب و نقص از چه مواردی بایستی اجتناب کنید.

این مقاله نیز دقیقاً همین کار را می‌کند. این مقاله شما را با اشتباهات کوچکی آشنا می‌سازد که ممکن است مرتکب شوید و هم چنین موارد کوچکی که هیچ وقت فکر نمی‌کردید ممکن است اشتباه باشند.
همه‌ی ما از جایی شروع می‌کنیم و همه‌ی ما از صفر شروع می‌کنیم.

شما اکنون گام اول را برداشته‌اید و از بقیه جلوتر هستید. نترسید، نلرزید. از این اشتباهات اجتناب کنید و راه خود را ادامه دهید.

اشتباهات نگارشی معمول که بایستی اجتناب شوند:

عدم برخورداری از یک شروع طوفانی


اولین واژه، اولین جمله و اولین صفحه‌ی رمان‌تان مشخص می‌نماید که خواننده مشتاق است به خواندن ادامه دهد یا نه. اگر در ابتدا اطلاعات غیر ضروری زیادی به خواننده ارائه شود و خواننده چشم انتظار شروع داستان اصلی بماند این امر می‌تواند باعث این شود که خواننده علاقه‌ی خود به رمان را از داست داده و بی‌خیال آن شود. مطمئناً شما هم دوست ندارید این اتفاق رخ دهد. پس آغاز خوبی برای رمان‌تان در نظر بگیرید.

عدم حفظ حالت روایی مناسب

داستان در باره‌ی زندگی چهار دوست است - قهوه خوردن‌های دور هم، سفرهایشان، خانواده‌هایشان- و هر کدام از آنها نگرش خود نسبت به زندگی و برداشت خویش از زندگی را به خواننده ارائه می‌دهد. شخصیت‌های داستان را به حال خود گذارید، به زاویه‌ی دیدشان احترام بگذارید و دائماً حرف‌شان را قطع نکنید. از همان ابتدا مشخص کنید که از دیدگاه اول شخص می‌خواهید بنویسید یا دوم شخص یا سوم شخص و این که صدای درون داستان چه کسی خواهد بود، زیرا خواننده آن صدا را بیش از بقیه‌ی صداهای داستان در ذهن خود می‌شنود. اگر خواننده با صداهای درون متعدد، نظرات بسیار و تغییر مداوم زاویه دید مواجه شود از مطالعه‌ی داستان دل سرد می‌شود. رمان‌تان را به فصول مختلف تبدیل کنید و این می‌تواند استاندارد مناسبی حهت تغییر زاویه‌ی دید باشد. سادگی بهترین شیوه است.

عدم نگارش همه‌ی چیزهایی که خودتان دوست دارید بنویسید

این امر قابل درک است که برای این که مورد قضاوت قرار نگیرید ممکن است همه‌ی حرف‌هایتان را نزنید. فرقی نمی‌کند که چقدر خاص و منحصر به فرد بنویسید، باز هم نوشته‌هایتان مورد قضاوت قرار می‌گیرند. هنگامی که برای دیگران می‌نویسید در واقع بخشی از خودتان را در معرض دید دیگران می‌گذارید. و در این راستا به بهترین نحو تلاش می‌کنید. همه‌ی آن چه را که در دل دارید بنویسید و بعداً می‌توانید نوشته‌هایتان را باز بینی نمایید. آن چه دارید را به بیرون بریزید.

عدم تصمیم گیری در مورد مخاطب

مشخص نمایید که کدام گروه از مردم مخاطب رمان‌تان می‌باشند. بعد از این که از نوع خواننده‌ی خویش مطمئن شدید می‌توانید سبک نگارشی مناسب، نوع زبان مورد استفاده و سطح پیچیدگی متن را انتخاب نمایید. این امر سمت و سوی کارتان را مشخص کرده و شما را قادر می‌سازد که به شیوه‌ی بهتری بنویسید. به خودتان انگیزه دهید و به سمت جلو حرکت کنید.

نادیده گرفتن موارد تکنیکی

در واقع چیزهای کوچک هستند که اهمیت دارند. رمان‌تان کلمه به کلمه، خط به خط و جمله به جمله شکل می‌گیرد. حتی اگر هم آن چه می‌نویسید چرک نویس است باز هم تمام تلاش‌تان را بکنید. قرار است کتاب‌تان در سرتاسر دنیا خوانده شود، پس با اشتباهات املایی، جملات بد نوشته شده و گرامر ضعیف باعث بی ارزش شدن اثر خود نشوید. واقعاً همین چیزهای کوچک هستند که اهمیت دارند.

