. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح مجموعه رنگین کمان دلنوشته‌ها| مهرداد معتمد السادات

تالار نقد شعر و دلنوشته‌ها
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,568
راه‌حل‌ها
54
پسندها
13,567
امتیازها
650

  • #1


عنوان دلنوشته: رنگین کمان دلنوشته ها
نویسنده: @مهرداد معتمدالسادات
ژانر: چند گونه (هزارچهره)
مقدمه:
در دنیایی که هر لحظه با رنگ‌های تازه‌ای از تجربیات انسانی نقاشی می‌شود، رنگین کمان دلنوشته‌ها مجموعه‌ای است که هر رنگش بیانگر داستانی است، داستان‌هایی که از عمق جان یک نویسنده برخاسته و به دست قلمی صادق نوشته شده‌اند. این اثر، حاصل همکاری و همدلی نویسنده این مجموعه با تعدادی از اعضای محترم انجمن ادبی رمانیک شامل طراح جلدکتاب، منتقد، ویراستار و همه‌ی کسانی است که در پرورش و شکوفایی این باغ ادبی نقش داشته‌اند.
هر بخش از این مجموعه، مانند پری در رقصی رنگارنگ، داستانی را به تصویر می‌کشد؛ از سنجابی که دوستی را معنا می‌بخشد تا لحظه‌هایی که تنها در خلوت دل قابل لمس‌اند. «رنگین کمان دلنوشته‌ها» دعوت‌نامه‌ای است به جشنی از احساسات، که در آن هر خواننده می‌تواند در کنار نویسنده، سهیم در سود و شیرینی این سفر ادبی باشد.
این مجموعه، نه تنها یک اثر ادبی است، بلکه نمادی از یک انقلاب فرهنگی است، انقلابی که در آن هر فرد، با هر میزان سرمایه‌گذاری و تلاش، در موفقیت و دستاوردهای آن سهیم است. رنگین کمان دلنوشته‌ها، پلی است بین دنیای واقعی و دنیایی که در آن هر صدایی شنیده می‌شود و هر داستانی ارزشمند است.

لینک اثر:
در دست اقدام - مجموعه دلنوشته رنگین کمان دلنوشته ها | مهرداد معتمدالسادات

منتقد: @Nil@85
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل
یه بار دیگه اومدم با یه نقد تازه و دلنوشته‌ای جدید که اونقدر حرف در موردش برای گفتن دارم نمی‌دونم از کجا و چطور شروع کنم. مجموعه‌ی دلنوشته‌ای که دستمه اثر آقای مهرداد معتمد الساداته و شامل چندین دلنوشته در ژانرهای مختلف میشه و میتونم بگم به حق عنوانش برازنده‌شه؛ ولی هر چند رنگین کمان دلنوشته‌ها تمام محتوای اثر رو در بر میگیره؛ اما انتخابش چندان خلاقانه نبوده، تکراریه و ممکنه خواننده فکر کنه این اسم، بیشتر برای از سر باز کردن انتخاب شده. این در حالیه که اسم اثر به عنوان یه کلید، قراره در ورودی به جهان متن خلق شده توسط نویسنده رو باز کنه. اگه این کلید نقص یا خرابی داشته باشه؛ کسی نمیتونه وارد دنیایی که انتظارش رو میکشه بشه و به ناچار نادیده‌ش میگیره. ( البته ذکر این نکته مهمه که چون اثر، آنلاین بوده نویسنده فرصتی برای پیدا کردن...

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,568
راه‌حل‌ها
54
پسندها
13,567
امتیازها
650