خواننده را نادان یا عقل کل پنداشتن

به عنوان یک نویسنده یا رمان نویس، بایستی قادر باشید ترکیبی کامل و بی عیب و نقص از واژگان، افکار، استعارات، عواطف، اطلاعات، اشارات، تعلیق، شناخت و آینده نگری را شکل داده و این ترکیب را به گرد بادی از تجربیات برای خواننده تبدیل نمایید. کتاب را آرام و بدون هیجان به پایان نرسانید و خوانندگان‌تان را از لذت تجربه‌ی یک نقطه‌ی اوج بزرگ در داستان محروم نسازید. به همین ترتیب، موارد پیش پا افتاده را با آب و تاب فراوان تعریف نکنید. خواننده را درگیر سازید و ساده و واضح بنویسید.

عدم خود باوری

اگر ایده‌ی نگارش رمان به ذهن‌تان خطور نکرده بود یا اگر دست به نگارش رمان نزده بودید اکنون به این جا نمی‌رسیدید. دست زدن به چنین تلاشی به شهامت فراوانی نیاز دارد. در جریان نگارش رمان ایمان و خود باوری‌تان تنزل می‌یابد و فکر می‌کنید به اندازه‌ی کافی در این زمینه خوب عمل نمی‌کنید. ایمان و خود باوری بی وقفه و مداوم کلید موفقیت در زمینه‌ی نگارش یک رمان "رضایت بخش" است. شما پیشا پیش برنده‌اید.

عدم نقد جدی خویش

سخت گیر باشید. بدون گذشت باشید. هنگامی که می‌خواهید کار خود را نقد کنید بزرگ‌ترین دشمن خویش باشید. دوستان و نزدیکان‌تان کارهای شما را بهترین می‌دانند، زیرا از این می‌ترسند که اگر از کارتان بد بگویند باعث نا امیدی‌تان می‌شوند. منتقدان‌تان نمی‌گذارند قسر در بروید (آنها کارتان را زیر ذره‌ بین قرار می‌دهند). خودتان می‌دانید که چه چیزی باید نوشته شود و چه چیزی باید جای گزین چه چیزی شود. نوشته‌ی خود را به گونه‌ای نقد کنید که گویی دارید نوشته‌ی دشمن قسم خورده‌ی خود را نقد می‌کنید. با خودتان رقابت کنید.

گنجانیدن بیش از حد جزئیات درباره‌ی پیشینه‌ی شخصیت‌ها در همان ابتدا

ارائه‌ی اطلاعات در باره‌ی پیشینه‌ی داستان یا شخصیت اصلی داستان باعث می‌شود خواننده در فضای داستان قرار گرفته و وی را آماده‌ی رویارویی با بقیه‌ی داستان می‌کند. اما یادتان باشد که در این راستا جزئیات خیلی زیادی ارائه ندهید. بگذارید همه چیز با قدرت تخیل شما آغاز گردیده و با قدرت تخیل خواننده پایان یابد. به خواننده اطلاعاتی ارائه دهید، اما نه خیلی زیاد. هر چیزی که کم‌تر است عزیزتر است.

عدم برخورداری از ویراستار

نویسنده ابتدا باید خود خواهی خویش را از پنجره به بیرون پرتاب کند و سپس نگارش اثر خویش را آغاز نماید. رمان شما برای شما همانند کودک‌تان است و معمولاً همه کودک خود را بی عیب و نقص می‌دانند. اما این گونه نیست. البته نگرش‌تان این نباشد که "آن چه نوشته‌ام به اندازه‌ی کافی خوب نیست." از این زاویه به موضوع نگاه کنید که "ویرایش رمان به خاطر بهتر شدن رمانم است." ارائه‌ی اثر خود جهت ویرایش در واقع به خاطر کسب اطمینان از زدودن اشتباهات و خطاهای کار صورت می‌گیرد. تقریباً یک گام دیگر به کمال نزدیک‌تر شدید.

عدم توجه کافی به جلد کتاب

"کتاب را از روی جلدش قضاوت نکنید." ظاهراً که این گونه نیست. جلد کتاب تصویری از داستان را ترسیم می‌نماید و در واقع صورت داستان است. یک تصویر، گویاتر از هزاران واژه است. هر چند این موضوع جنبه‌ی اصلی رمان نیست اما یکی از جنبه‌های لاینفک آن است. چهره‌ی زیبا (جلد) را با عقل و خرد (محتوا) بیارایید.