  • #2
یه بار دیگه اومدم با یه نقد تازه و دلنوشته‌ای جدید که اونقدر حرف در موردش برای گفتن دارم نمی‌دونم از کجا و چطور شروع کنم. مجموعه‌ی دلنوشته‌ای که دستمه اثر آقای مهرداد معتمد الساداته و شامل چندین دلنوشته در ژانرهای مختلف میشه و میتونم بگم به حق عنوانش برازنده‌شه؛ ولی هر چند رنگین کمان دلنوشته‌ها تمام محتوای اثر رو در بر میگیره؛ اما انتخابش چندان خلاقانه نبوده، تکراریه و ممکنه خواننده فکر کنه این اسم، بیشتر برای از سر باز کردن انتخاب شده. این در حالیه که اسم اثر به عنوان یه کلید، قراره در ورودی به جهان متن خلق شده توسط نویسنده رو باز کنه. اگه این کلید نقص یا خرابی داشته باشه؛ کسی نمیتونه وارد دنیایی که انتظارش رو میکشه بشه و به ناچار نادیده‌ش میگیره. ( البته ذکر این نکته مهمه که چون اثر، آنلاین بوده نویسنده فرصتی برای پیدا کردن اسم بهتر نداشته؛ با این وجود حالا که تموم شده میشه یه عنوان بهتر براش پیدا کرد)
همچنین رنگین کمان دلنوشته‌ها یه مقدمه‌ داره که امکان نصفه رها شدنش توسط مخاطب جوان و نوجوان وجود داره. چرا؟ چون طولانیه. آیا مقدمه‌ی یه اثر ادبی، باید اینقدر طولانی باشه؟ در واقع بعد از محتوای اصلی و پیش گفتار( توی انجمن ما عموما به پیش‌گفتار نمی‌پردازیم) مقدمه یکی از مهمترین بخشهای کتابه. اینکه چطور کوتاه، مختصر و مفید( بدون هیچ حرف اضافه‌ای) نوشته بشه تا اطلاعات لازم رو ارائه بده و بدون ایجاد ملال خاطر، مخاطب به درکی از اون و محتوای کلی اثر برسه از اهمیت زیادی برخورداره. اگه از همون ابتدا همچین اتفاقی نیفته، رغبت خواننده حتی به اصل کار هم کم میشه. مقدمه می‌تونه یه تیکه شعر، متن ادبی یا توضیحی خیلی مختصر باشه. حتی میشه با استفاده از بخش کوتاه و جذابی از متن اصلی خود اثر، خواننده رو با چیزی که پیش رو داره آشنا کرد. خب حالا با توجه به این توضیحات ببینیم نویسنده‌ی رنگین کمان دلنوشته‌ها چه کرده:
عنوان دلنوشته: رنگین کمان دلنوشته ها


نویسنده: مهرداد معتمدالسادات

ژانر: چند گونه (هزارچهره)

مقدمه:

در دنیایی که هر لحظه با رنگ‌های تازه‌ای از تجربیات انسانی نقاشی می‌شود، رنگین کمان دلنوشته‌ها مجموعه‌ای است که هر رنگش بیانگر داستانی است، داستان‌هایی که از عمق جان یک نویسنده برخاسته و به دست قلمی صادق نوشته شده‌اند. این اثر، حاصل همکاری و همدلی نویسنده این مجموعه با تعدادی از اعضای محترم انجمن ادبی رمانیک شامل طراح جلدکتاب، منتقد، ویراستار و همه‌ی کسانی است که در پرورش و شکوفایی این باغ ادبی نقش داشته‌اند.

هر بخش از این مجموعه، مانند پری در رقصی رنگارنگ، داستانی را به تصویر می‌کشد؛ از سنجابی که دوستی را معنا می‌بخشد تا لحظه‌هایی که تنها در خلوت دل قابل لمس‌اند. «رنگین کمان دلنوشته‌ها» دعوت‌نامه‌ای است به جشنی از احساسات، که در آن هر خواننده می‌تواند در کنار نویسنده، سهیم در سود و شیرینی این سفر ادبی باشد.

این مجموعه، نه تنها یک اثر ادبی است، بلکه نمادی از یک انقلاب فرهنگی است، انقلابی که در آن هر فرد، با هر میزان سرمایه‌گذاری و تلاش، در موفقیت و دستاوردهای آن سهیم است. رنگین کمان دلنوشته‌ها، پلی است بین دنیای واقعی و دنیایی که در آن هر صدایی شنیده می‌شود و هر داستانی ارزشمند است.