نگارش آن چه در سر دارید، نه آن چه در دل دارید

همه‌ی خوانندگان باید راضی و خشنود شوند، همه‌ی شخصیت‌ها باید کامل و بی عیب و نقص باشند، تک تک شخصیت‌ها باید دوست داشتنی باشند، و رمان بایستی پایان خوشی داشته باشد. اگر هنگام نگارش رمان از چنین طرز تفکری برخوردارید در آن صورت احتمالاً طرز تفکر درست و صحیحی ندارید. نباید به نگارش با هدف کسب منفعت مالی بیشتر میدان داد، زیرا چنین چیزی باعث می‌شود آن چه واقعاً قصد دارید بیان کنید تحت تأثیر قرار گیرد. آن چه را که در دل دارید بنویسید، نه آن چه را که مجبورید.

نگارش خیلی سریع یا خیلی آهسته

اگر خیلی آهسته می‌نویسید این بدان معنا است که یا دارید تفکرات، واژگان و خودتان را تعدیل می‌نمایید یا این که خیلی تنبل هستید و کارها را به زمانی دیگر موکول می‌سازید. اگر خیلی سریع می‌نویسید یا دارید عجله می‌کنید و یا به نوشته‌هایتان فرصت نمی‌دهید شکل خود را پیدا کنند. هیچ کدام از این دو سناریو برای رمان‌تان یا خودتان به عنوان نویسنده مناسب نمی‌باشند. نگارش برخی از قسمت‌ها ممکن است زمان بیشتری ببرد و یا برعکس. خودتان این موضوع را تشخیص می‌دهید. پس با سرعت مناسب و لازم به کار خود ادامه دهید. گاهی اوقات بر اساس احساس خویش عمل کنید.

زبان نامناسب و دامنه لغات محدود

واژگان، همه‌ی آن چیزی است که برای انتقال احساس شخصیت رمان، به تصویر کشیدن آن چه شخصیت اصلی در حال نظاره است، تصور نگاه سرد جانی، و تجربه‌ی سردی و لرزش یک تماس حسی به خواننده در اختیار دارید. اگر دامنه‌ی لغات خود را صرفاً به مجموعه‌ای محدود از لغات تنزل دهید در واقع تجربه‌ی خواننده را محدود می‌سازید. کلمه‌ی "عصبانیت" تنها کلمه‌ای نیست که می‌توان برای بیان این حالت هیجانی به کار برد. برای به تصویر کشیدن عصبانیت و شدت‌های مختلف آن از واژگانی هم چون خشم، غضب، کینه، خروش، و جنون استفاده کنید. به همین ترتیب، اگر در صحنه‌ای از داستان بایستی یک گفتگو به تصویر کشیده شود آن گفتگو را هم چون یک گزارش یا مقاله ننویسید. به جای آن، یک گفتگوی جان دار و پر انرژی را چاشنی داستان کنید. ننویسید، بیان کنید.

نپرسیدن نظرات دیگران

اعتماد به نفس چیز خوبی است، اما برای این که رمان‌تان کامل و بی عیب و نقص به نظر رسد بایستی دیدگاه‌های مختلف را مد نظر قرار دهید. این دقیقاً همان کاری است که باید انجام دهید - یعنی تا آن جا که لازم است نظرات دیگران را بخواهید. شاید یکی از جزئیات ناچیز و پیش پا افتاده که چیزها را به هم ربط می‌دهد از قلم انداخته باشید و با پرسیدن نظرات دیگران آن مورد دو باره پیش رویتان قرار گیرد. آشپز که چند تا شود غذا شور یا بی‌نمک "نمی‌شود".
خلاصه‌ی کلام این که، این گفته‌ی رابرت فروست را به یاد داشته باشید که "اگر چشمان نویسنده اشک بار نشوند جشمان خواننده نیز اشک بار نخواهند شد. اگر نویسنده متعجب نشود خواننده نیز متعجب نخواهد شد." هم چنین، همان کاری را کنید که تونی موریسون می‌گوید: "اگر کتابی هست که می‌خواهید بخوانید و آن کتاب هنوز نوشته نشده است در آن صورت خودتان دست به کار شوید و آن کتاب را بنویسید."
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #14
*_ده کلمه مورد علاقه شما چیست؟_*


این قطعۀ زیبا از ادوادردو گاله‌آنو را با هم بخوانیم:

«اِلِنا بی‌یاگرا خواب دید شاعرها به خانۀ کلمات می‌آمدند. کلمات، که در بطری‌های شیشه‌ای نگهداری می‌شدند، منتظر شاعرها بودند، دیوانه‌وار میل داشتند برگزیده شوند و خود را به آن‌ها عرضه می‌کردند: کلمات به شاعرها التماس می‌کردند که آن‌ها را نگاه کنند، که آن‌ها را بو بکشند، که آن‌ها لمس کنند، که آن‌ها را بلیسند. شاعرها بطری‌ها را باز می‌کردند، کلمات را با انگشت امتحان می‌کردند و آن وقت یا لب خود را می‌لیسیدند یا بینی‌شان را جمع می‌کردند، شاعران به دنبال کلماتی بودند که نمی‌شناختند، و به دنبال کلماتی بودند که می‌شناختند و گم کرده بودند.
در خانۀ کلمات میزی پر از رنگ وجود داشت. در دیس‌های بزرگی رنگ‌ها خود را عرضه می‌کردند و هر شاعر از رنگی که لازم داشت برمی‌داشت. زرد لیمویی یا زرد خورشیدی، آبی دریا یا آبی دودی، قرمز لاکی، قرمز سرخ، قرمز شرابی…» (کتاب دلبستگی‌ها، ترجمۀ نازنین نوذری)​

تابه‌حال فکر کرده‌اید که کلمات موردعلاقه شما چه کلماتی هستند؟

فکر کردن به واژگان محبوبمان و نوشتن دربارۀ آن‌ها می‌تواند موتور خلاقیت ما را روشن کند.

این کار ساده و لذت‌بخش را اینگونه انجام دهید: همین الان یک کاغذ بردارید و ده کلمه موردعلاقه‌تان را بنویسید؛ سپس بگویید که چرا این کلمات را دوست داری؟ این کلمات چه مفاهیم و خاطراتی را برای شما تداعی می‌کنند؟

می‌توانید هر چند وقت یک‌بار فهرست کلماتتان را مرور کنید و ببیند نظرتان درباره این کلمه‌ها تغییر کرده یا نه. گاهی واژه‌های دیگری را جایگزین واژه‌های قبلی کنید.

یک پیشنهاد دیگر: دربارۀ هر کلمه یک یادداشت یا داستان بنویسید.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #15
*_تیتر بازی_*


تیتر یا عنوان تأثیر بسیاری روی موفقیت یک متن دارد؛ می‌توان گفت بخش زیادی از مسئولیت جلب توجه خواننده به عهدۀ عنوان است. گاهی یک تیتر نامناسب و بی‌رمق ممکن است منجر به دفن نوشته‌ای ارزشمند شود.

سرمایه گذاری روی مهارت تیترنویسی یکی از هوشمندانه‌ترین تصمیم‌های یک نویسنده و تولیدکننده حرفه‌ای محتوا حرفه‌ای است.

حتی عناوین خوب و خلاقانه می‌تواند در ایده‌یابی به شما کمک کند:

دوست دارید کتاب بنویسید و ایده ندارید؟

از عنوان شروع کنید.

یک عالمه عنوان بنویسید تا در نهایت یکی را انتخاب کنید. بعضی عناوین انگیزه و اشتیاق شما برای نوشتن یک کتاب را چند برابر می‌کنند.

می‌خواهید محتوا تولید کنید؟

یک دفترچه را به تیترهای مختلف اختصاص بدهید و پیش از هر کاری تیتر مطالبی که دوست دارید بنویسید را یادداشت کنید.

شاید در ابتدا هیچ ایده‌ای برای نوشتن دربارۀ تیترهایتان نداشته باشید. اما نگران نباشید. با نوشتن عناوین به ناخودآگاه خودتان فرمان می‌دهید تا برای دکمه‌ای که پیدا کرده‌اید کت بدوزد.

بارنابی کُنراد می‌گوید:

«هنر انتخاب اسم، زیباترین، مؤثرترین و اسرارآمیزترین بخش داستان‌نویسی است.»
تیتربازی تمرینی برای تسلط بر این هنر است.

+

اسم کنجکاوی‌برانگیز این کتاب را ببینید، شاید برایتان الهام‌بخش باشد:

تا-طلاق-نگرفتند-کتاب-ننوشتند-فردین-علیخواه

کپی‌رایتینگ خلاقانه در نوشتن عنوان یک کتاب
کپی‌رایتینگ فقط برای خدمات و کالاهای تجاری نیست. برای ترویج کالاهای فرهنگی یا امور خیریه هم به کپی‌رایتینگ نیاز داریم.
تو بازار نشر دنیا، ناشرها دقت زیادی رو عناوین کتاب‌‌ها دارن. گاهی یک عنوان خوب، سرنوشت یک کتاب رو به کلی تغییر میده.
یکی از دلایل پرفروش شدن خیلی از کتاب‌ها، عنوان جذاب اون‌هاست.
کتابی که تصویر جلدش رو می‌بینید عنوان کنجکاوی برانگیزی داره؛ و می‌تونه منبع الهام کپی‌رایترها و تولیدکنندگان محتوا باشه.​

 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #16
*_ایجاد نظم نوشتن با یک روش کاربردی_*


احساس می‌کنید وقتی برای نوشتن ندارید؟

باید تصورتان را دربارۀ زمان عوض کنید، تسلط بر مهارت مدیریت زمان برای یک نویسنده حیاتی است؛ اما نیاز نیست کار عجیب و غریبی بکنید.