در میان صفحات این کتاب،

رنگین کمانی از احساسات را می‌یابید؛

هر رنگ، بیانگر داستانی است که از عمق جان سرچشمه گرفته است
می‌بینین که خیلی طولانی و پر جزییات نوشته شده و خواننده در واکنش بهش، نخونده ازش عبور میکنه؛ علاوه بر اینها، دلنوشته به آثاری گفته میشه که سرشار از حس و از دل بر اومده باشن. در دلنوشته‌ها آرایه‌های ادبی از جمله تشبیه و استعاره زیاد دیده میشه. نکته‌ای که به ارزش این نوع ادبی اضافه میکنه، ناگهانی بودن یه اتفاق شاعرانه در متن و نگاه شاعرانه و خاص نویسنده‌ست. خالق اثر، احساساتش رو به زیباترین شکل بیان می‌کنه و طوری که مخاطبش رو تحت تاثیر قرار بده، شادی یا غمش رو به اون منتقل میکنه؛ این همون چیزیه که توی دلنوشته‌ی رنگین کمان پیدا نمیشه. متن‌های نوشته شده، حسی رو به ما انتقال نمیدن. انشا گونه‌هایی هستن که در اکثر مواقع انسجامی ندارن و در بعضی قسمتها، نویسنده به جای پرداختن به یه موضوع خاص توی هر خط از چیزی حرف میزنه. این یعنی یه از هم گسیختگی توی متنها وجود داره:

سلام به دنیای عجیب و غریب، جایی که حوادث روزگار گاهی با ما شوخی می‌کنند، اما نه شوخی‌های معمولی، شوخی‌هایی با طعم ترشی خیار!
در این قسمت از متن می‌بینیم که نوشته شده حوادث روزگار با ما شوخی می‌کنن؛ پس مخاطب با خودش فکر می‌کنه لابد قراره نویسنده ماجرا یا حرف بامزه‌ای رو براش تعریف کنه این یعنی خالق متن، ذهن مخاطبش رو به چنین شکلی آماده می‌کنه؛ اما در قسمت بعد ناگهان از دوستان حرف میزنه بدون اینکه ارتباطی با جملات قبلی داشته باشه.


دوستان؟ آه، آن‌ها فقط در انتظارند تا با خنجرهای پلاستیکی‌شان، کیک تولدمان را ببرند

و بعد باز هم این کار رو توی قسمت‌های بعدی انجام میده:


و خانواده؟ خب، آن‌ها گاهی اوقات فقط می‌خواهند رمز وای‌فای‌مان را بدزدند.

و ناگهان به موضوع دیگه‌ای می‌پردازه و این عدم انسجام در قسمت‌های بعدی هم ادامه پیدا می‌کنه:

زندگی گاهی اوقات سخت می‌شود، مثل سعی کردن برای باز کردن درب شیشه‌های ترشی جدید - تقریباً غیرممکن!



و در جامعه؟ ما باید برای هر چیزی، از یک جای پارک خوب گرفته تا آخرین قطعه پیتزا، مبارزه کنیم.



گاهی اوقات باید باج بدهیم، مثل وقتی که برای خریدن آرامش، به خواهرزاده‌مان اجازه می‌دهیم با تبلت‌مان بازی کند.

همین اتفاق ضربه‌ی خیلی بدی به اثر زده. علاوه بر این حرفی برای گفتن هم ندارن. دوست نویسنده‌ی ما تلاش کرده که طبق ژانرهای انتخابیش پیش بره طنز و اجتماعی، بله می‌تونیم بگیم رگه‌هایی از طنز در اثر وجود داره؛ ولی ای کاش لحن طنز آلودتری برای اون قسمتها به کار میبرد:
گاهی اوقات فکرمی‌کنیم که جوراب را پیدا کرده‌ایم،


اما درنهایت متوجه می‌شویم که جوراب دیگری است.

یابدترازآن، متوجه می‌شویم که جوراب سوراخ است!