اگر واقعاً شیفتۀ نویسندگی هستید برای نوشتن وقت بدزدید. بله، دزدی در روز روشن!

در میان تمام کارها به دنبال اندک فرصتی باشید که می‌توان آن را صرف نوشتن چند جملۀ تازه کرد. همین برای ایجاد نظم نوشتن کفایت می‌کند.

آنتونی ترالاپ رمان‌نویس، در هر پانزده دقیقه سیصد کلمه می‌نوشت، او با همین معیار و اندازه‌گیری دقیق، سه ساعت در روز می‌نوشت آن‌هم قبل از رفتن به اداره پست که شغل اصلی‌اش بود، او با همین روش به یکی از پرکارترین نویسنده‌های تاریخ تبدیل شد.
اما در عمل شاید نتوانید مانند ترالاپ یا برخی نویسنده‌‌های دیگر بنویسید. پس باید دنبال راه و روش مناسب‌تری باشیم:

یک الگوی کاربردی:

برنامۀ نویسندگی‌تان را در سه سطح تنظیم کنید:
خرد: ۵ دقیقه یا ۵ خط (یا ۵۰ کلمه)
خوب: ۲۵ دقیقه یا ۳ صفحه (۵۰۰ کلمه)
عالی: ۹۰ دقیقه یا ۱۰ صفحه (۲۰۰۰ کلمه)
هر روز هر سه این گزینه‌ها را همیشه پیش چشم داشته باشید، و بسته به توان و انرژی‌تان یکی از گزینه‌ها را برای انجام دادن انتخاب کنید.
فقط مهم‌ترین نکته موفقیت با این شیوه را از یاد نبرید: حالت خرد درست به اندازۀ حالت عالی اهمیت و ارزش دارد. در اصل این عادت خرد است که ضامن تبدیل شدن نوشتن به یک عادت روزانه است. پس همیشه پس از انجام آن حس پیروزی کنید. هیچ گاه عذاب وجدان نداشته باشید که چرا چند روز است که فقط در سطح خرد مانده‌اید. گاهی اوقات برای تجدید قوای نوشتاری‌مان باید به عادت‌های ریز بسنده کنیم. همیشه نمی‌توان کارهای خرکی کرد.
پس خودتان را نیازاید و برای خودتان حکم صادر نکنید که من هر روز تحت هر شریطی مثل آنتونی ترالاپ سر فلان ساعت چند هزار کلمه می‌نویسم. این شیوه اشتباه است و ممکن است پس از چند بار شکست اعتماد به نفس شما را نابود کند و باعث شود دیگر سراغ نوشتن را نگیرید.
اما نکته جالب اینجاست، وقتی هر سه گزینه را در پیش رو دارید، بسیاری از روزها حس جالبی از رقابت و بازی در شما شکل می‌گیرد. می‌بینید بعد از پنج دقیقه نوشتن دلتان می‌خواهد کمی دیگر بنویسید و به سطح متوسط برسید؛ نور علی‌ نور. اما اگر هم نرسیدید فدای سرتان. مهم حفظ ریزترین شکل عادت نوشتن است.
اگر در طول ماه دو سه نشست نوشتاری عالی هم داشته باشید کافی است.
من این ایدۀ درجه‌یک را از استفان گایز وام گرفته‌ام. امتحان کنید. فرایند عادت‌سازی شما برای همیشه دگرگون خواهد شد.​

اگر از این الگو پیروی کنید حتی آغاز جنگ جهان سوم هم تأثیری روی برنامه نویسندگی شما نخواهد داشت.

نظم فیزیکی به نظم ذهنی هم منجر می‌شود و به‌مرورزمان بهترین ایده‌ها را به ارمغان می‌آورد.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #17
*_با چی بنویسیم؟_*


روی کاغذ بنویسیم؛ با کامپیوتر تایپ کنیم؛ یا توی موبایل بنویسیم؟ کدام بهتر و موثرتر است؟ آیا این‌ها با هم فرق می‌کنند؟ آیا الزماً باید ابزاری را انتخاب کنیم که راحت‌تر است؟

در پاسخ به این سوالات چیزهای مختلفی می‌توان گفت.

سعید عقیقی در کتاب «داستان گویی در فیلم کوتاه» می‌نویسد:

«آن‌چه نویسنده و مشخصا فیلم‌نامه‌نویس را نجات می‌دهد نظم است. او در هر زمینه‌ای می‌تواند کاملاً بی‌نظم باشد. اما بهتر است نظم نوشتن را بپذیرد. وقتی برای نوشتن هر ایده‌ای فرصت را غنیمت می‌‎شماریم، داریم به مرحلۀ یافتنِ ایدۀ جادویی نزدیک می‌شویم. خوشبختانه پیشرفت تکنولوژی به ما کمک کرده تا بتوانیم با استفاده از یک یا چند دگمه از صفحۀ گوشی‌هایمان همچون دفترچه یادداشت استفاده کنیم، اما حواس‌مان باشد که کمترین اتفاقی برای گوشی، همه چیز را بر باد می‌دهد. اگر ایده‌هایمان را واقعاً دوست داریم و گمان می‌کنیم از آن‌ها فیلم‌نامۀ به درد بخوری درمی‌آید، و اگر به حقیقت عاشق سینما هستیم، همراه داشتنِ دفترچه‌ای کوچک و قلمی کنار ان، کمترین کاری‌ست که می‌توانیم برای عشق‌مان بکنیم. پس به قیمت عشق، می‌توانیم پرسش بسیاری از دوستان شناخته و ناشناختۀ شبکه‌های اجتماعی، و پیام‌های پیش پاافتاده را بی‌پاسخ بگذاریم و به عشق‌مان بپردازیم. نهایتِ فرضِ دیگران دربارۀ شما این خواهد بود که متکبر و بی‌توجه‌اید. اما کسی نمی‌داند که در آن لحظه به سراغ چه رویداد مهمی رفته‌اید و در نبرد با خودتان فقط و فقط نیازمند تنهایی و دانایی و خویش هستید.»​

من این پاره از کتاب را نقل کردم تا علاوه بر نکته‌ای که دربارۀ ابزار کار دارد به سایر نکات مهم آن نیز توجه کنیم.

اما دربارۀ ابزار: ممکن است شما بگویید با نوشتن در برخی اپلیکیشن‌ها حتی در صورت نابودی موبایلمان، نوشته‌هایمان قابل بازیابی است و فقط کافی است شماره یا ایمیلمان را وارد کنیم و از نو وارد پروفایل خودمان در آن برنامه بشویم. بله این درست، اصلاً مگر دفترچه کاغذی کاملاً دور از گزند است؟ ممکن است گم شود، بسوزد، همراه با لباس شما در ماشین لباسشویی شسته شود.

ولی نکتۀ اصلی اینحاست: گوشی موبایل ابزار حواسپرتی است. برای من صد بار پیش آمده که موبایلم را باز کرده‌ام تا ایده‌ای را ثبت کنم اما دیده‌ایم پیام تازه‌ای دارم، و چنان درگیر پیام تازه و سیار نوتیفیکیشن‌ها شده‌ام که گاه ساعت‌ها بعد فهمیده‌ام که گوشی را برداشته بودم تا ایده‌‌ای را ثبت کنم.

حالا این دربارۀ ثبت ایده است. گوشی برای نوشتن اصل متن فاجعه است. داری یک صحنه از داستانت را می‌نویسی ناگهان شوهر عمه‌ات زنگ می‌زند که بجنب فلان جا وام کم‌بهره می‌دهند. نتیجه روشن است. احتمالا به فکر چک ضمانت و ضامن معتبر میفتی. عجالتاً گور بابای داستان!

خب، با این حساب روی گوشی را خط می‌کشیم. گوشی فقط به کار کپشن‌نوییسی و استوری هوا کردن می‌خورد. تازه کپشن و استوری درست‌ودرمان را هم بهتر است که اول روی کاغذ یا توی کامپیوتر بپزیم.

می‌ماند انتخاب بین کاغذ و کامپیوتر.

نظرم من این است که نویسندۀ حرفه‌ای به هر دو نیاز دارد.

من از آن دست از افراد متعصب نیستم که روی یکی از این‌ها پافشاری کنم. هر روز هم با قلم و کاغذ می‌نویسم هم با لپ‌تاپ تایپ می‌کنم. از هر دو هم به شکل متفاوتی لذت می‌برم.

نویسندۀ حرفه‌ای ناگزیر از تایپ است، چرا که با جابجا کردن سریع جملات و پاراگراف‌های متن کارای مهم و خلاقانه‌ای می‌توان کرد که روی کاغذ به سهولت امکانپذیر نیست. (البته که لازم نیست به خاطر سرعت کم تایپ خودتان را سرزنش کنید یا حتما تایپ ده انگشتی یاد بگیرید. البته که به یادگرفتنش می‌ارزد. اما در هر صورت با کمی مداومت در تایپ سرعتتان خودبه‌خود بیشتر می‌شود.)