امانگران نباشید،همیشه می‌توانیم بایک سوزن ونخ

سوراخ رابدوزیم وجوراب را دوباره به کاربیاندازیم.
مطمئنم دوست عزیز ما می‌دونه نویسندگی فقط نوشتن و چیدن کلمات در کنار هم نیست. وقتی می‌نویسی باید به نوع کلمات و جملاتی که استفاده می‌کنی، نمادها و معنی‌ها، به زیبایی واژه‌ها در جملات و کنار هم و به درست نوشتن توجه کنیم و عمق کلمات رو دریابیم. مخصوصا برای نوشتن متنهای ادبی که از نظر زیبایی شناسی، بیشتر مورد توجه قرار میگیرن. باید حواسمون باشه از چه نثر و لحن و واژه‌هایی استفاده می‌کنیم. به عنوان مثال وقتی نویسنده داره از کلمه‌ی سنجاب استفاده می‌کنه باید قبلش از خودش بپرسه این حیوون نماد چیه؟ آیا به موضوع متن من میخوره؟ توجه به واژه‌ها و معنا و مفهومی که پشتشون دارن و بعد استفاده از اونها در متن به درستی، باعث میشه زیبایی و انسجام یک متن بیشتر بشه و این زیبایی وقتی به کمال میرسه که بتونیم از آرایه‌های ادبی هم به درستی استفاده کنیم که توی دلنوشته رنگین کمان، ما گاهی با چنین تشبیهاتی برخورد می‌کنیم:
در قلبم شعله‌ ای می‌لرزد، شعله‌ای که از هیزم حرف‌های ناگفته و ناشنیده زندگی می‌گیرد.
شعله‌ای که از هیزم حرفهای نگفته میگیره به نظر من این زیبا و خلاقانه‌ست؛ اما در قسمت بعدی وقتی با این جملات رو به رو میشیم:
این حرف‌ها مثل قطرات بارانی هستند که می‌خواهند به زمین برخورد کنند، اما در ابرها گرفتارشده‌اند
همه چیز به هم میریزه. در حالی که حرفها توی بخش ابتدایی هیزم بودن توی قسمت دوم به قطرات باران گرفتار شده در ابرها تشبیه میشن که هم تناقض بدی ایجاد می‌کنه و هم ارتباط خودش رو با بخش اول از دست میده و همینه که میگم متن از هم گسیختگی داره. مورد دیگه اینکه در جای جای متن، کلمات بدون رعایت فاصله گذاری نوشته شدن و این هم زیباییش رو از بین میبره. ممکنه نویسنده موقع نوشتن با خودش بگه عیبی نداره ویراستار درستشون می‌کنه؛( این جمله دقیقا همون چیزیه که بعضی از دوستان نویسنده انجمن بعد از نقد آثارشون به من میگن) ولی باید توجه داشته باشیم: فرق نوشته‌های آنلاین با نوشته‌های چاپی اینه که بعد از نوشته شدن و ارسال پست همه می‌تونن اون رو ببینن و بخونن و همین باعث میشه اگه کار ایراداتی داشته باشه، از چشم پنهون نمونه و چنین مسئله‌ای خواننده رو از ترغیب شدن به خوندن بیشتر باز میداره؛ چون به خودش میگه نویسنده‌ای که این همه ایراد داشته باشه نمیتونه کار جالبی ارائه بده. حالا اگه ایرادش کم و بیشتر تایپی بود، میشه ازش تا حدی چشم پوشی کرد؛ اما اینکه اکثر کلمات بدون فاصله کنار هم قرار گرفته باشن، واقعا غیر قابل قبوله. همینطور هم مشخصه که مرتب بین خطوط اینتر زده شده و محتوای پستها نامرتبه. نحوه استفاده از علائم نگارشی هم خیلی جاها ایراد داره. در جلد اثر، استفاده از رنگهای شاد و فونت انتخابی برای عنوان روی جلد با ژانر طنز همخوانی داره و میشه گفت اون جاده و درختانی که در دو طرف مسیر هستن تا حدودی به ژانر اجتماعیش اشاره می‌کنن جاده رو می‌تونیم به مسیر زندگی افراد تشبیه کنیم و درخت هم می‌تونه نماد زندگی باشه و آسمان هم نمادی از پاکی و ملکوت. پس با توجه به توضیحاتی که دادم، سطح در نظر گرفته شده برای دلنوشته رنگین کمان دلنوشته‌ها، برنزیه. با آرزوی موفقیت برای نویسنده

سطح: برنزی
رده سنی: بزرگسالان
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,568
راه‌حل‌ها
54
پسندها
13,567
امتیازها
650

  • #3
یه بار دیگه اومدم با یه نقد تازه و دلنوشته‌ای جدید که اونقدر حرف در موردش برای گفتن دارم نمی‌دونم از کجا و چطور شروع کنم. مجموعه‌ی دلنوشته‌ای که دستمه اثر آقای مهرداد معتمد الساداته و شامل چندین دلنوشته در ژانرهای مختلف میشه و میتونم بگم به حق عنوانش برازنده‌شه؛ ولی هر چند رنگین کمان دلنوشته‌ها تمام محتوای اثر رو در بر میگیره؛ اما انتخابش چندان خلاقانه نبوده، تکراریه و ممکنه خواننده فکر کنه این اسم، بیشتر برای از سر باز کردن انتخاب شده. این در حالیه که اسم اثر به عنوان یه کلید، قراره در ورودی به جهان متن خلق شده توسط نویسنده رو باز کنه. اگه این کلید نقص یا خرابی داشته باشه؛ کسی نمیتونه وارد دنیایی که انتظارش رو میکشه بشه و به ناچار نادیده‌ش میگیره. ( البته ذکر این نکته مهمه که چون اثر، آنلاین بوده نویسنده فرصتی برای پیدا کردن اسم بهتر نداشته؛ با این وجود حالا که تموم شده میشه یه عنوان بهتر براش پیدا کرد)
همچنین رنگین کمان دلنوشته‌ها یه مقدمه‌ داره که امکان نصفه رها شدنش توسط مخاطب جوان و نوجوان وجود داره. چرا؟ چون طولانیه. آیا مقدمه‌ی یه اثر ادبی، باید اینقدر طولانی باشه؟ در واقع بعد از محتوای اصلی و پیش گفتار( توی انجمن ما عموما به پیش‌گفتار نمی‌پردازیم) مقدمه یکی از مهمترین بخشهای کتابه. اینکه چطور کوتاه، مختصر و مفید( بدون هیچ حرف اضافه‌ای) نوشته بشه تا اطلاعات لازم رو ارائه بده و بدون ایجاد ملال خاطر، مخاطب به درکی از اون و محتوای کلی اثر برسه از اهمیت زیادی برخورداره. اگه از همون ابتدا همچین اتفاقی نیفته، رغبت خواننده حتی به اصل کار هم کم میشه. مقدمه می‌تونه یه تیکه شعر، متن ادبی یا توضیحی خیلی مختصر باشه. حتی میشه با استفاده از بخش کوتاه و جذابی از متن اصلی خود اثر، خواننده رو با چیزی که پیش رو داره آشنا کرد. خب حالا با توجه به این توضیحات ببینیم نویسنده‌ی رنگین کمان دلنوشته‌ها چه کرده:
عنوان دلنوشته: رنگین کمان دلنوشته ها


نویسنده: مهرداد معتمدالسادات

ژانر: چند گونه (هزارچهره)

مقدمه:

در دنیایی که هر لحظه با رنگ‌های تازه‌ای از تجربیات انسانی نقاشی می‌شود، رنگین کمان دلنوشته‌ها مجموعه‌ای است که هر رنگش بیانگر داستانی است، داستان‌هایی که از عمق جان یک نویسنده برخاسته و به دست قلمی صادق نوشته شده‌اند. این اثر، حاصل همکاری و همدلی نویسنده این مجموعه با تعدادی از اعضای محترم انجمن ادبی رمانیک شامل طراح جلدکتاب، منتقد، ویراستار و همه‌ی کسانی است که در پرورش و شکوفایی این باغ ادبی نقش داشته‌اند.

هر بخش از این مجموعه، مانند پری در رقصی رنگارنگ، داستانی را به تصویر می‌کشد؛ از سنجابی که دوستی را معنا می‌بخشد تا لحظه‌هایی که تنها در خلوت دل قابل لمس‌اند. «رنگین کمان دلنوشته‌ها» دعوت‌نامه‌ای است به جشنی از احساسات، که در آن هر خواننده می‌تواند در کنار نویسنده، سهیم در سود و شیرینی این سفر ادبی باشد.

این مجموعه، نه تنها یک اثر ادبی است، بلکه نمادی از یک انقلاب فرهنگی است، انقلابی که در آن هر فرد، با هر میزان سرمایه‌گذاری و تلاش، در موفقیت و دستاوردهای آن سهیم است. رنگین کمان دلنوشته‌ها، پلی است بین دنیای واقعی و دنیایی که در آن هر صدایی شنیده می‌شود و هر داستانی ارزشمند است.




در میان صفحات این کتاب،

رنگین کمانی از احساسات را می‌یابید؛

هر رنگ، بیانگر داستانی است که از عمق جان سرچشمه گرفته است
می‌بینین که خیلی طولانی و پر جزییات نوشته شده و خواننده در واکنش بهش، نخونده ازش عبور میکنه؛ علاوه بر اینها، دلنوشته به آثاری گفته میشه که سرشار از حس و از دل بر اومده باشن. در دلنوشته‌ها آرایه‌های ادبی از جمله تشبیه و استعاره زیاد دیده میشه. نکته‌ای که به ارزش این نوع ادبی اضافه میکنه، ناگهانی بودن یه اتفاق شاعرانه در متن و نگاه شاعرانه و خاص نویسنده‌ست. خالق اثر، احساساتش رو به زیباترین شکل بیان می‌کنه و طوری که مخاطبش رو تحت تاثیر قرار بده، شادی یا غمش رو به اون منتقل میکنه؛ این همون چیزیه که توی دلنوشته‌ی رنگین کمان پیدا نمیشه. متن‌های نوشته شده، حسی رو به ما انتقال نمیدن. انشا گونه‌هایی هستن که در اکثر مواقع انسجامی ندارن و در بعضی قسمتها، نویسنده به جای پرداختن به یه موضوع خاص توی هر خط از چیزی حرف میزنه. این یعنی یه از هم گسیختگی توی متنها وجود داره:

سلام به دنیای عجیب و غریب، جایی که حوادث روزگار گاهی با ما شوخی می‌کنند، اما نه شوخی‌های معمولی، شوخی‌هایی با طعم ترشی خیار!
در این قسمت از متن می‌بینیم که نوشته شده حوادث روزگار با ما شوخی می‌کنن؛ پس مخاطب با خودش فکر می‌کنه لابد قراره نویسنده ماجرا یا حرف بامزه‌ای رو براش تعریف کنه این یعنی خالق متن، ذهن مخاطبش رو به چنین شکلی آماده می‌کنه؛ اما در قسمت بعد ناگهان از دوستان حرف میزنه بدون اینکه ارتباطی با جملات قبلی داشته باشه.


دوستان؟ آه، آن‌ها فقط در انتظارند تا با خنجرهای پلاستیکی‌شان، کیک تولدمان را ببرند

و بعد باز هم این کار رو توی قسمت‌های بعدی انجام میده:


و خانواده؟ خب، آن‌ها گاهی اوقات فقط می‌خواهند رمز وای‌فای‌مان را بدزدند.

و ناگهان به موضوع دیگه‌ای می‌پردازه و این عدم انسجام در قسمت‌های بعدی هم ادامه پیدا می‌کنه:

زندگی گاهی اوقات سخت می‌شود، مثل سعی کردن برای باز کردن درب شیشه‌های ترشی جدید - تقریباً غیرممکن!



و در جامعه؟ ما باید برای هر چیزی، از یک جای پارک خوب گرفته تا آخرین قطعه پیتزا، مبارزه کنیم.



گاهی اوقات باید باج بدهیم، مثل وقتی که برای خریدن آرامش، به خواهرزاده‌مان اجازه می‌دهیم با تبلت‌مان بازی کند.

همین اتفاق ضربه‌ی خیلی بدی به اثر زده. علاوه بر این حرفی برای گفتن هم ندارن. دوست نویسنده‌ی ما تلاش کرده که طبق ژانرهای انتخابیش پیش بره طنز و اجتماعی، بله می‌تونیم بگیم رگه‌هایی از طنز در اثر وجود داره؛ ولی ای کاش لحن طنز آلودتری برای اون قسمتها به کار میبرد:
گاهی اوقات فکرمی‌کنیم که جوراب را پیدا کرده‌ایم،


اما درنهایت متوجه می‌شویم که جوراب دیگری است.

یابدترازآن، متوجه می‌شویم که جوراب سوراخ است!

امانگران نباشید،همیشه می‌توانیم بایک سوزن ونخ

سوراخ رابدوزیم وجوراب را دوباره به کاربیاندازیم.
مطمئنم دوست عزیز ما می‌دونه نویسندگی فقط نوشتن و چیدن کلمات در کنار هم نیست. وقتی می‌نویسی باید به نوع کلمات و جملاتی که استفاده می‌کنی، نمادها و معنی‌ها، به زیبایی واژه‌ها در جملات و کنار هم و به درست نوشتن توجه کنیم و عمق کلمات رو دریابیم. مخصوصا برای نوشتن متنهای ادبی که از نظر زیبایی شناسی، بیشتر مورد توجه قرار میگیرن. باید حواسمون باشه از چه نثر و لحن و واژه‌هایی استفاده می‌کنیم. به عنوان مثال وقتی نویسنده داره از کلمه‌ی سنجاب استفاده می‌کنه باید قبلش از خودش بپرسه این حیوون نماد چیه؟ آیا به موضوع متن من میخوره؟ توجه به واژه‌ها و معنا و مفهومی که پشتشون دارن و بعد استفاده از اونها در متن به درستی، باعث میشه زیبایی و انسجام یک متن بیشتر بشه و این زیبایی وقتی به کمال میرسه که بتونیم از آرایه‌های ادبی هم به درستی استفاده کنیم که توی دلنوشته رنگین کمان، ما گاهی با چنین تشبیهاتی برخورد می‌کنیم:
در قلبم شعله‌ ای می‌لرزد، شعله‌ای که از هیزم حرف‌های ناگفته و ناشنیده زندگی می‌گیرد.
شعله‌ای که از هیزم حرفهای نگفته میگیره به نظر من این زیبا و خلاقانه‌ست؛ اما در قسمت بعدی وقتی با این جملات رو به رو میشیم:
این حرف‌ها مثل قطرات بارانی هستند که می‌خواهند به زمین برخورد کنند، اما در ابرها گرفتارشده‌اند
همه چیز به هم میریزه. در حالی که حرفها توی بخش ابتدایی هیزم بودن توی قسمت دوم به قطرات باران گرفتار شده در ابرها تشبیه میشن که هم تناقض بدی ایجاد می‌کنه و هم ارتباط خودش رو با بخش اول از دست میده و همینه که میگم متن از هم گسیختگی داره. مورد دیگه اینکه در جای جای متن، کلمات بدون رعایت فاصله گذاری نوشته شدن و این هم زیباییش رو از بین میبره. ممکنه نویسنده موقع نوشتن با خودش بگه عیبی نداره ویراستار درستشون می‌کنه؛( این جمله دقیقا همون چیزیه که بعضی از دوستان نویسنده انجمن بعد از نقد آثارشون به من میگن) ولی باید توجه داشته باشیم: فرق نوشته‌های آنلاین با نوشته‌های چاپی اینه که بعد از نوشته شدن و ارسال پست همه می‌تونن اون رو ببینن و بخونن و همین باعث میشه اگه کار ایراداتی داشته باشه، از چشم پنهون نمونه و چنین مسئله‌ای خواننده رو از ترغیب شدن به خوندن بیشتر باز میداره؛ چون به خودش میگه نویسنده‌ای که این همه ایراد داشته باشه نمیتونه کار جالبی ارائه بده. حالا اگه ایرادش کم و بیشتر تایپی بود، میشه ازش تا حدی چشم پوشی کرد؛ اما اینکه اکثر کلمات بدون فاصله کنار هم قرار گرفته باشن، واقعا غیر قابل قبوله. همینطور هم مشخصه که مرتب بین خطوط اینتر زده شده و محتوای پستها نامرتبه. نحوه استفاده از علائم نگارشی هم خیلی جاها ایراد داره. در جلد اثر، استفاده از رنگهای شاد و فونت انتخابی برای عنوان روی جلد با ژانر طنز همخوانی داره و میشه گفت اون جاده و درختانی که در دو طرف مسیر هستن تا حدودی به ژانر اجتماعیش اشاره می‌کنن جاده رو می‌تونیم به مسیر زندگی افراد تشبیه کنیم و درخت هم می‌تونه نماد زندگی باشه و آسمان هم نمادی از پاکی و ملکوت. پس با توجه به توضیحاتی که دادم، سطح در نظر گرفته شده برای دلنوشته رنگین کمان دلنوشته‌ها، برنزیه. با آرزوی موفقیت برای نویسنده

سطح: برنزی
رده سنی: بزرگسالان
نویسنده: @مهرداد معتمدالسادات
منتقد: @Nil@85
سطح: برنزی
رده سنی: بزرگسالان
اختصاصی: است
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,568
راه‌حل‌ها
54
پسندها
13,567
امتیازها
650

  • #4
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

کاربرانی که این موضوع را خوانده‌اند (مجموع کاربران: 5)

بالا پایین