دربارۀ مزیت‌ کار با کامپیوتر محمد قائد حرف جالبی دارد:

«اگر کامپیوتر نبود مجبور بودم اختراعش کنم. با دست واقعاً نمی‌شود این کارها را کرد، با دست جابه‌جا کردن پاراگراف‌ها و کلمات در کتاب یا حتی متنی چند هزار کلمه‌ای عملاً ناممکن است. به این می‌ماند که بخواهی از تهران با دوچرخه به کرج بروی ناهار بخوری و برگردی. پیش از ورود کامپیوتر با قلم‌های نوک‌مدادی می‌نوشتم و پاک می‌کردم و حرکت از نو…گاهی از متن پرینت می‌گیرم و دوباره پاراگراف‌ها را جابه‌جا می‌کنم و دوباره پرینت می‌گیرم تا ببینم بهتر شده یا نه. کاری است پر زحمت و گیج‌کننده. در تحمل هر کسی نیست.» (+)

می‌توان گفت که نوشتن با هر ابزاری به خروجی متفاوتی منجر می‌شود. نوشتن یک فکر با قلم و کاغذ ممکن است با نوشتن همان فکر توسط کامپیوتر کاملاً متفاوت باشد؛ بنابراین بهتر است از ابزارهای گوناگون بهره بگیریم.

روش کار ماریو بارگاس یوسا جالب است:

«اول با دست می‌نویسم. همیشه صبح‌ها کار می‌کنم و در ساعات اولیۀ روز، همیشه با دست می‌نویسم. این ساعت زمانی است که خلاقیت من در اوج است. بیشتر از دو ساعت به این روش کار نمی‌کنم؛ چون دستانم خشک می‌شوند. سپس آن چیزهایی را که با دست نوشته‌ام تایپ می‌کنم و همین‌طورکه تایپ می‌کنم، تغییر هم ایجاد می‌کنم. این اولین مرحلۀ بازنویسی است؛ ولی همیشه چند خط را تایپ نمی‌کنم تا روز بعد، با تایپ آنچه از قبل نوشته‌ام، شروع کنم.»​

 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #18
*_بی‌خیال دلنوشته؛ قصه بگو!_*


«قصه یک راه فرار برای رسیدن به آرزوهای ناکام است.»
صادق هدایت
اگر بخواهم فقط یک پیشنهاد برای بهتر نوشتن بدهم این است:

«ادلنوشته ننویس

نه دلنوشته بخوانید، نه دلنوشته بنویسید. دلنوشته قلمتان را خراب می‌کند.

برخی از ویژگی‌های شاخص دلنوشته‌ها:

دلنوشته کلیشه‌ای و نخ‌نما است.

دلنوشته احساساتی‌گرایانه و پر از ناله و زای است.

دلنوشته از سطح انشاهای مدرسه فراتر نمی‌رود.

دلنوشته پر از قید و صفت است.

دلنوشته پر از واژه‌های انتزاعی است.

دلنوشته هیچ قصه یا رخداد خاصی را روایت نمی‌کند.

چگونه از دلنوشته بپرهیزیم؟

یک:


با کلمات سالاد درست نکنید! سعی کنید ساده و روان منظور خودتان را بیان کنید. زور نزنید با با چپاندن زورکی کلمه توی متن احساس و زیبایی خلق کنید.

دو:

روایت کنید. ملموس و روشن از اتفاقات زندگی‌ خودتان یا دیگران بگویید. به جایی اینکه بگویید فلان اتفاق خیلی تلخ و دردناک بود، فضا و رویدادها را توصیف کنید تا ما خودمان تلخی و دردناک بودن اتفاق را حس کنیم. سعی کنید از کلمات عینی بیشتر استفاده کنید. جزئی‌نکاری کنید و در توصیف به حواس پنجگانه متوسل شوید.

چرا روایت و قصه‌گویی؟

حتی اگر نمی‌خواهیم داستان‌نویس شویم و قصد ما نوشتن پروپوزال و جستار و مقاله است، بازهم بهتر است مهارت قصه‌گویی و روایت پردازی را بیاموزیم.

این قصه و داستان است که ذهن آدم‌ها را درگیر می‌کند و باعث می‌شود نوشتۀ ما در ذهن ان‌ها باقی بماند.

قبلاً در مطلبی دربارۀ «مقاله‌نویسی در سایت» نوشته بودم:

«داستان تمایز ایجاد می کند. با بیان یک قصۀ تازه، می‌توانی تکراری‌ترین پیام‌ها را دوباره و دوباره به گوش مخاطب برسانی و مخاطب تو از این ماجرا راضی و خشنود باشد.
دربارۀ موضوع مقاله‌ای که می‌خواهی بنویسی چه قصه‌ای به ذهنت می‌رسد؟ یک خاطره؟ خلاصۀ فیلم یا داستانی که قبلاً خوانده‌ای؟ یک ماجرای مشهور؟ یا یک حکایت قدیمی؟
با همان شروع کن. مو به مو برایمان توصیفش کن. ماجرا چه زمانی رخ داده؟ چه آدم‌هایی در چه مکان‌هایی قصه را ساخته‌اند؟
با یک قصۀ خوب ما را میخکوب مقاله‌ات کن.»​

 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #19
*_با جزییات بنویسید_*


ری برادبری
می‌گوید:

«نويسندۀ خوب غالباً زندگی را لمس مي‌كند. نويسندۀ ميان‌مايه به‌سرعت دستی بر پيكرش می‌كشد. نويسندۀ بد به او ت×جـ×ـا×و×ز× می‌كند و در هجوم حشرات رهايش می‌كند.»
نویسندگی یعنی جزئی‌نگری و توجه دقیق و موشکافانه به زندگی و اصلاً همین توجه به جزئیات و باریک‌بینی است که نویسنده‌ را از بقیه متمایز می‌کند.

وقتی صحبت از جزئیات می‌شود من همیشه به یاد صفحات ابتدایی رمان «مادام بوواری» گوستاو فلوبر میفتم و توصیف کلاه شارل:

«…هنوز کلاهش روی زانوهایش بود. کلاهش ترکیبی از انواع کلاه‌ها بود و از شبکلاه کرکی، شاپکا، شاپوِگرد، کپیِ پوست سمور و عرقچین نخی چیزی با خود داشت؛ خلاصه، از آن دست اشیاء ناقابلی بود که زشتی خاموششان به نحو عمیقی گویاست. بیضی‌شکل بود و سیم‌هایی درش به کار رفته بود که به آن برجستگی می‌بخشید. از سه لولِ گرد آغاز می‌شد، سپس لوزی‌هایی به‌طور متناوب از مخمل و پوست خرگوش به چشم می‌خورد که نواری سرخ از هم جدایشان می‌کرد. بعد، کیسه‌مانندی بود که به یک چندضلعی با آستر مقوایی، پوشیده از قلاب‌دوزی‌هایی با یراق‌های پیچ‌درپیچ ختم می‌شد و در آنجا، صلیب کوچکی از نخ طلایی، که حکم منگوله را داشت، از رشتۀ بسیار باریک بلندی آویزان بود. کلاه، نو بود و لبه‌اش برق می‌زد.» (ترجمۀ مهستی بحرینی، نشر نیلوفر)​

در کلاس‌های حضوری‌ این حرف را از زبان دانشجویانم زیاد می‌شنیدم:

«این‌همه جزئیات واقعاً لازمه؟ من که از خوندن این جزئیات حوصله‌م سر می‌ره. نمی‌شه آدم سریع بره سر اصل مطلب؟»

حرف این نیست که داستانمان را پر از جزئیات بی‌ربط و اضافی کنیم؛ نکته اینجاست که برای تصویرسازی در ذهن مخاطب و ایحاد تاثیری ملموس چاره‌ای جز جزئی‌پردازی نیست. یک تفاوت اصلی داستان با حکایت و خبر این است که داستان در پی بازآفرینی زندگی است نه صرفاً اشاره‌ای سطحی به آن و دادن پندی اخلاقی.

به توصیف زمان و مکان در جملۀ اول رمان «دایی جان ناپلئون» ایرج پزشکزاد توجه کنید:

«من یک روز گرم تابستان، دقیقاً یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم از بعد از ظهر، عاشق شدم…»​

بنابراین حتی وقتی یادداشت روزانه می‌نویسید هم زمان و مکان را با جزئیات توصیف کنید و از حواس پنج‌گانۀ خودتان بهره بگیرید. هر چقدر عینی‌تر بنویسید نوشته‌هابتان جاندارتر خواهد بود. از افراط در جزئی‌نگاری نترسید.

بهره‌گیری از حواس پنج‌گانه (بینایی، شنوایی، بساوایی، بویایی، چشایی) می‌تواند جلوۀ بکر و تازه‌ای به نوشته‌های شما بدهد. جالب اینجاست که جزئی‌نگاری شما را وادار به افزایش دایره لغاتتان می‌کند.

بعدها که خواستید داستانی بنویسید و منتشر کنید می‌توانید در جزئی‌نگاری اصولی‌تر پیش بروید و فقط جزئیاتی را حفظ کنید که به پیشبرد داستان کمک می‌کند.

پس اگر واقعاً قصد داستان‌نویس شدن دارید، دست از کلی‌گویی بردارید و جزئی‌نگاری کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین